

فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا… (روم، ٣٠)
پس روى خود را متوجه آئين خالص پروردگار كن !حضرت عيسىٰ (ع)
حضرت عيسىٰ (ع)
عمران پدر حضرت مریم یک شخصیت خیلی بزرگوار و مشهود و با فضیلت بوده است همسرش که خواهر همسر زکریا بوده است فرزندی نداشت و بسیار آرزوی فرزند داشتن میکرد. روزی پرندهای را دید که چوچه اش را زیر بغل خودش قرار داده بود مشاهده وضعیت این پرنده آرزوی فرزند داشتن را در او زیادتر و حریصتر کرد. برای به جا آوردن این آرزو به مسجد بیتالمقدس رفت و در آنجا بسیار ناله و زاری را سر داد و از خداوند دعا کرد که به او فرزندی عطا فرماید. بعد از گذشت مدتی همسر عمران که «حنه» نام داشت احساس کرد که حامله است. در حالت شادی رو به آسمان کرد و گفت:
﴿إِذۡ قَالَتِ ٱمۡرَأَتُ عِمۡرَٰنَ رَبِّ إِنِّي نَذَرۡتُ لَكَ مَا فِي بَطۡنِي مُحَرَّرٗا فَتَقَبَّلۡ مِنِّيٓۖ إِنَّكَ أَنتَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡعَلِيمُ٣٥﴾ [آل عمران: 35].
«خداوند شنید هنگامی که همسر عمران «حنه» گفت: پروردگارا من آنچه را در شکم دارم خالصانه نذر تو کردم تا کارش تنها خدمت به بیتالمقدس باشد. پس آن را از من بپذیر که تو شنوا و دانایی و گریه و زاری مرا میشنوی و اخلاص و هدف مرا میدانی».
پس هنگامی که او را زائید در سرگذشت حضرت زکریا گفته شد، از این جهت که پسری نداشت تا جانشین او گردد هر چند که خیلی سالخورده و مسن بود و عمر او بالغ به 90 سال بود از خداوند خواست که به او پسری عطا فرماید. در نتیجه خداوند دعای او را قبول کرد و به او پسری عطا فرمود به نام یحیی. چنان که خداوند میفرماید: د که دختر است و به درگاه پروردگار دست مناجات برداشت و عذر خواهان گفت: خداوندا من او را دختر زائیدم ولی خدا بدان چه او به دنیا آورده بود، آگاهتر بود از خود مریم و بهتر میدانست که پسر مانند دختر نیست و این دختر به مراتب از پسری که آرزوی او بود سودمندتر خواهد بود و گفت: من او را مریم نام نهادم و او و فرزندانش را از وسوسه و گمراهسازی شیطان مطرود از درگاه فضل و کرمت به تو میسپارم و در پناه تو میدارم.
خداوند مریم عليها السلام را به طرز نیکویی پذیرفت، و به طرز شایستهای نهال وجود او را رویانید و پرورش داد و چون پدرش عمران وفات کرد، خداوند زکریا شوهر خاله او را سرپرست او گردانید. هر وقت که زکریا وارد عبادتگاه حضرت مریم میشد غذای تمیز و زیادی را در پیش او مییافت باریبه مریم گفت: این از کجا برای تو میآید؟ گفت این از سویخدا میآید. خداوند به هر کس که بخواهد بیحساب و بیشمار روزی میرساند.
چگونگی تولد حضرت عیسی
خداوند در قرآن میفرماید:
﴿وَٱذۡكُرۡ فِي ٱلۡكِتَٰبِ مَرۡيَمَ إِذِ ٱنتَبَذَتۡ مِنۡ أَهۡلِهَا مَكَانٗا شَرۡقِيّٗا١٦﴾[مریم: 16]
«ای پیامبر در کتاب آسمانی قرآن اندکی از مریم سخن بگو آن هنگام که در ناحیه شرقی بیتالمقدس برای فراغت عبادت از خانوادهاش کناره گرفت».
حضرت مریم عليها السلام پردهای میان خود و ایشان افکند تا خلوتکدهاش از هر نظر برای عبادت آماده باشد. خداوند میفرماید: در این هنگام ما جبرئیل فرشته خویش را به سوی او فرستادیم و جبرئیل در شکل انسان کامل خوشقیافهای بر مریم ظاهر شد.
