حضرت امام اعظم ابوحنيفه (رح)

حضرت امام اعظم ابوحنيفه (رح)
  • 1400/9/2
  • محمد عارف منصورى
  • 9:23:24
اشتراک گزاری:

حضرت امام اعظم ابوحنيفه (رح)

نويسنده: محمد عارف منصورى
حضرت امام ابوحنیفه نعمان فرزند ثابت فرزند زوطی فرزند مرزبان، فقیه و متکلم شهیر اسلام و پایه‌گذار مذهب حنفی، قدیمی ترین مذهب، از مذاهب چهارگانهٔ اهل سنت است. امام ابوحنيفه پسرى بنام حنيفه نداشت بلكه اين كنيه اش وصفى است. ابوحنيفه: يعنى ((أبوملة الحنيفه)) چون خداوند متعال در قرآن مجيد دين ابراهيمى را به دين حنيف ياد مى فرمايد. چنانكه مردم را مخاطب قرار داده و مى فرمايد: فاتبعوا ملة ابراهيم حنيفاً وى اين كنيه را بخود انتخاب نمودند.

امام ابوحنيفه در سال ٨٠ هحرى قمرى در زمان خلافت عبدالملك بن مروان در شهر كوفه چشم به جهان گشود، جدش مرزبان در دوران خلافت حضرت عمر فاروق(رض) به اسلام گرويد.  

اصل و نسب ابو حنیفه نعمان تاجیک تبار آریایی نژاد ( پدرش از خواجه سیاران بالا و مادرش از قریه استرغچ واقع حومه شهر چاریکار، ولايت پروان ) ، از اولاده مرزبان خراسانی می باشد . نام گذاری لیسه عالی نعمان در شهر چاریکار و مدرسه دینی ابوحنیفه درشهر کابل ، گواهی از حُسن نیت و نمود همتباری مردم خراسان زمین به اسم مبارک ( امام اعظم ) و ( سراج الائمه ) حضرت ابوحنیفه نعمان می باشد .

وی در اوایل عمر خود سرگرم مباحث کلامی بوده و با علمای کلام مراوده داشته است . او مدت ١٨ سال در حلقه درس ابو اسماعیل حماد فرزند ابی سلیمان (١٢٠ هجرى قمرى) به فراگیری فقه به روش ابراهیم نخعی پرداخت.

امام ابوحنیفه (رح) ، پس از مرگ استادش ابو اسماعیل حماد ، بر جای او تکیه زد، سفرهایی هم برای فقه اندوزی به حجاز داشت و از نخبگان علمی آن دیار و از جمله امام باقر توشه برگرفت. با وجود تأیید و تقویتی که بنی عباس از او می کرده اند تمایلی به علویان داشت وآنان را برای خلافت شایسته تر میدانست . 

اهل سنت ابوحنیفه را « امام اعظم » لقب داده‌اند. پیروان اورا حنفی می‌نامند. این مذهب در بین مذاهب چهارگانه اهل سنت، بیشترین پیرو را دارد و عمده پیروان این مذهب نیز در کشورهای آسیای میانه ، افغانستان ،پاکستان، ، چین، ترکیه، بالکان ، شبه قاره هند، اندونزی، مالزی، آسیای مرکزی (و مناطق شمال شرقی، شرق و جنوب شرقی ایران) قرار دارند. و زیاده از هفتاد فيصد مسلمان های جهان پیرو این مذهب میباشند.  

رشد علمى امام

امام ابوحنيفه در يك خانواده مسلمان، نيكوكار، ثروتمند و با سخاوت ديده به جهان گشود. چنان كه به نظر مى رسد، او تنها فرزند پدر و مادرش بوده است. پدرش در كوفه دكان بزازى داشت كه امام نيز بعد از مدتى در اين شغل جاگزين پدرش گرديد.

او در دوران كودكى قرانكريم را حفظ نمود و همراه پدرش در دكان مشغول خريد و فروش بود. امام ابوحنيفه در مورد انگيزه گرايش خود به علوم دينى گفته است: روزى بر شعبى گذر نمودم، مرا فراخواند و گفت: با چه كسى رفت و آمد دارى؟ گفتم فلانى. گفت منظورم بازار نيست، هدفم رفت و آمد نزد علماست. من گفتم: پيش علما كمتر رفت و آمد مى كنم. او گفت: اينگونه مباش! بر تو است كه به فراگيرى علم و همنشينى با علما جديت نمايى. زيرا من در تو هوشمندى و شايستگى خاصى احساس مى كنم. اين سخن شعبى در قلبم تأثير عميق نهاد و از آن پس رفت و آمد بازار را رها كرده، شروع به آموختن علم نمودم، تا سرانجام خداوند توفيقات بيشترى در اين مورد به من عنايت كرد.

