فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا… (روم، ٣٠)
پس روى خود را متوجه آئين خالص پروردگار كن !شاخصه های شخصیتی امام ابوحنیفه (رح)
شاخصه های شخصیتی امام ابوحنیفه (رح)
امام اعظم ابوحنیفه (رح) شخصیتی بود که تمام ویژگیهای یک فرد فرزانه و فقیه اهل زهد و پرهیز را در خود جمع کرده بود، و این صفات او را در میان همه ی علما برجسته میساخت، و همگان او را به عنوان عالم و دانای حق، ثقه، میانه رو، آگاه به حقایق، (109: 270) و حاضرجواب میشناختند. در اینجا ما،
به اختصار، به بیان برخی از شاخصه های مهم امام  میپردازیم:
الف ـ ثبات شخصیتی: حضرت امام دارای شخصیت ثابتی بود که هیچ عاملی نمیتوانست وی
را برآشفته یا احساساتی سازد. در سختترین و حساسترین لحظات بر مشاعر خویش مسلط بود، هیچگاهی سخنان رکیک او را به هیجان نمیآورد. از باب مثال، حسن بصری که در زمان خود صاحب جایگاهی رفیع بود و شخصیت بارزی داشت، امام برخی از دیدگاههای او را مورد نقد قرار میداد و آشکارا او را در اشتباه میخواند. مردی امام را حرامزاده خطاب کرد و گفت: تو میگویی که حسن بصری اشتباه کرده است؟ امام با خونسردی تمام، در حالیک هیچ تغییر چهرهای در صورت- اش رخ نداد، گفت: آری؛ به خدا سوگند که حسن اشتباه کرده و در این موضوع عبدالله بن مسعود درست گفته است. سپس گفت: هرکس از ما ملول و دلتنگ شود، ما به آغوش باز از او استقبال میکنیم. (24: 53)
ب ـ قلب پاک و مهربان: امام علاوه بر شخصیت متین و آرامی که داشت، قلبی رؤوف و مهربان که مملو از عاطفه و انساندوستی بود، در سینه داشت. شخصی در حین مناظره با امام زبان به فحاشی میگشاید و او را بدعتگذار در دین خطاب میکند، اما امام در برابر همه این جسارت و گستاخی، با کمال خونسردی و متانت، میگوید: «خداوند تو را بیامرزد، او تعالی در من خلاف آنچه که تو به من نسبت میدهی میبیند و میداند. از وقتی که حق سبحانهـوـتعالی را شناختم، هرگز کسی را به او برابر نساختهام؛ فقط به بخشش او امیدوار بودهام و تنها از عذاب او ترسیدهام». آنگاه حضرت امام شروع کردند به گریهکردن. آن مرد گفت: از من درگذر! امام فرمود: هر کس چیزی خلاف واقع دربارهی من بگوید اگر از عوامالناس و افراد ناآگاه باشد، حلالاش میکنم و اگر از اهل علم باشد، بر او خرده میگیرم؛ زیرا اثرِ بدِ غیبت كردن علما بعد از ایشان باقی میماند. (58: 67)
ج ـ استقلال فکری: در کنار این همه ژرفنگری، حضرت امام دارای استقلال فکری هم بود. هیچ اندیشه و باوری را بدون تفکر و مطالعه نمیپذیرفت. این خصوصیت در وجود امام توسط استادش حماد بن ابی سلیمان شناخته شده بود، چراکه او میدید که ابوحنیفه در حکم هر مسألهای که بر حماد عرضه میشد، با وی بحث، مناقشه و تبادل نظر میکند. همین استقلال فکری امام بود که ایشان جز در برابر نصی از کتاب و سنت یا رأی صحابی در برابر آراء دیگران تسلیم و ساکت نمیشد و در برابر آرای تابعین توقف نموده و صحت و سقم آن را بررسی میکرد. میفرمود که آرای تابعین واجباتقلید نیست. این همان استقلال فکری است که تحت تأثیر افکار عامه قرار نگرفت، و مانند بسیاری از علما عوامزده نبود و هرگز تحت تاثیر عرف عوام الناس که زادهای خرافات است قرار نمیگرفت. همینطور، حب و بغض و سایر حالات روانی بر امام در مقام بیان احکام اثری نمیگذاشت.