مریم لرزان و هراسان گفت: من از سوء قصد تو به خدای مهربان پناه میبرم اگر پرهیزگار هستی بترس که من به خدا پناه برده و او کس بیکسان است. حضرت جبرئیل گفت: مترس که من یکی از فرشتگان خداوند هستم و پروردگارت مرا فرستاده است تا سبب شوم و به تو پسر پاکیزهای از جهت خلق و خوی و تن و روان ببخشم. مریم گفت: چگونه پسری خواهم داشت؟ در حالی که انسانی از راه حلال با من نزدیکی نکرده است و زنا کار هم نبودهام؟ جبرئیل گفت: همان گونه است که بیان داشتی اما پروردگار تو گفته است این کار یعنی دادن فرزند بدون پدر برای من آسان است انجام این امر به خاطر آن است که میخواهیم او را معجزهای برای مردمان کنیم و وی را برای بندگان مخلص رحمتی از سوی خود سازیم. دیگر کار انجام یافته است و جایی برای بحث و گفتوگو نمانده است.
مشیت خداوند تحقق یافت و مریم بدو باردار شد و با جنین خود عیسی در مکان دور دستی گوشه گرفت. درد زایمان او را به کنار تنه خرما کشاند تا هم بدان تکیه زند و هم خویشتن را از دید مردمان پنهان دارد و اندیشید که خانوادهاش و خویشان و بیگانگان نسبت به دو چه خواهند گفت؟ اندوه و هراس سراسر وجود پاک او را فرا گرفت گریان و نالان گفت: کاش پیش از این مرده بودم و چیز ناقابل فراموش شدهای بودم.
حضرت جبرئیل از پایین او، وی را صدا زد و گفت: که از تنهایی و نبودن خوردنی و نوشیدنی و از این که مردم چه خواهند گفت غمگین مباش. پروردگارت پایینتر از تو چشمهایپدید آورده است و تنه خرما بن را بجنبان و بتکان تا خرماینورس دست چینی بر تو فرو بارد. پس از این خرمای شیرین بخور و از آن آب گوارا بیاشام و به این فرزند دلبند و معجزه خداوند چشم را روشن دار و هر گاه کسی را دیدی و در این زمینه از تو توضیح خواست با اشاره بدو بفهمان و بگو که من برای خدای مهربان روزه سکوت و خود داری از گفتار نذر کردهام و به همین دلیل امروز با انسانی سخن نمیگویم.
حضرت مریم او را در آغوش گرفت و پیش اقوام و خویشان خود برد. آنان گفتند ای مریم عجب کار زشتیکردهای؟ ای خواهر هارون نه پدر تو مرد بدی بود و نه مادرت زن بدکاری؟ مریم اشاره بدو «یعنی نوزادش عیسی» کرد و گفت: با او حرف بزنید. گفتند: ما چگونه با کودکی که در گهواره است سخن بگوییم؟ هنگامی که عیسی سخن ایشان را شنید گفت: من بنده خدایم برای من کتاب آسمانی انجیل را خواهد فرستاد و مرا پیغمبر خواهد کرد و مرا در هر کجا که باشم شخص پر برکت و سودمندی برای مردمان مینماید و مرا به نماز خواندن و زکات دادن تا وقتی که زندهام سفارش میفرماید. مرا سفارش میفرماید به نیکی و نیکرفتاری در حق مادرم و مرا نسبت به مردم، زورگو و بدرفتار نمیسازد و سلام خدا بر من است در سراسر زندگی، آن روز که متولد شدهام و آن روز که میمیرم و آن روز که زنده و برانگیخته میشوم.
حضرت عیسی به حد بلوغ و رشد رسید از بچگیاش معلوم بود که یک شخصیت ممتاز است و تمام گفتار و حرکات او شگفتانگیز و معجزهآسا بود.
خصوصاً در دوران کودکیش و در بستر گهوارهاش به سخن گفتن درآمد و تمام حرفهای دروغین و تهمتهای زده شده از طرف مردم را چون یک ابر تیره و تار از روی آسمان صداقت و حقیقت برطرف کرد. خداوند به قلب حضرت مریم عليها السلامالهام کرد که سرزمین شام و فلسطین را ترک کند و به طرف سرزمین مصر برود و الا «هیرودوس» که پادشاه شام و فلسطین بود اگر حضرت مریم عليها السلام در آنجا ماندگار میبود، پسرش را میکشت. حضرت مریم پنهانی به طرف مصر روانه شد. بعد از دوازده سال که حضرت مریم عليها السلامشنید «هیرودوس» مرده است به طرف سرزمین شام برگشتند وارد شهر «ناصریه» شدند و تا حضرت عیسی به سن 30 سالگی رسید در آنجا ماندگار شدند به همین مناسبت است که به پیروان حضرت عیسی نصرانی گفته میشود.