سيماى اما ابوحنيفه(رح)

امام چهره گندمگون، متمايل به سفيدى و قدى متوسط مايل به بلندى و صورتى زيبا داشت. به طورى كه اگر كسى براى بار اول او را مى ديد، تحت تأثير هيبتش قرار مى گرفت. محاسنى بلند داشت و وقار و آرامش بر وجودش حكم فرما بود. لباس ها و كفش هاى زيبا و عمامه گران قيمت مى پوشيد. گفتار بسيار نيكو و آواز شيرين، آميخته با فصاحت داشت. عطر و خوشبويى استعمال مى نمود، اندامى لاغر داشت. خوف خداوند و پرستش و مراقبت زيادش از احكام خداوند، بر بدن او جز مقدار اندكى گوشت باقى نگذاشته بود.

ذهبى به اسنادش از مجالد ذكر نموده كه نزد هارون الرشيد بودم كه ناگهان ابو يوسف وارد شد. هارون به او گفت: از اخلاق ابو حنيفه بگو. او گفت: به خدا سوگند او بى نهايت از حرام هاى خداوند دورى مى جست و از اهل دنيا كناره مى گرفت و بسيارى از اوقات ساكت بود. و در درياى انديشه غوطه ور، مرد ياوه گو و بيهوده گوى نبود. اگر از او در مورد مسئله ى سئوال مى شد كه آنرا مى دانست، پاسخ مى داد. اى امير المؤمنين! من او را جز مردى كه خود و دينش را حفظ مى نمود، نميدانم. او هيچكس را جز به خير و نيكويى ياد نمى كرد. سپس هارون گفت: اين عادات از اخلاق صالحين است.

صيمرى روايت نموده كه : ابوحنيفه مردى بسيار ساكت و همواره در حال تفكر بود. در فقه دقت نظرى خاص داشت. و در استخراج مسايل علمى و بررسى آنها بسيار ماهر بود. در برابر تعليم به ديگران هيچ نوع اجرتى دريافت نمى كرد. اگر شاگردش فقير بود،به او و خانواده اش كمك مى كرد تا بتواند به آموختن علم بپردازد و هنگاميكه از تحصيل علم فارغ مى شد، به او مى گفت: به راستى كه به ثروت بزرگى دست يافته ى، كه همانا شناختن حلال و حرام است.

عبادت امام ابوحنيفه(رح)

امام ابو حنيفه در هر سه شبانه روز يك بار قرآن را ختم و هر روز چيزى را در راه خدا صدقه مى نمود.شبها را با نماز توأم با كمال خوف و ترس از خداوند سپرى مى نمود و اين كار را به گونه ى انجام مى داد كه ديگران نفهمند. روزهاى زيادى را با روزه سپرى مى كرد. هرسال از هنگامى كه حج فرض را همراه پدرش اداء نمود. به زيارت خانه خدا مشرف مى شد.

اساتيد امام ايوحنيفه(رح)

امام ابوحنيفه در طول دوران تحصيل از اساتيد زيادى بهره برد. برخى از اساتيد طراز اول وى عبارت اند از: امام شعبى، ايوب سختيانى، ابو اسحاق سبيعى، سليمان بن مهران معروف به اعمش، حماد بن ابى سليمان، سليمان بن يسار، سعيد بن مسروق و سالم بن عبدالله بن عمر(رض)

تابعى بودن امام ابوحنيفه (رح) 

امام ابوحنيفه رحمه الله عليه تابعى است و تابعى همان است كه اصحاب را ملاقات كرده باشد به اتفاق علماء ايشان از تابعين هستند. شيخ الاسلام ابن حجر (رح) ‌فرمايد: انه ادرك جماعة من الصحابة كانوا بالكوفه فهو من طبقة التابعين.

صحابه ايكه امام ابوحنيفه (رح) آنها را زيارت كرده است به شرح ذيل هستند:

انس بن مالك ، عبدالله بن اوفي ، سهل بن سعد ، ابوطفيل .

انگيزه توجه به علم فقه

روزى امام ابو حنيفه در مغازه اش نشسته بود ناگاه زنى آمد و از او مسئله اي درباره طلاق پرسيد وي فوراً پاسخ لا علمى داد و فرمود: پيش حماد رفته و مسئله را از او سوال كن سپس آمده و مرا هم از جوابش اطلاع ده چون آن زن مسئله را از حماد سوال كرد وجوابش را به امام گفت وى بسيار تأسف خورد و همان وقت تصميم قطعى جهت آموختن علم فقه گرفت و شركت در درس حماد را بر خود لازم دانست هنگاميكه امام ابوحنيفه (رح) بر درس حماد نشست وى به او توجهى نكرد. حماد عادت داشت كه در درس دانش آموزان زيرك و ممتاز را به جانب راست وبقيه را بطرف چپ خود قرار مى داد. لذا حسب معمول امام ابوحنيفه جانب چپ او نشست امام چون زيركى وهوشمندى او آشكار گرديد حماد اورا جلوى خود نشاند و به او بسيار احترام مى گذاشت حتى وقتيكه به بصره رفت او را به جاي خود نشاند زيرا از تمام شاگردانش مستعدتر بود.

