

فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا… (روم، ٣٠)
فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا…مناظره امام ابوحنيفه (رح) با فرقه هاى مرجئه و معتزله
مناظره امام ابوحنيفه (رح) با فرقه هاى مرجئه و معتزله
مرجئه گروهى بودند كه ميگفتند: ايمان تنها معرفت است، حسنات ما مقبول و سيئات ما مغفور اند. و گناه هيچ ضررى به مؤمن نمى دهد. ( منبع: مقالات الاشعرى ٢٧٩،١٣٢)
امام ابوحنيفه در مناظره با جهم كه همين نظريه را داشت، گفت: الله تبارك و تعالىٰ در كتابش ايمان را مربوط به قلب و زبان قرار داده، چنانكه مى فرمايد:
١- وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَىٰ أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ ۖ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ• وَمَا لَنَا لَا نُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَمَا جَاءَنَا مِنَ الْحَقِّ وَنَطْمَعُ أَنْ يُدْخِلَنَا رَبُّنَا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِينَ • فَأَثَابَهُمُ اللَّهُ بِمَا قَالُوا جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ …(سوره مائده، آيه ٨٣-٨٥)
ترجمه:و هر زمان آیاتی را که بر پیامبر (اسلام) نازل شده بشنوند، چشمهای آنها را میبینی که (از شوق،) اشک میریزد، بخاطر حقیقتی که دریافتهاند; آنها میگویند: «پروردگارا! ایمان آوردیم; پس ما را با گواهان (و شاهدان حق، در زمره یاران محمد) بنویس! • چرا ما به خدا و آنچه از حق به ما رسیده است، ایمان نیاوریم، در حالی که آرزو داریم پروردگارمان، ما را در زمره صالحان قرار دهد؟!» • خداوند بخاطر این سخن، به آنها باغهایی از بهشت پاداش داد که از زیر درختانش، نهرها جاری است.
آنان را به سبب معرفت و قول به بهشت رسانده و آنان را مؤمن به زبان و قلب قرار داده
و مى فرمايد:
٢- قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ إِلَىٰ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَىٰ وَعِيسَىٰ وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ• فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ مَا آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا ۖ وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا هُمْ فِي شِقَاقٍ ۖ فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ ۚ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (سوره بقره، آيه ١٣٧،١٣٦)
ترجمه: بگویید: «ما به خدا ایمان آوردهایم; و به آنچه بر ما نازل شده; و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و پیامبران از فرزندان او نازل گردید ، و (همچنین) آنچه به موسی و عیسی و پیامبران (دیگر) از طرف پروردگار داده شده است، و در میان هیچ یک از آنها جدایی قائل نمیشویم، و در برابر فرمان خدا تسلیم هستیم; (و تعصبات نژادی و اغراض شخصی، سبب نمیشود که بعضی را بپذیریم و بعضی را رها کنیم.)» • اگر آنها نیز به مانند آنچه شما ایمان آوردهاید ایمان بیاورند، هدایت یافتهاند; و اگر سرپیچی کنند، از حق جدا شدهاند و خداوند، شر آنها را از تو دفع میکند; و او شنونده و داناست.
٣- وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوَىٰ ( فتح، ٢٦)
ترجمه: و آنها را به حقیقت تقوا ملزم ساخت.
٤- وَهُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَهُدُوا إِلَىٰ صِرَاطِ الْحَمِيدِ (حج،٢٤)
ترجمه: و بسوی سخنان پاکیزه هدایت میشوند، و به راه خداوند شایسته ستایش، راهنمایی میگردند.
٥- إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ (فاطر، ١٠)
ترجمه: سخنان پاکیزه به سوی او صعود میکند.
٦- يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ (ابراهيم، ٢٧)
ترجمه: خداوند کسانی را که ایمان آوردند، به خاطر گفتار و اعتقاد ثابتشان، استوار میدارد; هم در این جهان، و هم در سرای دیگر!
پيامبر (ص) فرمود: (قولوا لااله الا الله تفلحوا)
پيامبر فلاح را تنها معرفت بدون قول قرار نداد و فرمود: يخرج من النار، من قال لااله الا الله و فى قلبه وزن ذرته من خير.
به جاى آن چنين گفت: يخرج من النار، من عرف الله و كان فى قلبه كذا. (منابع: السنن الكبرىٰ بيهقى ٣٦١، المستدرك على الصحيحين حاكم ٣٩، صحيح بخارى ٤٤، صحيح مسلم ٤٩٩)
اگر نياز به قول نمى بود و معرفت بسنده ميكرد، پس كسى كه خدا را به زبان انكار مى كند و در دل مى شناسد، بايد مؤمن باشد. و شيطان در اين صورت بايد مؤمن باشد، زيرا او پروردگار خود را مى شناسد. مى داند كه او آفريدگار و ميراننده و زننده كننده و اغواء كننده است:
١- قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ (حجر,٣٩)
ترجمه: گفت: «پروردگارا! چون مرا گمراه ساختی، من (نعمتهای مادی را) در زمین در نظر آنها زینت میدهم، و همگی را گمراه خواهم ساخت.