خداوند در سن 30 سالگی حضرت عیسی را به پیامبریبرگزید و کتاب انجیل را به او وحی کرد. حضرت عیسی برابر دستور خداوند مردم را به خداشناسی دعوت میکرد. چنان که خداوند در قرآن میفرماید:
﴿وَءَاتَيۡنَٰهُ ٱلۡإِنجِيلَ فِيهِ هُدٗى وَنُورٞ وَمُصَدِّقٗا لِّمَا بَيۡنَ يَدَيۡهِ مِنَٱلتَّوۡرَىٰةِ وَهُدٗى وَمَوۡعِظَةٗ لِّلۡمُتَّقِينَ﴾ [المائدة: 46]
«ما برای او انجیل نازل کردیم که در آن رهنمودی به سویحق و نوری زداینده تاریکیهای جهل و نادانی و پرتو انداز بر احکام الهی بود و تورات را تصدیق میکرد که پیش از آن نازل شده بود و برای پرهیزگاران راهنما و پنددهنده بود».
حضرت عیسی همچنان به دعوت مردم به توحید ادامه میداد چنان که خداوند میفرماید:
﴿وَإِذۡ قَالَ عِيسَى ٱبۡنُ مَرۡيَمَ يَٰبَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ إِنِّي رَسُولُ ٱللَّهِإِلَيۡكُم مُّصَدِّقٗا لِّمَا بَيۡنَ يَدَيَّ مِنَ ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَمُبَشِّرَۢا بِرَسُولٖ يَأۡتِيمِنۢ بَعۡدِي ٱسۡمُهُۥٓ أَحۡمَدُۖ فَلَمَّا جَآءَهُم بِٱلۡبَيِّنَٰتِ قَالُواْ هَٰذَا سِحۡرٞمُّبِينٞ٦﴾ [الصف: 6].
«به یادآور زمانی را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل من فرستاده خدا به سوی شمایم و توراتی که پیش از من آمده است تصدیق میکنم و به پیغمبری که بعد از من میآید و نام او احمد است مژده میدهم اما هنگامیکه آن پیغمبر «احمد نام» همراه با معجزات روشن و دلائل متقن به پیش ایشان آمد گفتند: این جادوی آشکاریاست».
بعضی از مفسرین میگویند: مقصود از فاعل «جاء» حضرت عیسی است یعنی اما هنگامی که حضرت عیسیهمراه با معجزات روشن و دلائل آشکار و متقن به پیش بنیاسرائیل آمد گفتند: این جادوی آشکاری است و عیسیساحر است.
حضرت عیسی در جواب آنها گفت: من که ادعایپیامبری دارم و شما را به خداپرستی و خداشناسی دعوت میکنم دارای معجزاتی هستم که ادعای مرا تأیید میکند. چنان که قرآن میفرماید:
﴿أَنِّيٓ أَخۡلُقُ لَكُم مِّنَ ٱلطِّينِ كَهَيَۡٔةِ ٱلطَّيۡرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيۡرَۢا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۖ وَأُبۡرِئُ ٱلۡأَكۡمَهَ وَٱلۡأَبۡرَصَ وَأُحۡيِ ٱلۡمَوۡتَىٰ بِإِذۡنِٱللَّهِۖ وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأۡكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمۡۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَلَأٓيَةٗ لَّكُمۡ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ﴾ [آل عمران: 49].
«من از گِل برای شما چیزی به شکل پرنده میسازم و در آنمیدَمم که به اراده و مشیّت خدا پرندهای [زنده و قادر به پرواز]میشود، و کور مادرزاد و مبتلای به پیسی را بهبود میبخشم؛ و مردگان را به اِذن خدا زنده میکنم؛ و شما را از آنچهمیخورید و آنچه در خانههایتان ذخیره میکنید خبرمیدهم؛ مسلماً اگر مؤمن باشید این [معجزات] برای شما نشانهای [بر صدق رسالت من] است».
