فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا… (روم، ٣٠)
پس روى خود را متوجه آئين خالص پروردگار كن !توحيد چيست؟
توحيد چيست؟
( الوهيت، ربوبيت، ملوكيت )
قرآن با توصيف و ستايش خداوند از سه بُعد آغاز ميشود ( الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ، الرَّحْمـنِ الرَّحِيمِ ، مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ ) و با پناه بردن به او از همان سه بُعد ختم ميشود. ( قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ ، مَلِكِ النَّاسِ ، إِلَهِ النَّاسِ )
،سه نام : ( الله ، رب ، مَلِك )، از سه زاويه بر يك حقيقت ،كه همان « توحيد » يعني يكتائي خالق هستي است ، اشاره ميكند و ابعاد سه گانه « الوهيت » ، « ربوبيت » و « ملوكيت » را مطرح ميسازد كه در ذات باريتعالى جمع شده است.اكثريت مردم در بعد الوهيت مشكلى ندارند و به وجود خدائي بعنوان خالق جهان اعتقاد دارند ، اما مشكل از آنجا آغاز ميشود كه در بعد « الوهيت » متوقف ميشوند . خدا را البته باور دارند ، امّا باوري همچون ساير باور هاى شان . نقشى در زنده گى روزمره و روابط شان با ديگران، براى الله قائل نيستند . آنها زندگي روزمره خود را همچون بي خدايان سپرى مي كنند ، خدا را فراموش نموده، اميد و بيم شان به اربابان متفرق و قدرت هاى دنيايى ايست كه در سه چهره ( زر ، زور و تزوير ) وجود دارند. طاغوت هاى كه در طول تاريخ بشريت، ادعاى خدايى نموده اند. هيچگاهى نگفته اند ما خالق إنسانها و كائنات هستيم، بلكه مدعى بودند كه رب همه هستند. يعنى اينكه امور مردم بدست آنهاست و ايشانند كه در مورد خير و شر مردم تصميم ميگيرند.انكار و حذف نقش رب بعنوان اداره كننده مطلق نظام هستى است كه شرك را بار مى اورد. تأكيد قرآن در آغاز و انجام خود، بر يكي ديدن اين سه قلمرو و توحيدي انديشه و عمل كردن در زندگي براي همين است كه با خدا بايد زندگي كرد ، نه فقط اعتقاد داشت . باور داشت كه او در همه ابعاد زنده گى ما نقش دارد.
ملوكيت ملوكيت يكي از سه بعد توحيد است . مشتقات اين كلمه جمعاً ۲۰۶ بار در قرآن تكرار شده است .« مالك » بودن خدا ، قدرت و توانائي او را در تصرف و حكمرانى بر جهان هستى بيان ميكند . اين جمله كه : مُلك آسمانها و زمين منحصراً متعلق به خداست ( لله ملك السموات و الارض – له ملك السموات و الارض ) ۲۲ بار در قرآن آمده است . همچنين تاكيداتي مثل : بِيده الملك ( ملك بدست قدرت اوست ) ، لم يكن له شريك في الملك ( شريكي براي او در ملك نيست ) چنين توانائي مطلقي را تبيين مي كند .
اگر هم كسي سهمي از ملك برده باشد و بر جزئي از آن تصرف داشته باشد ، نعمت و موهبتي است كه موقتاً خدا در اختيارش قرارداده است : والله يوتي ملكه من يشاء ( خدا ملكش را به هركه بخواهد، ميدهد ) . و گر نه مالك حقيقى هستى فقط اوست.
در قرآن خدا مَلِك هم ناميده شده است كه مفهوم « پادشاه جهان هستي » را ميدهد . آنهم پادشاه مطلق بي نهايت مقتدر (مليك مقتدر) .امّا از آنجائيكه در طول تاريخ معمولاً پادشاهان به ناحق به قدرت ميرسيدند ، او «مَلِك الحق» (پادشاه بر حق) ناميده شده و از آنجائيكه اغلب سلاطين و زمامداران بدليل سوء استفاده از قدرت ناپاك و فاسد بودند ، خداوند در قرآن «ملك القدوس» (پادشاه بي نهايت پاك) معرفي شده است .
