

فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا… (روم، ٣٠)
فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا…تنفّر پيامبر (ص) از تکدّیگری
تنفّر پيامبر (ص) از تکدّیگری
با وجود این که آنحضرت همواره از وجودشان ابر کَرَم میبارید، ولی از درخواست و سؤال بدون ضرورت سخت نگران میشد و میفرمود: اگر شخصی مقداری هیزم بر پشت خود حمل کند و بیاورد بفروشد و آبروی خود را حفظ کند، بهتر از اینست که از مردم سؤال کند و بهسوی آنها دست دراز کند.
یک بار شخصی از انصار آمد و چیزی از ایشان درخواست کرد.آنحضرت فرمودند: آیا چیزی نزد تو هست؟ وی گفت: فقط گلیمی دارم که قسمتی از آن را زیرانداز و قسمتی دیگر را روانداز خود میکنم و یک کاسه آبخوری هم دارم. آنحضرت فرمودند: آن هردو را بیاور. سپس فرمودند: چه کسی اینها را خریداری میکند. شخصی گفت: یکی را به دو درهم میخرم. آنحضرت آن را به او فروخت و یک درهم را به انصاری داد تا با آن غذایی بخرد و با یک درهم دیگر ریسمانی بخرد و از جنگل و بیابان هیزم بیاورد و در شهر بفروشد. بعد از پانزده روز به محضر آنحضرت آمد در حالی که ده درهم به دست آورده بود. آنگاه با آنها مقداری گندم خرید.آنحضرت فرمودند: این بهتر است یا این که در روز قیامت بر چهرۀ شما داغ گدایی گذاشته میشد.
یک بار چند نفر از انصار آمدند و از ایشان درخواستی کردند.آنحضرت به آنها دادند دوباره درخواست کردند تا مادامی که چیزی باقی بود آنحضرت به آنها میداد. وقتی چیزی باقی نماند، فرمودند: تا وقتی نزد من چیزی باشد آن را از شما دریغ نمیدارم، لکن هرکس از الله تعالی این دعا را بخواهد که او را از ذلت سؤال و گداگری نجات دهد، خداوند دعایش را اجابت میکند و هرکس از خدا توانگری بخواهد، او را توانگری عطا میکند و هرکس صبر پیشه کند، الله تعالی او را صابر میگرداند و هیچ نعمت و دولتی بهتر از دولت صبر نصیب کسی نشده است.
حکیم بن حزام، در فتح مکه اسلام آورده بود، یک بار از آنحضرت چیزی طلبید و آنحضرت به وی دادند، بعد از چند روز دوباره آمد و طلبید،آنحضرت دوباره دادند بار سوم آمد و طلبید، آنحضرت در این بار نیز دادند و سپس فرمودند: ای حکیم! این مال سبز و شیرین است، هرکس آن را با استغنا طلب کند، در آن برکت مییابد و هرکس با حرص و طمع طلب کند، از آن محروم میماند و مثال او مانند کسی است که همواره میخورد و سیر نمیشود. دست بالا از دست پایین بهتر است. این تذکر و نصیحت آنحضرت چنان تأثیری بر حکیم گذاشت که تا وقتی زنده بود، هیچگاه یک چیز معمولی هم از کسی نطلبید.
در حجة الوداع، آنحضرت اموال صدقات را تقسیم میکرد. دو نفر وارد شدند و خود را در زمره مستحقین قرار دادند. آنحضرت بهسوی آنها نگریستند و دیدند که افرادی تنومند و قویهیکل هستند. آنگاه فرمودند: اگر شما تمایل دارید من از این مال به شما میدهم، ولی افراد غنی و سالم و تنومند استحقاقی در این مال ندارند.
شخصی به نام «قبیصه» مقروض و بدهکار بود، نزد آنحضرت آمد و نیاز و حاجت خود را بیان کرد. ایشان وعدهای به وی دادند و سپس فرمودند: ای قبیصه! سؤالکردن و دستدرازکردن بهسوی مردم فقط برای سه نفر جایز است: اول شخصی که مقروض و بدهکار است، ولی وقتی حاجتش برآورده شد، باید از سؤال خودداری کند. دوم کسی که بر اثر حادثهای، مال و ثروتش را از دست داده باشد. سؤال و طلب از مردم برایش درست است تا مادامی که حال و وضعش مقداری خوب شود. سوم کسی که مواجه با فقر و فاقه باشد و سه نفر از مردم گواهی دهند که او در فاقه قرار دارد. علاوه بر اینها هرکس از مردم سؤال و گداگری کند، او مال حرام میخورد.
درود الله (ج)، ملائك و مؤمنان باد بر آن رسول مكرم !
نتحدث عنه'تنفّر پيامبر (ص) از تکدّیگری'
اكتب أفكارك
شارك أفكارك حول هذا المقال معنا