

فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا… (روم، ٣٠)
Så vend ditt ansikt til Herrens rene religion!حضرت ايوب (ع)
حضرت ايوب (ع)
حضرت ایوب یکی از پیامبرانی است که خداوند چهار بار در قرآن نام او را برده است. حضرت ایوب پسر «عیص» پسر حضرت «اسحاق» پسر حضرت «ابراهیم س» است. محل تولدش ولایت شام بوده است. خداوند بزرگ مال و ثروت و دارایی زیادی را به او عطا فرموده بود. همسرش دختر حضرت یوسف به نام «رحمه» بوده است. حضرت ایوب به اندازهای دارای زهد و تقوا و بخشش و سخاوت بود که حتی مورد حسادت فرشتگان قرار گرفت و از طرفی هم به سبب چنین فضایلی که حضرت ایوب داشت شیطان به اندازهای ناراحت و غمگین بود که همیشه در صدد انحراف او بود چنان که خداوند میفرماید:
﴿وَٱذۡكُرۡ عَبۡدَنَآ أَيُّوبَ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥٓ أَنِّي مَسَّنِيَ ٱلشَّيۡطَٰنُبِنُصۡبٖ وَعَذَابٍ٤١﴾ [ص: 41].
«و بنده ما ایوب را یاد کن، هنگامی که پروردگارش را ندا داد که شیطان [به سبب رنج و شکنجهای که دچارش هستم] مرا سرزنش و شماتت میکند [تا از رحمت تو دلسردم کند]».
با اراده الهی در حدود هفت سال به مرض جذام مبتلا گردید. اهریمن فرصت را غنیمت شمرد و وسوسه را در دل همسرش رحمه انداخت و به حضرت ایوب گفت چرا در این حال و وضعیتی که داریاز خدا نمیخواهی که ترا شفا دهد. حضرت ایوب از این سخن ناراحت شد و سوگند خورد و فرمود: اگر شفا یافتم صد تازیانه به تو میزنم. و بعداً فرمود: دیگر من از تو انجام هیچ کاری را برای خودم نمیخواهم. حضرت ایوب تنها ماند و چون خود را تنها دید کسالتش هم شدیدتر میشد، در حال گریه و زاری از خدا خواست که به او شفا بدهد. چنان که خداوند میفرماید:
﴿وَأَيُّوبَ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥٓ أَنِّي مَسَّنِيَ ٱلضُّرُّ وَأَنتَ أَرۡحَمُ ٱلرَّٰحِمِينَ٨٣ فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ فَكَشَفۡنَا مَا بِهِۦ مِن ضُرّٖ﴾[الأنبیاء: 83-84].
«و ایوب را [یاد کن] هنگامی که پروردگارش را ندا داد که مرا آسیب و سختی رسیده و تو مهربانترینمهربانانی. (٨٣) پس ندایش را اجابت کردیم و آنچه از آسیب و سختی به او بود برطرف نمودیم».
﴿ٱرۡكُضۡ بِرِجۡلِكَۖ هَٰذَا مُغۡتَسَلُۢ بَارِدٞ وَشَرَابٞ٤٢﴾ [ص: 42].
«[به او گفتیم:] با پایت به زمین بکوب، این آبی است براى شست وشو، آبی سرد و آشامیدنی».
به وسیله حضرت جبرئیل راه بهبودی و دوای شفادهنده را به او یاد دادیم و گفتیم پای خود را به زمین بکوب هنگامی که چنین کرد چشمه آبی بر جوشید. بدو پیام دادیم این آبیاست که هم برای شستوشوی تنت مفید است و هم براینوشیدن گوارا و سودمند است هنگامی که با آب چشمه خود را شست از این مرض نجات یافت و بهبودی حاصل کرد و بعداً حضرت ایوب از کلبه ویرانهاش بیرون آمد و شروع به گردش کرد ناگاه زنی را روی پلی یافت که گریه و فریاد و ناله و زاری سر میداد از او پرسید چه چیزی برای شما رخ داده است؟ آن زن گفت شوهرم در حدود هفت سال است که به مرض جذام گرفتار شده است و نام او ایوب است. حضرت ایوب گفت هنگامی که سالم بود و به این مرض مبتلا نشده بود شبیه چه کسی بود، آن زن گفت: شبیه تو بود. حضرت ایوب گفت: من ایوب هستم و خدا مرا از این مرض نجات داده است و به من شفا بخشیده است. آن زن هم گفت: من رحمه همسر تو هستم بالآخره به دیدار یکدیگر شاد شدند خدا را شکر کردند و به کلبه خود برگشتند.
﴿وَوَهَبۡنَا لَهُۥٓ أَهۡلَهُۥ وَمِثۡلَهُم مَّعَهُمۡ رَحۡمَةٗ مِّنَّا وَذِكۡرَىٰ لِأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ٤٣﴾ [ص: 43].
«و خانوادهاش را [که در حادثهها از دستش رفته بودند] و مانندشان را همراه با آنان به او بخشیدیم تا رحمتی از سویما و تذکری برای خردمندان باش».
بیماری و ناراحتی ایوب را برطرف ساختیم و به جایاولاد و اموالی که از دست داده بود دو چندان بدو عطا کردیم، محض مرحمتمان در حق ایوب و تذکاری است از صبر و شکیبایی برای خردمندان، تا همچون ایوب شکیبا و امیدوار به لطف و فضل خدا باشند و در حوادث و مشکلات رشته صبر جمیل را از دست ندهند.
حضرت ایوب چون قبلاً سوگند خورده بود که زنش را تازیانه بزند و میخواست صد تازیانه به او بزند خداوند بزرگ حضرت جبرئیل را پیش ایوب فرستاد و فرمود به او بگو، ﴿وَخُذۡ بِيَدِكَ ضِغۡثٗا فَٱضۡرِب بِّهِۦ وَلَا تَحۡنَثۡۗ إِنَّا وَجَدۡنَٰهُ صَابِرٗاۚ نِّعۡمَ ٱلۡعَبۡدُ إِنَّهُۥٓأَوَّابٞ٤٤﴾ [ص: 44]. بستهای از چوبهای «و [به او گفتیم: چون سوگند خوردهای که همسرت را برای اینکه تو را در امور معنویناراحت کرده بود، صد تازیانه بزنی] با دستت بستهای ترکه خشک برگیر و همسرت را با آن بزن، و سوگندت را مشکن.بیتردید ما او را شکیبا یافتیم. چه نیکو بنده ای! یقیناًبسیار رجوع کننده به سوی ما بود».
snakker om'حضرت ايوب (ع)'
Skriv tankene dine
Del dine tanker om denne artikkelen med oss