او تنها ملك الناس ( حكمران مردم ) در دنيا نيست ، روز جزا نيز بر حكم و فرمان او جريان دارد و او « مالك يوم الدين » ( حكم كننده و داور روز جزا ) است .اگر كسي مالكيت مطلق همه چيز را در انحصار خدا بداند و اصالتي براي مالكيت هاي اعتباري ارباب دنيا قائل نباشد ، اولين گام را در شناخت مثلث توحيد برداشته است .الوهيت نام « الله » ( با ۲۶۹۸ بار تکرار ) نه تنها بيشترين نام ، بلكه بالاترين رقم كلمات بكار رفته در قرآن است . « الله » كه با الف و لامِ تعريف در اول « اله » ( معبود ) ، تعريفي از خالق يكتا و تنها معبود شايسته پرستش بشمار ميرود ،فلسفه بعثت و مدعاي همه پيامبران و مسئله اصلي در مبارزه « شرك و توحيد » بوده است . جوامع بشري هيچگاه از پرستش خالي نبوده ، مشكل اصلي بى خدايى نه بلكه شراكت در پرستش و انحراف آن از توحيد بوده است . آدميان همواره خدا را به شيوه هاى مختلف ميپرستيده اند اما آگاهانه و يا ناآكاهانه در كنارش كسان ديگرى را نيز مقام و منزلت خدايى داده و ميدهند.
ربوبيتپس از نام الله « رب » قرار دارد كه ( با ۹۸۰ بار تكرار ) به تنهائي معادل تمامي اسماء خداوند در قرآن ( منفى نام الله ) بكار رفته است .در ترجمه هاي درى ، رب را « پروردگار » معنا كرده اند و مفهوم « تربيت » و پروراندن را از آن استنباط نموده اند.
هرچند براي نام « رب » ترجمه رسا و جامعي در فارسي نداريم ، امّا به نظر ميرسد همان كلمه « خداوند » كه به غلط براي « الله » بكار ميبرند ، براي « رب » مناسب تر باشد ، زيرا معناي خداوند در زبان درى به صاحب و مالك و اداره كننده گفته مي شود.
نقش ربوبيت در تجربه پيامبران خداوند در اولين پيام وحى در غار حراء ، در همان آيات اوليه سوره علق ، براي نخستين بار آيات خود را با نام « رب » ( نه الله ) بر پيامبر مي خواند ، چرا كه مفهوم « رب » كه رئيس و صاحب اختيار و تكيه گاه زندگي را القاء ميكرد ، به ذهن و زبان و فهم و فراگيري آن رسول ساده تر مي آمد.
اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ. . .
در مورد حضرت موسي نيز ، خداوند در كوه طور ابتدا صفت ربوبيت خود را باو مي نماياند ، آنگاه الوهيت را :
إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي ترجمه ( طه آيات ۱۲ تا ۱۴ )من همانا من رب تو هستم ! پس پاى پوش خود ( به احترام ) بيرون آر كه در سرزمين مقدس طُوي هستي . من ترا برگزيدم پس به آنچه وحي ميشود گوش فرا دار . منم الله كه معبودي جز من نيست ، مرا بندگي كن و نماز را به ياد من به پا دار .