ذكاوت امام ابوحنيفه (رح)

روزى يكى از فرستادگان پادشاه روم در بغداد آمد و به خليفه گفت : من سه سوال دارم .اگر در كشورت چنين فردى هست كه پاسخگوى سوالات من باشد او را فرا خوان : خليفه دستور صادر نمود كه علماى بزرگوار جمع شوند آنگاه رومى بر منبر رفت وسه سوال خود را اين گونه مطرح ساخت !

1- قبل از خدا چه كسى است ؟

2- روى خدا به كدام طرف است ؟

3- حالا خدا چه كارى ميكند؟

با شنيدن اين پرسشها همه خاموش ماندند آنگاه حضرت امام ابوحنيفه رحمه الله برخواست و فرمود : من به سوالات شما پاسخ خواهم گفت اما به شرطى كه از منبر فرود آيى ومن بالاى منبر بروم رومى پذيرفت و امام بالاى منبر رفت. امام رحمه الله عليه به وى گفت: از عدد يك شروع به شمارش اعداد كن. رومى شمارش اعداد را آغاز كرد. امام اعظم فرمود: كافى است حالا بر عكس بشمار ؟رومى گفت :قبل از يك عددى وجود ندارد امام فرمود : وقتى قبل از واحد مجازى چيزى وجود ندارد چگونه قبل از واحد حقيقى موجودى وجود داشته است. و در پاسخ به سوال دوم چنين فرمود :اگر در جلويت شمعى روشن كنى، نورش كدام طرف است؟ رومى گفت :شمع همه اطرافش را روشن مى كند و نورش جهت واحدى ندارد. امام فرمود : وقتى نور مجازى به تمام جهت يكسان است پس نور حقيقى سزاوارتر است. سوال سوم اين است كه خداوند تو را از منبر پايين آورد و مرا بالا برد ((كل يوم هو في شأن)) هر روز او در كارى است. (سوره الرحمن آيه ٢٩)

رومى از شنيدن اين پاسخها شرمسار گشت ومردم فرياد شادى سر دادند.

خواب امام ابوحنيفه (رح)

چون حماد استاد امام ابوحنيفه رحمه الله عليه در سال ١٢٠ هجري قمرى درگذشت ومسئله جانشينى او مورد بحث بود امام ابوحنيفه رحمه الله عليه خواب ديد كه گويا به نبش قبر پيامبر مشغول است وى مى فرمايد: بعد از ديدن اين خواب بسيار پريشان شدم واز پذيرفتن جانشينى ومسئوليت تدريس انكار كردم و خيالات گوناگون در دلم پديد آمد، و هميشه احساس خطر مى كردم تا اينكه سرانجام تعبير اين خواب را از ابن سيرين جويا شدم وى فرمود: صاحب اين خواب علم را زنده خواهد كرد بهر حال سرانجام جانشينى حماد وشغل تدريس را بعهده گرفت .

شاگردان امام ابوحنيفه (رح)

امام ابوحنيفه داراى شاگردان زيادى مى باشد كه نمى توان همه آنها را نام برد زيرا چون امام ابوحنيفه بعد از وفات حماد بر مسند درس نشست طلاب از جاهاى دورى مانند: گرگان ،طبرستان ،اصفهان، كرمان، مرو، بخارا، سمرقند، سرخس، ترمذ، بلخ، هرات، سجستان، و غيره به كوفه آمده و از او كسب علم مي كردند وبعدا به شهرهاى خود بر مى گشتند .

برخي از شاگردان معروفش بشرح ذيل اند :امام ابويوسف ، امام محمد ، امام زفر، عبدالله بن مبارك، امام معروف جرح وتعديل، يحيي بن سعيد قطان ، وكيع بن جراح، مكي بن ابراهيم زيدبن هارون ، حفص بن غياث نخعى، يحيى بن زكريا بن ابى زائد، مسعر بن كدام، ابوعاصم النيل وغيره.

انكار از پست قضاء

منصور كه آن وقت حكمران حكومت اسلامى بود يك دفعه امام ابوحنيفه رحمةالله عليه را در بغداد خواند و به او گفت : بايد پست قضاء را بعهده‌ گيرى. وى صريحاً انكار كرد و فرمود : من شايستگى اين مقام را ندارم .

