فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا… (روم، ٣٠)
پس روى خود را متوجه آئين خالص پروردگار كن !آخرت و زنده شدن بعد از مرگ
آخرت و زنده شدن بعد از مرگ
توحيد: ايمان به يگانگى ذات پروردگار ( ج )
نبوت : ايمان به رسالت بر حق حضرت محمد ( ص )
معاد: ايمان داشتن به زنده شدن بعد از مرگ
سه اصل اساسى دين اسلام است . اكثريت مسلمانان در رابطه با دو اصل توحيد و نبوت كمتر مشكل دارند. بطور اجمالى به خدايى بعنوان خالق هستى اعتقاد دارند و با دلايلى عقلى و يا نقلى آنرا اثبات مى نمايند. در رابط با نبوت هم با استناد به قرآن و تاريخ اسلام ابهامى وجود ندارد. يگانه پايه و اساس اعتقاد ايكه در طول تاريخ مورد ايراد و انکار واقع شده است. موضوع آخرت است. رستاخيز و زنده شدن مجدد پس از پوسيدگي و پراگنده گى ذرات بدن که پيامبران بشارت دهنده آن بوده اند. از ناپذيرفتني ترين مدعيات دين به نظر مى رسيده است.
قرآن بار ها اين انكار ها، ناباوري ها و ناممکن شمردن ها را از معاصرين حضرت نوح (ع)، از آغاز تاريخ نبوت تا معاصرين خاتم الانبياء براي ما نقل کرده است. منکران گفتند: هر چه هست همين زندگي دنيائي ماست. متولد مي شويم و مي ميريم و جز دهر( قانون طبيعت) ما را هلاک نمي کند…مدعيان اگر راست مي گويند اجداد از دنيا رفته ما را زنده کنند! ( جاثيه ۲۴ و انعام ۲۹ )
منکران گفتند: آيا (پيامبر) به شما وعده مي دهد وقتي مرديد و بدنتان پوسيد و استخواني از شما ماند ،سرانجام از خاک خارج مي شويد؟! محال و غير ممکن است اين وعده . واقعيت همين مرگ و زندگي دنيائي ماست و هرگز برانگيخته نمي شويم. او (پيامبر) جز آدمي که از خودش سخنان بافته شده اي را به خدا نسبت مي دهد نيست! ( مؤمنون ۳۵ )
به پدران ما( نسل هاي گذشته) نيز از اين وعده ها داده شده است، اينها جز افسانه ها و اساطير تاريخي نيست (واقعيتي ندارد). ( مؤمنون ۸۱ و نحل ۶۷ )
همانطور که گفته شد، در آيات متعددي سخنان انکار آميز ناباوران عيناً نقل شده است. در مقابل باورمندان، يعني مؤمنين نيز اين وعده را در كل و به شکل تعبدي مي پذيرفتند و گرنه شناختي علمي، همچون بقيه مسائل تجربي زندگي ، بر آن نداشتند. آنها همينکه به رسالت پيامبر يقين مي کردند، به بقيه سخنان او نيز ايمان مي آوردند. به ندرت انسان هوشمند و کنجکاوي همچون ابراهيم خليل پيدا مي شد که در راز و رمز تجديد حيات مردگان انديشه و تأمل کند و بدون هيچ رياکاري زاهدانه، شک و ترديد ونياز به فهميدن و قانع شدن خود را با پروردگار در ميان گذارد . امروز نيز ، هر چند پيشرفت هاي علمي، پرده از مجهولات بسياري برداشته و نمونه هاي مقايسوى فراواني براي فهم موضوع رستاخيز ارائه داده است، با اينحال درک و دانش ما نسبت به موضوع زنده شدن مجدد، تحول چشمگيري پيدا نکرده ، جه بسا كه رسوبات عقايد اديان قبل از اسلام، چون بوديزم، هندويزم و مذهب زردشت در ذهن عامه همچنان ته نشين است. بسيارى از مسلمانانى كه نه تنها دانش كافى از آموزه هاى دين اسلام ندارند، بلكه از تحولات علمى روز هم بى خبرند. نا آگاهانه به عقايد خرافى و وارد شده از اديان ديگر معتقدند.شما اگر از اکثريت قريب به اتفاق مسلمانان درباره رستاخيز و چگونگي زنده شدن در قيامت سئوال کنيد و همان ديدگاه ها و ايرادها ي نقل شده از ناباوران معاصر انبياء را ، نسبت به احياء مجدد استخوانهاي پوسيده مطرح سازيد، جز اين پاسخي نخواهيد شنيد که :»درست است که جسم ما پوسيده و خاک مي شود، اين قالب مثالي ماست که از بين مي رود، اما روح ما که لطيف و از جنس ديگري است، به آسمانها نزد خدا صعود مي کند و هنگام قيامت به قالب خود بر مي گردد !!» و براي اين تحول پاي «روح» را در ميان مي آوريم.
