فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا… (روم، ٣٠)
پس روى خود را متوجه آئين خالص پروردگار كن !جهان بینی دینی امام اعظم ابوحنیفه نعمان (رح)
جهان بینی دینی امام اعظم ابوحنیفه نعمان (رح)
نويسنده: استاد عبدالمؤمن حقياب
حضرت ابوحنیفه نعمان فرزند ثابت فرزند زوطی فرزند مرزبان ثابت ، فقیه و متکلم شهیر اسلام و پایهگذار مذهب حنفی ــ قدیمی ترین مذهب ، از مذاهب چهارگانهٔ اهل سنت است.
امام اعظم ابوحنیفه نعمان در سال ( 80 هـ . ق ./ 699 م. ) در دورۀ حکومت عبدالملک فرزند مروان اموی ، در شهر کوفه متولد ودرسال ( 150 هـ.ق./ 767 م.) دربغداد وفات نمود .
زمانیکه آل عباس در سنه 132 هجری مالک تاج و تخت سلطنت اسلامی شد بعد از چهار سال حاکمیت ابوعباس سفاح ، در سنه 136 هجری بجای او برادرش ابو جعفرمنصور عباسی تخت نشین گشت .
اعمال سیاست استبداد و خون ریزی دوران سلطنت سفاح و منصور عباسی و قلع و قمع خاندان سادات و علوئین که از طایفه ممتاز عرب بودند ؛ کامیابی بیشتر سیاسی نصیب منصورعباسی گردید.
وی که مرکز خلافت اش بغداد بود بعد از این پیروزی و برانداختن دشمنان سیاسی اش توجه خویش را بسوی اشخاص مشهور و مهم نیز معطوف نمود ، چنانیکه در سال 137 هجری قمری با حیله وتزویر ، سالار مقاومت ابو مسلم خراسانی بنیان گذار دولت عباسیان را بقتل رسانید .
و به این سلسلۀ بعدآً مکتوبی بنام امام اعظم ابو حنیفه نعمان که در کوفه اقامت گزین بود ارسال کرد واو را بنزد خود طلب داشت . اگرچه منصور از مدتی که شـــهـرت امام اعظم ابو حنیفه را واقف شده بود ، خیال کُشتن اورا داشت ، چون بهانه نداشت برقتلش موفق نمی شد .
همینکه امــــام ابوخنیفه بدربار منصورعباسی احضار یافت ، از طرف اراکین دربار چنین معرفی گردید :
» این شخصی است که امروزۀ روز در دنیا از وی بلند تر عالمی نیست و نعمان نام دارد . «
منصور پرسید که شما از کدام شخص تحصیل علوم را نموده اید ، امام اعظم بتذکر برخی از استادان خویش پرداخت . چون منصور شنید که سلسلۀ شاگردی او با عزۀ تابعین و صحابۀ عظام میرسد برای اوشان فوراً عهده قضاء را تجویز و تعیین نمود .
امام اعظم صراحتاً از قبولیت قضاء انکار کرده گفت : » من در خود قابلیت قضاوت را ندارم » ابو جعفرمنصور عباسی به غصه آمده امام اعظم را مخاطب نموده وگفت : » تو یک شخص دروغ گو هستی. » امام اعظم ابو حنیفه فرمود که : » اگر من دروغگو باشم ، البته که این دعوای شما حکماً راست است که من در خور اشغال نمودن مقام قضاء نیستم ، زیرا که شخص دروغگو ابداً قاضی شده نمیتواند » .
زمانیکه امام اعظم پیشنهاد منصور عباسی را نپذیرفت و به امر وی به زندان افکنده شد این حادثه در سنه 146 هجری بوقوع پیوست . و بعد ازشکنجه زیاد در سال 150 هجری در زندان در اثر مسمومیت یا شلاق در گذشت.
بگوایی اسناد و مدارک تاریخی زوطی فرزند مرزبان ثابت جد اعلای امام اعظم در اثر فتوحات اسلامی در خراسان به اسارت در آمده وبه بین النهرین برده شد .