منصور گفت: دروغ مي گويى امام ابوحنيفه فرمود: اگر دروغ مي گويم پس دعواي من درست است كه شايستگى اين امر را ندارم. زيرا شخص دروغگو نمى تواند قاضى باشد. منصور : بخدا سوگند كه اين منصب را ميپذيرى. امام ابوحنيفه :بخدا سوگند اگر بپذيرم. درباريان از اين جرأت وى بسيار متعجب شدند. آن وقت ربيع به خشم رفت وگفت: ابوحنيفه در مقابل سوگند اميرالمومنين سوگند ميخوري! آرى اداء كردن كفاره سوگند امير المؤمنين نسبت به كفاره ى سوگند من آسان تر است وسر انجام با وجود شكنجه هاى مختلف باز هم اين مقام را نپذيرفت.

زندان رفتن امام ابوحنيفه (رح)

منصور در سال ١٤٦هجرى قمرى امام ابوحنيفه رحمةالله عليه را به علت اينكه پست قضاوت را قبول نكرد به بغداد خواند و حكم زندانش را صادر كرد چون مردم اطلاع يافتند كه امام ابوحنيفه رحمه الله عليه زندان شده، در زندان رفته و از او علم دين ميآموختند و اين زندان، ظاهراً زندانى است اما در حقيقت مدرسه علميه ى قرار گرفت و آنها هر روز امام را در زندان بيرون مى آورند وشلاق ميزدند تا جائيكه از هر دو پاى شان خون جارى مى شد.

وفات امام ابوحنيفه (رح)

امام ابوحنيفه رحمه الله عليه مدت چهار سال در زندان باقى ماند و سرانجام در سال ١٥٠ هجرى قمرى زهر داده شد چون اثر زهر را احساس نمود به سجده افتاد وبه حالت سجده در ماه رجب يا شعبان به لقاء خداوند متعال پيوست. چون ديده از جهان فرو بست و مردم از وفاتش اطلاع يافتند تمام مردم جهت نماز جنازه‌اش آمدند . حسن بن عماره كه از جمله استادان وى بود او را غسل داد .وي درحين غسل دادنش مى گفت :بخدا سوگند تو بزرگ ترين فقيه، عابد، زاهد وداراى تمام صفات پسنديده بودى. نخستين بار نماز جنازه‌اش را حسن بن عماره رحمه الله عليه خواند كه تقريباً پنجاه هزار نفر در آن شركت داشت تا شش مرتبه نماز جنازه‌اش خوانده شد پس قريب عصر به خاك سپرده شد چون امام ابوحنيفه رحمه الله‌ عليه وصيت كرده بود كه مرا در گورستان (خيزران)واقع در شرق بغدا دفن كنيد. مطابق وصيتش به جانب شرقى خيزران دفن شد و تا مدت بيست روز كامل مردم آمده و بر قبرش نماز جنازه مى خواندند 

اقوال علما درباره امام اعظم (رح)

جعفر بن حسن ميگويد : بعد از وفات امام ابوحنيفه او را در خواب ديدم، گفتم خداوند با شما چگونه رفتار نمود؟ فرمود: مرا بخشيد. صدقه بن مقابرى ميگويد: هنگامى كه امام در قبرستان خيزران دفن شد تا سه شب ابيات ذيل به گوشم مى رسيد :

{ذهب الفقه فلا فقه لكمواتقوا الله وكونوا خلفاً}

{مات نعمان فمن هذا الذي يحيي الليل اذا ما سجفا}

نصر بن على رحمه الله عليه مى فرمايد : ما در كنار شعبه بوديم كه شخصى خبر وفات امام را آورد ، وي بعد از ((أنا لله)) فرمود: ((لقد طفي عن اهل الكوفه ضوء نورالعلم لا يرون مثله ابدا )) قطعاً چراغ علم و دانش كوفه خاموش گشت و اهل كوفه هرگز مثل او را نخواهند ديد .

تصانيف امام ابوحنيفه (رح)

تصانيف امام ابوحنيفه رحمه الله عليه مانند تصانيف فرّاء ،كسائى، خليل، اخفش و ابوعبيده كه مدون علم نحو اند ناياب هستند.الفقه الاكبر ، العالم والمتعلم و مسندامام اعظم از جمله تصانيف وى مى باشد البته مسائل مدونه وى باشرح و تفصيل در كتب امام محمد و ابويوسف موجوداند . مجموعه فقه حنفى كه امروزه در دسترس عموم مردم قرار دارد اگر چه به فقه حنفى معروف است اما در حقيفت مجموعه روايات امام اعظم ،امام زفر، قاضى ابويوسف وامام محمد رحمهم الله عليهم مي باشند.

بحث در مورد'حضرت امام اعظم ابوحنيفه (رح)'

نظریات خود را بنوسید

نظریات خود را باره این مقاله با ما شریک کنید

نظر شما قابل قدر است