آيا باور مي کنيد در قرآني که حدود يک چهارم آن به طور مستقيم يا غير مستقيم درباره قيامت است، حتي يک مرتبه هم از چنين استدلالي استفاده نشده است؛ نه روح، با معاني متعددي که دارد، به مفهوم عامل حيات بخش و زنده کننده معرفي شده، و نه مطلقاً رستاخيز امري ماوراء الطبيعه و محصول دخالت و بازگشت روح به کالبد شمرده شده است! برعکس، قرآن همواره پديده رستاخيز را همچون رستاخيز طبيعت در بهاران، يعني زنده شدن زمين مرده زمستاني معرفي کرده است که با تغيير شرايط طبيعي زمين حاصل مي گردد.زنده شدن مجدد طبيعت در بهاران، مثالى براى فهم و درك رستاخيز در قرآن ده مرتبه از «زنده شدن زمين مرده» به وسيله باران در فصل بهاران به عنوان مدل و مثالي عيني از نحوه زنده شدن انسان در جهان بعدي استفاده شده است.
فَأَحْيَا بِهِ الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا (بقره ۱۶۴، نحل ۶۵ ، عنکبوت ۶۳ ، روم ۱۹ – ۲۴ – ۳۰ ، فاطر ۹ ، جاثيه ۵ ، حديد ۱۷ ، ياسين ۳۳ )
هر چند اصطلاح مرده و زنده به طبيعت زياد مرسوم و مروج نيست، اما قرآن با نسبت دادن مرگ و حيات به زمين، که معمولاً به جانداران نسبت داده مي شود، اصرار و تأکيد دارد و از آن منحيث مثال قابل فهم براى رستاخيز و آخرت استفاده ميكند.اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ( حديد – ١٧)
در قرآن ، بسياري از واژه هايكه متعلق به عالم نباتات است ،همچون : رويش ( نبات )، جوانه زدن و «خروج» از زمين، «نشور» (گسترده و باز و منتشر شدن دانه) عيناً در مورد انسان استفاده کرده است.
دقت كنيد:از زبان حضرت نوح (ع) به منکران:وَاللَّهُ أَنبَتَكُم مِّنَ الْأَرْضِ نَبَاتًا ثُمَّ يُعِيدُكُمْ فِيهَا وَيُخْرِجُكُمْ إِخْرَاجًا (نوح ۱۷)خداوندشما را از زمين با رويشي خاص رويانده است، سپس شما را در همان خاک بر مي گرداند و به گونه اي خاص خارج مي کند.( فعل رويش را قرآن درباره حضرت مريم هم به کار برده است: اَنبَتها نَباتاً حُسناً) مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ وَفِيهَا نُعِيدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَى (طه ۵۵ و انبياء ۱۰۴) اين حقيقت که :»از خاک پديد آمده ايم، به خاک بر مي گرديم و سرانجام نيز از خاک خارج مي شويم» اين جمله ايست كه اكثراً بر سنگ قبرستان ها نوشته ميشود، در حاليكه براى زنده گان نازل شده . تصور و برداشت غلط عوام الناس بي خبر ، همين است که با مرگ ما سلول هاي بدنمان جذب خاک شده و نابود مي شوند! اما قرآن ازعلم خدا نسبت به فرآيند استحاله و جذب خاک شدن بدن ما و ذخيره اطلاعات در مرکزي محفوظ آگاهي مي دهد:
أَئِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا ذَلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ قَدْ عَلِمْنَا مَا تَنقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَعِندَنَا كِتَابٌ حَفِيظٌ (ق ۳ و ۴) منکران گويند آيا وقتي مرديم و خاک شديم (بار ديگر زنده مي شويم؟) اين بازگشتي بعيد است. ( خدا پاسخ مي دهد) ما بر آنچه زمين از آنان مي کاهد) پوسيده ميسازد( علم داريم و نزد ما کتاب محفوظي است.