خداوند به حضرت عیسی معجزههای بزرگ و عجیب داده بود و به گروهی که ایمان آوردند و بالغ به دوازده نفر بودند «حواریون» گفته میشود. همیشه در حضر و سفر همراه او بودند. روزی در مسافرت به بیابانی بیآب رسیدند، در آن موقع هم گرسنه بودند و هم تشنه. از حضرت عیسی ÷ خواستند که دعا کند تا خداوند سفرهای را برای ما بفرستد. چنان که خداوند میفرماید:
﴿إِذۡ قَالَ ٱلۡحَوَارِيُّونَ يَٰعِيسَى ٱبۡنَ مَرۡيَمَ هَلۡ يَسۡتَطِيعُ رَبُّكَ أَن يُنَزِّلَ عَلَيۡنَا مَآئِدَةٗ مِّنَ ٱلسَّمَآءِۖ قَالَ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ١١٢ قَالُواْ نُرِيدُ أَن نَّأۡكُلَ مِنۡهَا وَتَطۡمَئِنَّ قُلُوبُنَا وَنَعۡلَمَ أَن قَدۡ صَدَقۡتَنَا وَنَكُونَ عَلَيۡهَا مِنَ ٱلشَّٰهِدِينَ١١٣﴾ [المائدة: 112-113].
«[و یاد کنید] زمانی که حواریون گفتند: ای عیسی بن مریم! آیا پروردگارت میتواند برای ما سفرهای که غذا در آن باشد از آسمان نازل کند؟! گفت: اگر ایمان دارید، از خدا پروا کنید. (١١٢) گفتند: میخواهیم از آن بخوریم و دلهای ما آرامش یابد، و بدانیم که تو [در ادعای نبوتت] به ما راست گفته ای، و ما بر آن از گواهان باشیم..».
حضرت عیسی پسر مریم هنگامی که دید درخواست ایشان برای اطمینان بیشتر است، نه امتحان او و شک در قدرت خدا، درخواست ایشان را پذیرفت و گفت: آفریدگار و پروردگارا خوانی از آسمان برای ما بندگان فرو فرست تا روز نزول آن جشنی برای ما مؤمنان متقدمین و دیگر مؤمنان متأخرین شود و معجزهای از جانب تو بر سدق نبوت من باشد و ما را نه فقط امروز بلکه همیشه روزی رسان و تو بهترین روزیدهندگانی.
خداوند دعای حضرت عیسی را پذیرفت و بدو گفت: من آن را برای شما فرو میفرستم ولی هر کس از شما از آن ببعد که نزول، چون مسئولیت بیشتری پیدا میکند، اگر کافر گردد و راه الحاد و انکار پوید او را چنان مجازاتی میکنم که کس دیگری از جهانیان را بدان گونه مجازات نکرده باشم. چندینگذشت که یک سفره غذایی از آسمان فرود آمد. هنگامی که حضرت عیسی ÷ سفره را دید شروع کرد به گریه و فرمود: ایخدای بزرگ این سفره را وسیله برکت برای ما قرار بده. هنگام نزول شدن سفره از آسمان بوی خوش آن تمام اطراف و محیط نزول را فرا گرفت. حضرت عیسی ÷ با حواریون سجده شکر بردند و بسیار خوشحال شدند.
هنگامی که یهودیها این خبر را شنیدند به سرعت آمدند و این سفره را نگاه کردند و از دیدن آن بسیار شگفتزده و متعجب شدند. حضرت عیسی ÷ پرده روی سفره را برداشت. حواریون و سایرین آن را نگاه کردند و دیدند که انواع غذاها و خوردنیها در آن سفره موجود است. این سفره به اندازهای پر برکت بود که هرگاه از آن میخوردند باز همان سفره از طرف عالم غیب مانند حالت پیش پر از طعام میشد و هر کس از آن میخورد اگر قبلاً تنگ دست و بیبضاعت بود، بعداً دارای رزق و روزی زیادی میشد و ثروتمند میگردید و هر مریضی که از آن میخورد شفا مییافت. در نتیجه هنگامی که مردم این معجزه بزرگ را دیدند بسیاری از آنان ایمان میآوردند و با حضرت عیسی ÷ بیعت میکردند.