جالب اينكه مهمترين سخن و سخت ترين تاكيد حضرت عيسي نيز كه سه بار در قرآن نقل شده ، چيزي جز يادآوري « ربوبيت » و اين حقيقت كه فقط و منحصراً « الله » رب او و رب آنهاست نبوده است :
وَإِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ (مريم ۳۶)مسلماً الله همان رب من و رب شماست پس او را بندگي كنيد كه اين است راه راست .اما پيروان آن پيامبر پاك، عليرغم پيام صريح و آشكار وى، يا خودش و يا كشيشان شان را در جايگاه رب قرار دادند.با نگاهي اجمالي به داستان انبياء و امت هايشان در قرآن ، در مي يابيم كه همه جا سخن از انحراف از ربوبيت ، يعني گرايش و وابستگى به ارباب هاي دنيائي ، موازى با اعتقاد به الله بوده است . نگاه كنيد :
در داستان يوسف : ( خطاب به ياران زنداني ) يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ اأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ (يوسف ۳۹)اى دو يار زنداني ، آيا ارباب هاي متفرق بهترند يا الهه يكتاي قاهر (چيره) ؟
داستان موسي و فرعوندر اين ماجرا ، فرعون كه با ادعاي : « انا ربكم الاعلي » ( من عاليترين ارباب شما هستم ) كوس ربوبيت مي زد با دعوت حضرت موسي در معرفي رب واقعي مواجه ميشود:
طه ۴۹ تا ۵۲
قَالَ فَمَن رَّبُّكُمَا يَا مُوسَى ( فرعون گفت رب شما دوتن كيست اي موسي )قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى ( گفت رب ما همان كسي است كه آفرينش هرچيزي را اعطا كرده سپس راهنمائي نموده ) قَالَ فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الْأُولَى ( فرعون گفت تكليف مردم نسل هاي گذشته چه ميشود ؟ )قَالَ عِلْمُهَا عِندَ رَبِّي . . . ( گفت علم آن نزد پروردگارم است . . . )شعرا ۱۶ تا ۲۹
فَأْتِيَا فِرْعَوْنَ فَقُولَا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ ( برويد نزد فرعون و بگوئيد ما فرستادگان رب العالمين هستيم ) قَالَ فِرْعَوْنُ وَمَا رَبُّ الْعَالَمِينَ ( فرعون گفت رب العالمين چيست؟ )قَالَ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا إن كُنتُم مُّوقِنِينَ ( گفت رب آسمانها و زمين و آنچه بين آنهاست اگر واقعاً يقين داريد )قَالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَلَا تَسْتَمِعُونَ ( فرعون به اطرافيانش گفت آيا نمي شنويد ؟ )قَالَ رَبُّكُمْ وَرَبُّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ ( گفت رب شما و رب پدران پيشين شما )قَالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ ( فرعون گفت رسولتان كه براي شما فرستاده شده ديوانه است )قَالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَمَا بَيْنَهُمَا إِن كُنتُمْ تَعْقِلُونَ ( گفت رب مشرق و مغرب وآنچه ميان آنهاست اگر واقعاً تعقل كنيد ) قَالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلَهًا غَيْرِي لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ ( فرعون گفت اگر غير از من الهه اي بگيري قطعاً تو را زنداني خواهم كرد )شگفت اينكه ساحران نيز ( كه قبلاً به عزت فرعون سوگند پيروزي خورده بودند ) پس از مشاهده معجزه موسي شجاعانه اعلام ايمان به « رب » ميكنند :
شعرا ۴۶ تا ۴۸ قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِينَ ( گفتند به رب العالمين ايمان آورديم ) رَبِّ مُوسَى وَهَارُونَ ( همان رب موسي و هارون ) و حتي پس از تهديد هاي فرعون به قطع كردن دست و پاي آنان در جهت خلاف و دار زدن دسته جمعي مي گويند شعراء ۵۰ تا ۵۱
قَالُوا لَا ضَيْرَ إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ (باكي نيست ما بسوي رب مان منقلب شده ايم )إِنَّا نَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطَايَانَا أَن كُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِينَ (ما اميدواريم ربمان از اينكه نخستين ايمان آورندگان هستيم خطاهايمان در گذرد) قهرمان تصديق رب العالمين
اگر فرعون به عنوان شاخص ترين چهره تكذيب« رب العالمين » در قرآن معرفي شده ، حضرت ابراهيم در اين سوره قهرمان « تصديق رب العالمين » شناخته شده است.
خداوند ماجراي ابراهيم را از جلوه هاي متنوع ، در سوره هاي متعددي نقل كرده است
وقتي بي خاصيتي بتان را برهان مي آورد ، بر رب العالمين تكيه كرده ( فانهم عدولي الا رب العالمين ) و ربوبيت او در تمامي مراحل و مراتب عمر خود بيان مي كند ( در خلقت ، در هدايت تكويني و تشريعي ، در اطعام و اسقاء ، در اشفاء ، در اماته و احياء و در غفران ذنوب ) . به اين ترتيب نشان مي دهد نه تنها آفرينش اوليه و رهيابي شناخت وسائل مادي و معنوي مورد نياز انسان ، بلكه تغذيه دائمي او كه ضامن رشد و ادامه حياتش مي باشد ، شفاي بيماري ها در جهت ترميم عوارض و جبران نواقص ، مرگ و حيات مجدد در قيامت و آمرزش خطاها و ذنوب تماماً به دست رب العالمين بوده زمينه هاي ربوبيت او را نشان مي دهد .