٢- قَالَ أَنظِرْنِي إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ (اعراف، ١٤)
ترجمه: گفت: «مرا تا روزی که (مردم) برانگیخته میشوند مهلت ده (و زنده بگذار!)»
٣- قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ ۖ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ (اعراف، ١٢)
ترجمه: (خداوند به او) فرمود: «در آن هنگام که به تو فرمان دادم، چه چیز تو را مانع شد که سجده کنی؟» گفت: «من از او بهترم; مرا از آتش آفریدهای و او را از گل!»
بر مبناى اين نظر بايد كفار، مؤمن باشند، چون رب خود را مى شناختند، گرچه به زبان انكار مى كردند. الله تعالىٰ مى فرمايد:
١- وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا ۚ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ (نمل، ١٤)
ترجمه: و آن را از روی ظلم و سرکشی انکار کردند، در حالی که در دل به آن یقین داشتند! پس بنگر سرانجام تبهکاران (و مفسدان) چگونه بود!
خداوند آنان را مؤمن قرار نداد، گرچه يقين داشتند كه الله يگانه است، چون به زبان انكار مى كردند.
مى فرمايد:
٢- يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَهَا وَأَكْثَرُهُمُ الْكَافِرُونَ (نحل،٨٣)
ترجمه: آنها نعمت خدا را میشناسند; سپس آن را انکار میکنند; و اکثرشان کافرند!
٣- قُلْ مَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَمَّن يَمْلِكُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَمَن يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَمَن يُدَبِّرُ الْأَمْرَ ۚ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ ۚ فَقُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ• فَذَٰلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ ۖ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ ۖ فَأَنَّىٰ تُصْرَفُونَ ( يونس، ٣٢،٣١)
ترجمه: بگو: «چه کسی شما را از آسمان و زمین روزی میدهد؟ یا چه کسی مالک (و خالق) گوش و چشمهاست؟ و چه کسی زنده را از مرده، و مرده را از زنده بیرون میآورد؟ و چه کسی امور (جهان) را تدبیر میکند؟» بزودی (در پاسخ) میگویند: «خدا»، بگو: «پس چرا تقوا پیشه نمیکنید (و از خدا نمیترسید)؟! (31)
آن است خداوند، پروردگار حق شما (دارای همه این صفات)! با این حال، بعد از حق، چه چیزی جز گمراهی وجود دارد؟! پس چرا (از پرستش او) روی گردان میشوید؟!
و مى فرمايد:
٤- الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ ۖ وَإِنَّ فَرِيقًا مِّنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ (بقره، ١٤٦)
ترجمه: کسانی که کتاب آسمانی به آنان دادهایم، او ( پیامبر) را همچون فرزندان خود میشناسند; (ولی) جمعی از آنان، حق را آگاهانه کتمان میکنند!
يعنى پيامبر را مى شناختند، اما معرفت همراه با كتمان و انكار امر پيامبر به آنان نفعى نرساند.
جهم به امام گفت: در دل من چيزى است، باز پيش تو برميگردم، رفت و برنگشت. (منبع: مناقب ابى حنيفه ١٢٦،١٢٥،١٢٤)
معتزله:
فرقه معتزله در اواخر قرن اول هجرى ظاهر شد، وقتى امامان اين فرقه واصل بن عطاء از موالى بنى مخزوم و عمر بن عبيد بصرى از موالى بنى تميم از مجلس حسن بصرى اعتزال و كناره گيرى نمودند، به فرقه معتزله ناميده شدند.
از واصل بن عطا چهار نظريه نقل شده است :
- منزلة بين المنزلتين : ميان ايمان و كفر مرتبه اى وجود دارد كه به مرتكب كبيره اختصاص دارد.
- نفى صفات از خداوند متعال : واصل به اين دليل كه لازمه اثبات صفات قديم براى خداوند تعدد قدما و تعدد آلهه است ، صفات الهى را انكار مى كرد.
- اختيار انسان : از آنجا كه خداوند حكيم و عادل است و شر و ظلم به او منسوب نمى شود، جايز نيست انسانها را به گناه مجبور كند و سپس آنان را به مجازات رساند، پس انسانها در انجام كارهاى خود مختار و آزادند.
- حق و باطل : واصل درباره حضرت على كرم الله وجهه و مخالفان او و نيز درباره حضرت عثمان (ع) و مخالفانش ، معتقد بود كه يكى از دو گروه حق و ديگرى باطل و فاسق است ؛ اما مشخص نيست كه كدام گروه حق و كدام يك باطل هستند.
امام ابوحنيفه در حق معتزله ميگويد: در طبقات اهل هوى، معتزله از همه جدل باز تر اند. زيرا ظاهر سخن آنان آب و رنگ داده شده و دل آنرا مى پذيرد.( منبع: مناقب ابى حنيفه )
امام در رد قدريه و معتزله در اين كه صفات را تأويل مى كنند، چنين ميگويد: ( و لا يقال: ان يده، قدرته و نعمته، لان ابطال الصفه و هو قول اهل القدر و اعتزال. (منبع: تاريخ بغداد ٢٤٢،١٤)
نتحدث عنه'مناظره امام ابوحنيفه (رح) با فرقه هاى مرجئه و معتزله'
اكتب أفكارك
شارك أفكارك حول هذا المقال معنا