د ـ ژرف نگری: امام دارای اندیشه ای عمیق و ژرف در موضوعات مختلف علمی و اجتماعی بود. از اینرو، از تصمیمگیری آنی و بالفور اجتناب میورزید؛ هرگز برای کشف حقایق به ظاهر نصوص اکتفا نمیکرد، بلکه همیشه اهداف دور و نزدیک آن نص و همچنان مقاصد شریعت، علل و غایات نصوص را در بیان احکام در نظر داشت. و همین استدلالهای عقلی و علاقهیشان به مباحث علمی بود که ایشان را در آوان ورود به میدان دانش به سوی علم کلام کشاند، چون این استدلال عقلی بود که میتوانست فکر بالنده و اندیشههای سرشار و ذهن خلاقاش را ارضا کند. و همین استدلالهای علمی و منطقی امام سبب شد که وی در تدریس احادیث پیامبر بهطور عمیق وارد شود و برای شناخت علل و احکام آن از اشارات الفاظ و مقاصد عبارات، احوال و اوصاف کمک بگیرد.
هـ ـ حمایت از حق و حقیقت: امام همواره در جستجوى حق بود. وی در راه کشف حقایق
با جدیت و اخلاص تمام، بیهیچ دغل و ریایی، عمل میکرد. همین ویژگی بود که مقام امام را رفیع و قلباش را روشن ساخته بود؛ زیرا انسان هنگامی که با قلب پاک و خالی از ریا و غرور و امیال نفسانی به تحقیق و مطالعه مسایل بپردازد، خداوند نیز نور معرفت خود را در آن دل میاندازد؛ عقل را سلیم، و اندیشه را استوار میگرداند؛ برخلاف قلبی که با ریا و خواهشات نفسانی عجین شده و صاحب خود را از مسیر سالم منحرف ساخته است.
امام ابوحنیفه این حقیقت را خوب درک کرده بود، که فقه را باید خوب شناخت؛ زیرا درک و فهم صحیح دین بدون آن کاری است سخت و مشکل، و این مهم فقط از توان کسانی برآمده میتواند که هدفشان شناخت باریکیها و لطایف دین خداست؛ آنهم فقط برای خدا. این امر سبب شده بود که امام همیشه در میادین مباحثه و مناظره موفق باشد، چراکه هدفی جز کشف حق در سر نداشت. و این سخن زیبای امام این واقعیت را به تصویر میکشد: «این نظر ما است، البته بهترین رأیی است که به آن دست یافتهایم؛ اگر کسی بهتر از آن ارایه کند، پیروی از آن رأی صحیحتر است». (40: 352) کسی گفت: آیا این فتوایی که تو میدهی حقی است که شکی در آن نیست؟ امام فرمود: «نمیدانم؛ شاید باطلی باشد که در آن شکی نیست». زفر بن هذیل شاگرد امام گفت: ما برای درس، نزد امام ابوحنیفه میرفتیم، و ابویوسف و امام محمد شیبانی نیز با ما بودند. درس امام ابوحنیفه را مینوشتیم ایشان یک روز برای ابویوسف گفت: وای برتو ای یعقوب! هرچه که من میگویم ننویس، چهبسا که امروز یک رأی دارم و فردا آن را ترک کنم و فردا رأیی داشته باشم که پس فردا آن را وانهم. (40: 402)
زهیر بن معاویه میگوید: روزی از امام ابوحنیفه  درباره ى اماندادنِ برده ى مسلمان به کافر
حربی پرسیدم. پاسخ داد: اگر برده غیرمقاتل باشد، اماناش درست نیست. برایش گفتم که در این خصوص حدیثی شنیدم از عاصم احول از فضیل بن یزید رقاشی، که ما دشمن را محاصره نمودیم یکی از بردگان مسلمان تیر امان را به سوی کفار انداخت و آنان بر اساس همان امان تسلیم شدند، و ما گفتیم که او برده است. آنان گفتند که ما برده و غیر بردهی شما را که نمیشناسیم، و این قضیه را به عمر بن خطاب اطلاع دادیم، و حضرت عمر فرمودند: امان برده قبول است. امام سکوت کرد، و بعد از ده سال دو باره این سؤال از وی پرسیده شد، و او بر اساس حدیث عاصم فتوا داد. من دانستم که امام از رأی سابقاش رجوع کرده است. گفته میشود که امام در این مدت به تحقیق و بررسی این حدیث پرداخته بود و زمانی که صحت آن برایاش ثابت شد، به آن عمل کرد. کسی به او گفت: آیا تو خلاف رسولالله عمل میکنی؟ امام فرمود: خدا لعنت کند کسی را که با رسولالله مخالفت کند؛ مگر نه این است که خداوند توسط او ما را کرامت داده و از گمراهی رهایی بخشیده است؟! (12: 145-140)
تمام این مباحث بیانگر عظمت روح و سعه ى فکر امام است که با اخلاص در برابر حق تسلیم و هرگز بر نظریاتاش پافشاری نمیکرد، مگر آنکه به حقیقت و صحت آن آگاهی میداشت. همین اخلاص امام بود که وی را همیشه به سوی حق سوق میداد، و با سعهی صدری که داشت، قلباش
برای شنیدن و پذیرفتن آرای دیگران باز و آماده بود.