شعراء ۷۷ تا ۸۳فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِّي إِلَّا رَبَّ الْعَالَمِينَ ( همه آنها دشمن منند جز رب العالمين )الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ ( همانكه مرا آفريد پس همان مرا هدايت مي كند )وَالَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَيَسْقِينِ ( همانكه مرا طعام و رفع تشنگي مي دهد ) وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ ( و هرگاه بيمار شوم هموست كه مرا شفا مي دهد )وَالَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ ( همانكه مرا مي ميراند سپس زنده مي كند )َالَّذِي أَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ ( همانكه اميدوارم در روز جزا خطاهاي مرا ببخشد )رَبِّ هَبْ لِي حُكْمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ ( پروردگارا ، مرا حكمت ده و به صالحان بپيوند ) ربوبيت در رسالت پيامبر اسلام
همانطور كه قبلاً گفته شده ، اولين سخن خدا با رسول گرامي خود در غار حراء فرمان قرائت آثار ربوبيت بود
اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ
در سوره مدثر كه بلافاصله پس از سوره علق نازل شده نيز براي رسولي كه بايد با ارباب هاي دنيائي شرك و بت پرستي مقابله كند بار ديگر « ربوبيت » ( نه الوهيت ) را ياد آوري ميشود.
يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ ( اي جامه در خود پيچيده )قُمْ فَأَنذِرْ ( برخيز و هشدار ده )وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ ( پروردگارت را بزرگ شمار ). . . وَلِرَبِّكَ فَاصْبِرْ ( و براي پروردگارت صبر كن )خداوند به رسول خود فرمان ميدهد كه اعلام كند :
انعام ۱۶۱ تا ۱۶۴قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ دِينًا قِيَمًا مِّلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (بگو پروردگارم مرا به راه مستقيم هدايت كرده است ، همان دين بپا دارنده اي كه آئين ابراهيم حنيف بود كه هرگز از مشركين نبود)
قُلْ إِنَّ صَلاَتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ( بگو همانا نماز من ، عبادت من ، زندگي و مرگ من براي خدايى است كه رب العالمين است . )
لاَ شَرِيكَ لَهُ وَبِذَلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ (شريكي براي او نيست و من به چنين باوري مامور شده ام و نخستين گرونده به آن هستم . )
قُلْ أَغَيْرَ اللّهِ أَبْغِي رَبًّا وَهُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْءٍ و . . . (بگو آيا ( انتظار داريد ) من غير از الله را به عنوان رب انتخاب كنم در حاليكه او رب هر چيزي است) توصيه به مسلمانان
شناخت ربوبيت در خداپرستي توحيدي از مهمترين موضوعاتي است كه قرآن بر آن تاكيد كرده است ، علاوه بر تسبيحات « رب عظيم » و « رب اعلي » ، كه در پنج وقت نماز، در ٣٢ ركوع و ٦٤ سجده ، حد اقل سه سه بار، شبانه روزي ذكر مي كنيم تا عظمت و عالي بودن اين مديريت ( در بعد كميت و كيفيت ) و نظام دهنده آنرا از خاطر نبريم ، اشارات فراواني در قرآن به اين امر شده كه ذيلاً مواردي را بر مي شماريم :
ياد آوري پيمان الهي از همه فرزندان آدماعراف ۱۷۲: وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَآنگاه كه پروردگارت از پشت بني آدم ( نطفه آنها ) نسلشان را پديد آورد و آنها را بر خودشان گواه گرفت كه : مگر من « رب » شما نيستم ؟ گفتند : آري ، گواهي داديم . تا روز رستاخيز نگوييد ما از اين موضوع بي خبر بوديم.
