عفو و گذشت رسول خدا از دشمنان شخصی اش

عفو و گذشت رسول خدا از دشمنان شخصی اش
  • 1400/9/7
  • محمد عارف منصورى
  • 20:15:24
اشتراک گزاری:

عفو و گذشت رسول خدا از دشمنان شخصی اش

 

عفو دشمنان شخصی و گذشت از حمله قاتلانه، امری است که در صحیفۀ اخلاق پیامبران مشهود و نمایان است. شبی که هجرت کردند، برای کفار قریش مسلم بود که بامدادان سر محمد از تنش جدا خواهد شد و به همین منظور دسته‌ای از دشمنان، تمام شب، خانۀ آن‌حضرت را در محاصره قرار دادند. گرچه در آن موقع نیرو و توان ظاهری برای گرفتن انتقام از دشمنان وجود نداشت. ولی زمانی فرا رسید که قدرت کافی برای این امر وجود داشت و آن‌حضرت می‌توانستند همه آنان را از دم تیغ بگذرانند. اما برای همگان معلوم است که آن‌حضرت احدی را در مقابل آن جرم و جنایات‌شان مجازات نکردند.

در روز هجرت، قریش یکصد شتر جایزه برای آوردن سر آن‌حضرت و یا دستگیری ایشان تعیین نموده اعلام کرده بودند: هرکس سر آن‌حضرت را بیاورد و یا زنده دستگیر کند، یکصد شتر به وی داده خواهد شد. «سراقه بن جعشم» اولین کسی بود که در حرص و آز قرار گرفت و سوار بر اسب تیزرفتار خود شد و آن‌حضرت را تعقیب کرد. وقتی به ایشان نزدیک شد، دو سه بار با خطر غیبی مواجه شد و سرانجام، از عزم و ارادۀ خود بازآمد و از محضر آن‌حضرت درخواست امان کرد. آن‌حضرت امان‌نامه‌ای برایش نوشت و به او داد. هشت سال بعد هنگام فتح مکه مسلمان شد و هیچ سخنی از آن جنایت وی به میان نیامد.

عمیر بن وهب از دشمنان سرسخت آن‌حضرت بود و زمانی که تمام قریش برای گرفتن انتقام کشته‌شدگان بدر بی‌تاب بوده و لحظه‌شماری می‌کردند، صفوان بن امیه به وی نوید جایزه گرانبهایی داد تا به‌طور مخفیانه به مدینه برود و آن‌حضرت را به قتل رساند، عمیر شمشیر خود را زهرآگین کرد و به مدینه رفت. وقتی مردم او را دیدند از وضع و حال او مشکوک شدند. حضرت عمر خواست تا با شدت با او برخورد کند، ولی آن حضرت او را منع کردند و در کنار خود نشاندند و راز آمدنش به مدینه را به وی گفتند، او بهت زده شد، ولی آن‌حضرت هیچ تعرضی به وی نکردند، او تحت تأثیر قرار گرفت و مسلمان شد و به مکه رفت و اقدام به دعوت اسلام نمود. (این واقعه متعلق به سال سوم هجری است).

یک بار از غزوه‌ای برگشتند در میان راه بر اثر شدت گرما در جایی بار انداختند. مردم به زیر سایه‌های درختان رفتند تا استراحت کنند، آن‌حضرت نیز در زیر سایه درختی استراحت کرده شمشیر خود را به شاخه‌ای از درخت آویزان نمودند. یکی از عرب‌های بادیه‌نشین از جایی آمد و شمشیرآن‌حضرت را پایین آورد و از نیام بیرون کشید، آن‌حضرت ناگهان بیدار شدند و دیدند که شخصی بر بالین ایشان ایستاده و شمشیر به دست گرفته، وقتی دید که آن‌حضرت بیدار شدند، گفت: یا محمد! حالا بگو چه کسی تو را از دست من نجات می‌دهد؟ آن‌حضرت فرمودند: الله، این جواب هیبتناکِ آن حضرت، لرزه بر اندام آن شخص انداخت و شمشیر را در نیام کرد. در همین اثناء صحابه آمدند و آن‌حضرت جریان را برای آنان بیان نمودند و هیچ تعرضی به آن شخص نکردند.

شخص دیگری تصمیم گرفته بود تا آن‌حضرت را به قتل رساند. صحابه او را دستگیر نموده به محضر ایشان آوردند، وقتی آن‌حضرت را دید، ترسید. آن‌حضرت خطاب به وی فرمودند: نترس، اگر تو موفق می‌شدی نقشه‌ات را اجرا کنی بازهم نمی‌توانستی مرا به قتل برسانی.

در دوران صلح حدیبیه یک دستۀ هشتادنفری در تاریکی شب از «جبل تنعیم» مخفیانه وارد شدند و قصد داشتند، آن‌حضرت را به قتل رسانند، نهایتاً تمام آنان دستگیر شدند. لیکن رسول اکرم هیچگونه تعرضی به آنان نکردند و آنان را رها نمودند. درباره همین واقعه، این آیۀ قرآن نازل گردید:

﴿وَهُوَ ٱلَّذِي كَفَّ أَيۡدِيَهُمۡ عَنكُمۡ وَأَيۡدِيَكُمۡ عَنۡهُم﴾ [الفتح: 24].

یکی از زنان یهود در خیبر به آن‌حضرت در غذا زهر خورانید. هنگامی که ایشان غذا را تناول کردند، اثر زهر را احساس نمودند. یهودیان را احضار و جریان را بررسی نمودند. یهود اعتراف به توطئه کردند وآن‌حضرت به هیچ‌یک از آنان تعرضی نکردند. ولی بعداً بر اثر همان زهر، یکی از صحابه که از همان غذا خورده بود، وفات کرد و آن‌حضرت فقط همان زن را محکوم به قصاص نمود. (در حالی که خود پیامبر اکرم تا حین وفات اثر آن زهر را در وجود مبارک خویش احساس می‌کردند.

درود الله (ج)، ملائك و مؤمنان باد بر آن رسول مكرم !

بحث در مورد'عفو و گذشت رسول خدا از دشمنان شخصی اش'

نظریات خود را بنوسید

نظریات خود را باره این مقاله با ما شریک کنید

نظر شما قابل قدر است