خداوند به حضرت عیسی وحی کرد که هر کس از این طعام سفره بخورد و ایمان نیاورد، مورد غضب و خشم و عذاب الهی قرار میگیرد. عدهای که از آن سفره خوردند و ایمان نیاوردند و در حدود سیصد و سی نفر بودند، خداوند آنها را به خوک و سگ تبدیل کرد و مانند درندگان ویل گرد شده بودند. این عده به نزد حضرت عیسی پناه بردند، حضرت عیسی ÷دعا کرد که خدایا بیشتر آنها را در ذلت قرار مده، خداوند دعای او را قبول کرد و دیگر آنها در این حالت باقی نماندند و مردند.
در نتیجه بر اثر حسادت حاسدان و سنگدلی انسانهای به صورت انسان و به باطن درنده و حیوان برای ادامه زندگیحیوانی و شهوت پرستی و عیاشی خود در چند صباح عمر خودشان حضرت عیسی را نزد پادشاه رم مورد تهمت اخلالگری و فتنهانگیزی قرار دادند، پادشاه رم بر اثر شهادت این شاهدان کذاب و فتنهانگیز و خدانشناس نامهای را به حاکم فلسطین فرستاد که به محض رسیدن نامه عیسی را دستگیر کن و او را اعدام کنید. هنگامی که حضرت عیسی این خبر را شنید خود را پنهان کرد. یکی از پیروان او که به ظاهر ایمان آورده بود ولی در باطن به حضرت عیسی ÷ایمان نیاورده بود و منافق بود از جایگاه حضرت عیسی ÷خبر داد. هنگامی که حواریون یعنی یاوران حضرت عیسی این خبر را شنیدند آنها هم فرار کردند. مأموران حاکم فلسطین «هیرودس» همراه آن شخص منافق گزارش دهنده به محل استقرار حضرت عیسی آمدند و آنجا را محاصره کردند.
هنگامی که برای دستگیری حضرت عیسی وارد آن محل شدند خداوند توانا با قدرت نامحدود خود حضرت عیسی ÷ را از آنجا بیرون آورد و به طرف خود کشاند و صورت آن شخص منافق و خدانشناس گزارش دهنده را به صورت حضرت عیسی تبدیل کرد و مأموران حاکم تصور کردند که این عیسی ÷است او را دستگیر کردند و کشتند.
همچنان که خداوند در سوره «النساء» میفرماید:
﴿وَقَوۡلِهِمۡ إِنَّا قَتَلۡنَا ٱلۡمَسِيحَ عِيسَى ٱبۡنَ مَرۡيَمَ رَسُولَ ٱللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَٰكِن شُبِّهَ لَهُمۡۚ وَإِنَّ ٱلَّذِينَ ٱخۡتَلَفُواْ فِيهِ لَفِي شَكّٖ مِّنۡهُۚ مَا لَهُم بِهِۦ مِنۡ عِلۡمٍ إِلَّا ٱتِّبَاعَ ٱلظَّنِّۚ وَمَا قَتَلُوهُيَقِينَۢا١٥٧﴾ [النساء: 157]
«و به سبب گفتارِ [سراسر دروغ]شان که ما عیسی بن مریمفرستاده خدا را کشتیم. در صورتی که او رانکشتند و به دار نیاویختند، بلکه بر آنان مُشتبه شد [به این خاطر شخصی را به گمان اینکه عیسی است به دار آویختند و کشتند]؛ و کسانی که درباره او اختلاف کردند، نسبت به وضع وحال او در شک هستند، و جز پیروی از گمان و وهم، هیچ آگاهی و علمیبه آن ندارند، و یقیناً او را نکشتند».
همچنان که خداوند میفرماید:
﴿بَل رَّفَعَهُ ٱللَّهُ إِلَيۡهِۚ وَكَانَ ٱللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمٗا١٥٨﴾ [النساء: 158].
«بلکه خداوند او را از دست آنان رهاند و پس از گذشت روزگاری که خود میداند وی را میراند و در پیش خود به مرتبه والائی رسانده و خداوند چیره است و بر هر کاری توانا و حکیم است و هر چیزی را برابر حکمتی انجام میدهد و سنجیده عمل میکند».
بعضی از مفسرین و علمای اسلامی معتقدند که حضرت عیسی هنوز زنده است و وفات نفرموده است و در آخر زمان نزول پیدا میکند و حضرت مهدی آخر زمان را یاری میکند.
بحث در مورد'حضرت عيسىٰ (ع)'
نظریات خود را بنوسید
نظریات خود را باره این مقاله با ما شریک کنید