فصلت ۳۰
رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَكسانيكه گفتند ( اعلام قاطع كردند كه ) رب و صاحب اختيار ما « الله » است و ( وبا سرباز زدن از بندگي غير خدا ، بر اعتقاد خويش ) پاي فشردند ، فرشتگان دائماً بر آنها فرود مي آيند ( و چنين در روان آنها القاء مي كنند كه ) نترسيد و اندوهگين نباشيد ، بهشت موعودتان بر شما بشارت باد . « ربوبيت » ، پل ارتباطي با « الوهيت »همانطور كه ميدانيد ، نام هاي نيكوي خدا بسيارند . امّا در اين ميان تنها « رب » است كه همواره در تركيب با ضمائر ( مثل ربكم ، ربنا ، ربي . . . ) يا در تركيب با اسماء ( مثل سموات و الارض ، عرش و . . . ) بصورت مضاف آمده است بطوريكه ما در قرآن همواره با « رب مضاف » مواجه هستيم نه « رب » مستقل !! همچون ساير اسماء الله ، رحمن ، رحيم ، غفور و . . . ما به استثناي نام « رب » ، و به ندرت برخي نام هاي ديگر ، هرگز نمي بينيم نام هاي نيكوي الهي با ضمائر يا چيز ديگري تركيب شده باشد و اين نكته حائز اهميت بسياري است.
بخشي از صفات خداوند همچون عليم ، عظيم ، جبّار ، عزيز و . . . ياد آور نام هاي عام و مطلق خداست ، امّا نام رب ( و همچنين مولا ، ناصر و حافظ ) در ارتباط با مخلوقات معنا ميدهد و ظهور و بروز آن صفات را در آنها آشكار مي سازد.
بطور خلاصه « ربوبيت » كليد گشودن دروازه هاي توحيد و رمز بندگي و عبادت و پل ارتباطي ميان خدا و بنده ميباشد .
آيا تا كنون به اين نكته توجه كرده ايد كه ما در دعا غالباً « رب » خود را مي خوانيم ؟!
در قرآن ۶۷ بار كلمه « ربّ ِ » ( اي رب من ) تكرار شده است ، در حاليكه يكبار هم « يا الهي » ( اي خداي من ) در اين كتاب نيامده است
جمله « ربنا » ۱۱۱ بار در قرآن تكرار شده كه بيش از نيمي از آن حالت دعا دارد . در حاليكه ذكر « اللهم » فقط ۵ بار در قرآن آمده است ، چرا ؟! . . . چون دعا و درخواست با ربوببت بيشتر تناسب دارد تا الوهيت .
اگر چه ما در نمازهاي يوميه ٣٢ بار ذكر« سبحان ربي العظيم » را در ركوع و ٦٤ بار ذكر « سبحان ربي الاعلي » را در سجود بزبان مي آوريم تا عظمت و عالي بودن ربوبيت او را بخود تلقين كنيم . امّا كمتر اين تلقين را در زندگي روز مره خود تحقق مي بخشيم. و از نقش رب در انديشه و عملكرد خويش غافليم.
اوج دعاهاي قرآني و عاليترين فرازهاي ارتباط بنده با خالق را همواره با تاكيد بر كلمه « ربنا » مي يابيم . نگاه كنيد به موارد ذيل :
مناجات هاي مومنين (دو آيه آخرى سوره بقره كه خلاصه آن محسوب ميشود):آيات ۲۸۵ و ۲۸۶ سوره بقرهآمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَمَلآئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَقَالُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنتَ مَوْلاَنَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَمناجات هاي راسخين در علم ( آيات ۷ تا ۹ سوره آل عمران):
وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ رَبَّنَا إِنَّكَ جَامِعُ النَّاسِ لِيَوْمٍ لاَّ رَيْبَ فِيهِ إِنَّ اللّهَ لاَ يُخْلِفُ الْمِيعَادَ دعاهاي بليغ بنده برگزيده خدا ابراهيم خليل:
بقره ۱۲۷ ت ۱۲۹وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنتَ العَزِيزُ الحَكِيمُ
ابراهيم ۳۷ تا ۴۱ رَّبَّنَا إِنِّي أَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِندَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُواْ الصَّلاَةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ رَبَّنَا إِنَّكَ تَعْلَمُ مَا نُخْفِي وَمَا نُعْلِنُ وَمَا يَخْفَى عَلَى اللّهِ مِن شَيْءٍ فَي الأَرْضِ وَلاَ فِي السَّمَاء الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعَاء رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاَةِ وَمِن ذُرِّيَّتِي رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاء رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ
بحث در مورد'توحيد چيست؟'
نظریات خود را بنوسید
نظریات خود را باره این مقاله با ما شریک کنید