مقايسه دو پديده زنده شدن طبيعت در فصل بهار و زنده شدن انسان در آخرت «يوم الفصل»، به عنوان الگو و مثالى براي درک موضوع بسيار پيچيده زنده شدن مجدد انسان شيوه اي است که بارها در قرآن به کار رفته است. ذيلاً مواردي را که (با کلمات مقايسوى: ذلک و کذلک) به اين مشابهت اشاره مي کند، يادآور مي شود:فَانظُرْ إِلَى آثَارِ رَحْمَتِ اللَّهِ كَيْفَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ ذَلِكَ لَمُحْيِي الْمَوْتَى وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (روم ۵۰)به آثار رحمت خدا ( در فصل بهار و شکوفائي طبيعت( نگاه کن که چگونه زمين را پس از مرگ (زمستاني) آن زنده مي کند. چنين خدا، زنده کننده مردگان است و او بر هر چيز قدير( اندازه گذار و نظام دهنده) است.
يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَيُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَكَذَلِكَ تُخْرَجُونَ (روم ۱۹) دائماً از مواد بي جان موجودات زنده بيرون مي آورد و از زنده ها مرده خارج مي کند ( تخليه دائمي سلول هاي مرده موجودات ) و زمين را پس از مرگش زنده مي کند. شما نيز اين چنين ( از خاک ) خارج ميشويد!
قرآن صرفاً به ارائه مثال هاى كلى در مشابهت زنده شدن طبيعت و زنده شدن دو باره انسان اكتفا و بسنده ننموده وارد جزئيات شده، ميكانيزم اين پروسه را نيز توضيح ميدهد.
نقش باران در ترکيب با خاک درست است که خاک خزينه و خوراک اوليه همه موجودات است،، اما با ترکيب آب است که عناصر فراوانش با يکديگر پيوند مي خورند و ميليونها موجود متنوع را پديد مي آورند. رستاخيز طبيعت نيز نيازمند باران بهاري است تا شکوفائي حاصل نمايد. آيا با استناد به اين کلام الهي که فرمود:»همه چيز از آب زنده است» ( و مِنَ الماءِکُل ِّشَي ٍحَيّ ) مي توان گفت تجديد حيات آدمي در رستاخيز قيامت نيز فعل و انفعالي در تعامل آب و خاک و تحت شرايطي خاص به امر پروردگار مي باشد؟!
نگاه کنيد به شواهد مقايسوى ذيل:وَمِنْ آيَاتِهِ أَنَّكَ تَرَى الْأَرْضَ خَاشِعَةً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاء اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ إِنَّ الَّذِي أَحْيَاهَا لَمُحْيِي الْمَوْتَى إِنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (فصّلت ۳۹)از جمله نشانه هاي او، اين است که زمين را پژمرده (با گياهان خم شده و خاشع) مي بيني، اما همينکه ما بر آن باران را نازل کرديم، به جنبش و تحرک مي افتد و رشد و نمو مي کند. همان کسي که اين زمين را زنده کرد، بي ترديد همان زنده کننده مردگان است و او بر هر چيزي قادر است.
مقايسه دو نوع رستاخيز دنيايي و اخروي را، با توجه به نقش باران ، در دو مثال زير نيز مشاهده کنيد: وَالَّذِي نَزَّلَ مِنَ السَّمَاء مَاء بِقَدَرٍ فَأَنشَرْنَا بِهِ بَلْدَةً مَّيْتًا كَذَلِكَ تُخْرَجُونَ (زخرف ۱۱)آنکه از آسمان باراني به اندازه نازل مي کند و به واسطه آن زمين مرده را زنده مي کند، شما نيز اينگونه خارج مي شويد.