و ـ ذهن باریک بین: امام دارای ذهنی ثاقب و نافذ بود؛ خیلی سریع به سؤالات سوال- کنندگان پاسخ میداد؛ تو گویی آگاهی تمام مطالب حین طرح پرسش در ذهناش تداعی میشود. هرگز در پاسخدهی دچار تحیّر و نگرانی نمیشد، و همیشه دلایل قناعتبخشی برای اثبات نظرش ارایه میداد. امام نزدیکترین و آسانترین راه را برای فهم حریفاش در نظر میگرفت. در خصوص نکتهسنجی و حاضرجوابی امام داستانهای شگفتانگیز و حیرتآوری نقل شده که در کتب مناقب- اش ثبتاند.
از لیث بن سعد (یکی از فقهای بزرگ مصر در آن روزگار) روایت شده است که میگفت: من آرزو میبردم ابوحنیفه  را ببینم، تا اینکه روزی دیدم مردم بر شیخی گرد آمدهاند، و یکی از آنها گفت: ای ابوحنیفه و از او سؤالی کرد. به خدا سوگند آنقدر که از سرعت پاسخگویی وی در شگفت شدم، از صحت نظر وی متعجب نگردیدم. (24: 54) روایت است که ضحاک بن قیس (که از رهبران مطرح خوارج به شمار میرفت و در زمان بنی امیه خروج کرده بود) در مسجد کوفه با امام ابوحنیفه روبهرو شد. خوارج گروهی بودند که مخالفان فکری خود را غیرمسلمان میدانستند و آنان را میکشتند. وی به امام گفت: ای ابوحنیفه توبه کن! امام فرمودند: از چه باید توبه کنم؟ گفت: از اینکه حکمیّت را قبول داری. (حکمیت قضیهای بود که در جنگ صفین بین علی و معاویه برای تعیین خلیفه صورت گرفته بود). امام فرمود: به خاطر این موضوع من را میکشی یا با من مناظره میکنی؟ ضحاک گفت: مناظره میکنم. امام فرمود: اگر در جریان مناظره با یکدیگر اختلاف پیدا کردیم، چه کسی بین ما داوری کند؟ ضحاک گفت: هر کس را که میخواهی انتخاب کن. امام به یکی از یاران ضحاک گفت: بنشین و اگر اختلاف کردیم، تو بین ما حکمیت کن. سپس رو به ضحاک کرد و گفت: تو به حکمیت این فرد بین من و خود راضی هستی؟ ضحاک گفت: بلی. پس امام به وی گفت: تو، بدین ترتیب، جواز تحکیم را صادر کردی! و آن مرد ساکت ماند و رفت. (24:55)
باری، تمامی این صفات را جز بخشش و عطیه ى الهی (که برای بعضی بندگان میبخشد) نمیتوان چیزی دیگر دانست. این صفات در مجموع نشانگر شخصیت باصلابت، جذاب، شکوهمند و تأثیرگذار حضرت امام میباشند. الحق، امام با اندیشهی نافذ و جذبه و قدرت روحی خود، دیگران را تحت تأثیر قرار میداد. وی شاگردان و علاقه مندان فراوانی داشت و هرگز رأی و نظر خویش را بر آنان تحمیل نمیکرد؛ بلکه در حین تدریس با افراد برجسته به بحث و گفتگو می نشست؛ درست به سان دو دانشمند همتراز. زمانی که به یک رأی و نتیجه میرسیدند، همه در برابر آن سکوت نموده و به آن راضی شده و آرام میگرفتند. برخی هم به رأی خود باقی میماندند. (24: 58)
البته آنچه گفته آمد گوشه ی از صفات امام ابو حنیفه  بود که برخی از آنها فطری و موهبتی بود و برخی هم کسبی. و مجموع این صفات به سان غذای روحی برای امام بود و وی با آنها میزیست. این صفات امام بر شیفتگاناش تأثیر میگذاشت و آنان را به ستایش و مدح وی وامیداشت. البته حسادت حسودان را نیز برمی انگیخت. و همین امر سبب ایراد طعن و تهمت بر امام میشد که خود بیانگر جهالت و سفاهت این افراد را بود.
بحث در مورد'شاخصه های شخصیتی امام ابوحنیفه (رح)'
نظریات خود را بنوسید
نظریات خود را باره این مقاله با ما شریک کنید