فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا… (روم، ٣٠)
پس روى خود را متوجه آئين خالص پروردگار كن !امام ابوحنیفه، پیشگام فقه و فکر اعتدال پسند وعقل مدار
امام ابوحنیفه، پیشگام فقه و فکر اعتدال پسند وعقل مدار
نويسنده: دوكتور خليل الرحمن (حنانى)
مقدمه
در هر امتی از ملل جهان علما و دانشمندان فرهیخته ای بوده و هستند که در بنای جوامع دینی و فکری و فرهنگی آن نقش سازنده داشته اند. امت اسلامی هم مانند بقیه ملل دنیا، علمای بزرگی داشته و دارد که در عرصه های مختلف علوم انسانی و اسلامی کار و تلاش نموده و قواعد علوم دینی و دنیوی را پایه گذاری و استحکام بخشیده اند. این دانشمندان با ایجاد و شگوفا ساختن تمدن اسلامی در مراکز علمی و تمدنی بغداد، قاهره، دمشق، قیروان، اندلس، خراسان، ماوراء النهر و غیره مراکز علمی و تمدنی آن دوره جهان اسلام، نه تنها برای مسلمانان، بلکه برای تمام بشریت مصدر خیر و نفع گردیدند. جای تأسف است که امروز از جمع مسلمانان کسانی به بهانه تجدید خطاب دینی، روشنگری و غیره عناوین فریبنده بر صحابه پیامبر (ص) زبان درازی می کنند و به همه علمای اسلام از صدر اسلام گرفته تا امروز توهین روا می دارند. معلوم است که هدف آنها از راه اندازی این حملات توهین آمیز علیه علمای اسلام، خصوصا ائمه مذاهب، پنهان کردن و خاک انداختن روی تمام چیزهای خوب و عظیمی است که در تاریخ مسلمانان بوده است، خصوصا نادیده گرفتن کارکرد های کسانی که با پایه گذاری قواعد علوم شرعی، خدمات بزرگی به اسلام و مسلمانان انجام دادند. حال وظیفه چیز فهمان مسلمان است که با آشنا ساختن مسلمانان با شخصیت ها، افکار و آثار پیشوایان دین و دانشمندان اسلامی و آگاهی از علوم، فرهنگ و تمدن اسلامی، خصوصا برای نسل جوان و بالاخص مهاجران افغان که در کشورهای غیر مسلمان زندگی می کنند، در برابر حملات بی امان دشمنان ایستادگی کرده و برنامه شوم آنان که همانا بی اعتبار ساختن دین اسلام و علمای آن با استفاده از عدم شناخت و یا قلت شناخت نسل جوان از اصول و احکام دین اسلامی و آشنایی با بزرگان دین است، خنثی گردد.
یکی از پیشگامان علوم اسلامی در تاریخ و از مناره های شامخ در عرصه علوم اسلامی و معارف دینی، امام ابو حنیفه است. او از بارزترین فقهای اسلام و صاحب بزرگترین مذهب فقهی در جهان (مذهب حنفی) است.
آشنایی با شخصیت و مذهب امام ابوحنیفه از چند لحاظ برای مردم افغانستان اهمیت دارد: اولا: ابوحنیفه کابلی تبار است؛ دوم: مذهب او، مذهب فقهی اکثریت مردم افغانستان است؛ سوم: مذهب فقهی و کلامی ابوحنیفه اعتدال پسند و عقل مدار است، بنابرآن آشنایی با این مذهب، خصوصا در شرایطی که جهان اسلام با آفت و بیماری مهلک افراط گرایی و انجماد عقلی مبتلا می باشد، حایز اهمیت است.
امام اعظم ابوحنیفه:
ابوحنیفه کیست؟ اسم حقیقی وی چیست؟ داستان زندگی و دانش وافر او از چه قرار است؟ مهمترین استادان و برجسته ترین شاگردان او کی ها بودند و آثار بجا مانده از وی کدام ها اند … ؟ راجع به این پرسش ها در ذیل مختصرا جواب داده می شود.