نقش «باد» در ارتباط با رستاخيز اينک توضيحاتى هم به نقش باد، به عنوان انگيزنده ابر و عامل محرک آن براي سوق دادن به سرزمين هاي تشنه مي کنيم. در اين مورد شواهد قرآني زيادي وجود دارد که تنها به دو مورد آن که گوياتر است استناد مي کنيم:
۱- آيات ۴۸ تا ۵۰ سوره روم حلقه دورانى ايرا نشان مي دهد که با ارسال بادها آغاز مي شود. باد که در اثر تابش خورشيد بر سطح زمين و اختلاف سطح انبساطي هواي مجاور مناطق مختلف زمين، به دليل اختلاف ضريب جذب زمين از حرارت آفتاب حاصل مي شود، موجب برانگيختگي و بالا بردن توده هاي مرطوب هواي مجاور بحر ها و تشكيل ابرها و ايجاد تحولاتي در آنها مي گردد. در اين حالت بر حسب شرايط مختلف ،ابرها اشکال مختلفي به خود مي گيرند که در اثر تراکم و تقطير موجب ريزش باران مي گردند. قرآن از اين پديده که زنده کننده زمين هاي مرده زمستاني است مدلي براي اثبات زنده شدن نهائي مردگان ارائه داده است، دقت كنيد:
اللَّهُ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ فَتُثِيرُ سَحَابًا فَيَبْسُطُهُ فِي السَّمَاء كَيْفَ يَشَاء وَيَجْعَلُهُ كِسَفًا فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ … (روم ۴۸ تا ۵۰)خدا کسي است که بادها را مي فرستد تا ابرها را زير و رو کند و طبق نظامي در آسمان پراکنده ساخته و آنگاه متراکم سازد. در اين حالت قطرات باران را مي بيني که از خلال ابرها خارج مي شود…به آثار رحمت خدا نگاه کن که چگونه زمين را بعد از مرگش زنده مي کند اين همان زنده کننده مردگان است و او بر هر کاري تواناست.۲- مثال دوم، پديده ي را که با تابش خورشيد و تحريک باد آغاز مي شود و به تقسيم باران رحمت در سرزمين هاي تشنه مي انجامد، در سوگند هاي ابتداي سوره «ذاريات» براي جلب توجه انسانها به عظمت نشانه هايي که در زمين و آسمان براي شناخت خالق و باور بازگشت به سوي او وجود دارد نشان داده است. اين آيات با يک سوگند، آثار و نتايج سه گانه آن و نتيجه گيري سه گانه اش به شرح ذيل آغاز مي شود:
سوگند: وَالذَّارِيَاتِ ذَرْوًا ( سوگند به عواملي که موجب تبخير رطوبت از سطح زمين و درياها و پيدايش ذرات عظيم آب در هوا مي شود )آثار (فاء نتيجه):
۱- فَالْحَامِلَاتِ وِقْرًا (در نتيجه چنين فعل و انفعالاتي ميليونها تن آب بر پشت باد ها حمل مي شود)۲- فَالْجَارِيَاتِ يُسْرًا (چنان حجم عظيمي را باد به آساني به نقاط پراکنده عالم جريان مي دهد)۳- فَالْمُقَسِّمَاتِ أَمْرًا (رزق بندگان و زمين را طبق امر الهي مطابق نياز تقسيم مي کند)نتيجه گيرى:
إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَصَادِقٌ وَإِنَّ الدِّينَ لَوَاقِعٌ جز اين نيست كه آنچه وعده داده شده ايد راست است و دين ( جزاى عمل ) قطعاً واقع ميشود.
از اين نتيجه ميتوان گرفت كه همان گونه كه آيات فوق يک جريان دائمي رفت و برگشت آب از درياها به خشکي ها ( و برعکس ) را نشان مي دهد. همچنانکه دست اندرکاري ابرو باد و مه و خورشيد و فلک، ذرات فوق العاده ناچيز رطوبت را روي هم انباشته کرده و به نيروي ناديدني باد به مسافت هاي بسيار دور مي فرستد تا سرانجام به همان شکل اوليه، يعني باران ( قطره آب ) به زمين مي رسد و پس از طي مراحلي سرانجام به اصل خويش، يعني دريا رجعت مي کند، آيا اعمال بينهايت کوچک ما، همچون «ذرات رطوبت» به نيروي ناديدني فرشتگاني که خدا بر اعمال ما مامور كرده ، به راحتي حفظ و حمل نمي شود و در انتهاي مسير زندگي و زمان به اصل خويش بر نمي گرداند و دين (جزا) ما را تحويل ما نمي دهد؟
إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَصَادِقٌ وَإِنَّ الدِّينَ لَوَاقِعٌ
جز اين نيست كه آنچه وعده داده شده ايد راست است و دين ( جزاى عمل ) قطعاً واقع ميشود.
اميدوارم با تكثير و نشر اين مطلب به دوستان خود، وجيبه دينى تانرا اداء كنيد .
بحث در مورد'آخرت و زنده شدن بعد از مرگ'
نظریات خود را بنوسید
نظریات خود را باره این مقاله با ما شریک کنید