اصل ونسب ابو حنیفه نعمان تاجیک تبارآریایی نژاد ( پدرش از خواجه سیاران بالا و مادرش از قریه استرغچ واقع حومه شهر چاریکار ــ اُستان پروان ) ، از اولاده مرزبان خراسانی می باشد . نام گذاری لیسه عالی نعمان در شهرچاریکارو مدرسه ای دینی ابوحنیفه درشهر کابل ، گواهی از حُسن نیت ونمود همتباری مردم خراسان زمین به اسم مبارک « امام اعظم » حضرت ابوحنیفه نعمان می باشد .
وی در اوایل عمر خود سرگرم مباحث کلامی بوده وبا علمای کلام مراوده داشته است . او مدت 18 سال در حلقه درس ابو اسماعیل حماد فرزند ابی سلیمان (م 120 هـ.ق). به فراگیری فقه به روش ابراهیم نخعی پرداخت.
ابوحنیفه ، پس از مرگ استادش ابو اسماعیل حماد ، بر جای او تکیه زد، سفرهایی هم برای فقه اندوزی به حجاز داشت و از نخبگان علمی آن دیار و از جمله امام باقر توشه برگرفت.
با وجود تأیید وتقویتی که بنی عباس از او می کرده اند تمایلی به علویین داشت وآنان را برای خلافت شایسته ترمیدانست .
ابو حنیفه در قبول احادیث سختگیر بود و حدیث و خبر مفرد را قبول نداشت. به نقل از ابن خلدون میگویند که از مجموع احادیث منتسب به پیامبراسلام ، او صرف هفده حدیث را قبول داشت. وهمین حالت اورا مجبور می کرد که به شیوه قیاس واستحسان توجه کند.
علت عمدۀ پذیرش چنین یک شیوه معرفت این بود که وی :
ــ نخست مرد دقیق بین وسریع انتقال بود
ــ دوم درآغازامر با متکلمین ومباحث آنان آشنایی یافت
ــ سوم در » محیط آریایی وعربی عراق که در تمام دورۀ شاهنشاهی ساسانیان از مهمترین مراکز بحث و نظر در مسائل اجتماعی و دینی بود تربیت شد وچون این محیط مانند مدینه مستعد اخذ احادیث وسنن صحاح از صحابه و تابعین نبود ناگزیر میبایست روش دیگری غیر از آنچه که فقهای مدینه بآن توجه داشتند اتخاذ کرد .
پذیرش شیوه معرفتی قیاس بعقیدۀ ابوحنیفه نعمان عبارتست از آنکه در شریعت حکمی برای امری معلوم باشد وبعد امور دیگری را که با آن اتحاد در علت داشته باشد برآن قیاس کنند وهمان حکم را نسبت به آن امورصادر نمایند . این اصل وشیوه معرفت بعداً توسعه یافت وبرتمام مواردی اطلاق شد که نسبت بآنها نصّی وجود نداشت وفقیه با قیاس برموازین شرعی و مقتضیات دین احکامی در باب آنها صادر می کرد .
باین ترتیب قیاس بتدریج مرادف رأی قرار گرفت ورأی و قیاس یعنی آنکه فقه بر اثر طول ممارست خود در احکام شرعیه این ملکه نفسانی را حاصل کرده باشد که بتواند با دقت در امور وعلل واسباب آنها احکامی که منطبق بر شریعت وسازگار با آن باشد نسبت با آنها صادر کند . پس شرط اصلی رأی و قیاس اجتهاد است .
ابوحنیفه اگر نسبت به امری در قرآن وسنت پیامبراسلام ( مشروط برآنکه ثفافت آنرا روایت کرده باشند ) تصریحی نمی یافت متوسل باجتهاد میشد وبرهمان سیرتی که گفته ایم می رفت وچون محیط عــــراق وآریانایی بزرگ مستعد قـــبول این روش بـــود طــــریقۀ او بسرعت در این نواحی انتشار یافت . «
اهل سنت ابوحنیفه را « امام اعظم » لقب دادهاند. پیروان اورا حنفی مینامند.
بحث در مورد'جهان بینی دینی امام اعظم ابوحنیفه نعمان (رح)'
نظریات خود را بنوسید
نظریات خود را باره این مقاله با ما شریک کنید