1 ـ اسم و نسب: اسم اصلی او نعمان بود، ملقب به «امام اعظم» و اسم پدرش ثابت بن مرزبان، و کنیه اش ابوحنیفه. مرزبان در خلافت عمر بن خطاب (رض) به اسلام گروید و به کوفه نقل مکان کرد و سکنی گزین شد. اجداد ابوحنیفه از بلاد فارس هستند، از منطقه ای به نام « خواجه سیاران » ولایت پروان، در شمال کابل. در برخی روایات جد او زوطی تمیمی از غلامان آزاده شده بنی تیم الله بن ثعلبه ذکر شده، اما قول مشهور روایت اول است. در مورد سبب کنیه او به ابوحنیفه صریح چیزی گفته نشده، اما بعضی «حنیفه» را مؤنث حنیف ذکر کرده اند که معنای مایل به دین حق دارد و بعضی دیگر سبب آنرا ملازمت ابوحنیفه با دیوات را دانسته اند، چون اهل عراق دیوات را حنیفه می گویند.
2 ـ محل و تاریخ ولادت: امام ابوحنیفه در سال699 میلادی مطابق 80 هجری در شهر کوفه عراق و در زمان خلافت عبد الملک بن مروان، خلیفه اموی چشم به جهان گشود و از جمله صحابه انس بن مالک (رض) را در کوفه دیده است. ابوحنیفه دوره نوجوانی را در کوفه سپری کرد و همانجا به رشد و جوانی رسید. پدر ابوحنیفه، ثابت تجارت البسه (بزاز) داشت و از تاجران آسوده حالی بود و از جمله صالحان. ثابت مسلمان به دنیا آمد، تربیه اسلامی دید و در کوفه با علی (رض) دیدار کرد. روایت است که جد ابوحنیفه در روز نوروز به علی (رض) فالوده هدیه داد، علی هدیه او را قبول کرد و در حق وی و نسل او دعای خیر و برکت نمود. این داستان دلالت بر آن دارد که خانواده ابوحنیفه ثروتمند بوده اند، چون فالوده نوعی شیرینی هست که در آن زمان بهای آن بسیار گران بود و بجز از ثروتمندان دیگران توان تهیه و خرید آنرا نداشتند. چون پدر ابوحنیفه بزاز بود، بنابرین ابوحنیفه در محیط بازار و تعامل با تاجران رشد یافت و در کنار کسب علم دین، به پیشه پدری خود (بزازی) پرداخت. امام ابوحنیفه در ابتدای زندگی بیشتر نزد تاجران شهر تردد داشت و کمتر به مجالس علم و علما حضور می یافت. اما وقتی رفت و آمدش به مجالس علم و علما بیشتر شد، کمتر به بازار می رفت و آنهم به هدف وارسی تجارت خود. ابوحنیفه قرآن کریم را در نوجوانی حفظ کرد و دلبستگی خاص به قرآن کریم و تلاوت آن داشت. روایت شده که در ماه رمضان شصت بار قرآن را ختم می کرد. شاید در ذکر این رقم نوعی مبالغه باشد، اما قطعا دلالت به دلبستگی امام ابوحنیفه به قرآن و کثرت تلاوت آن دارد.
3 ـ جایگاه علمی ابوحنیفه: امام ابوحنیفه با تمام علوم اسلامی متداول آن روزگار مانند علوم عقیده، قراءات، حدیث، نحو، لغت، علوم قرآن و غیره آشنایی داشت و به صورت درسی آموخته بود. وی از علوم متداوله نخستین بار علم کلام و علم اصول دین را فراگرفت و هنوز عمر بیست سال از عمر او نگذشته بود که به درجه تبحر در علم کلام رسید و در جایگاه استاد مسلم این علم قرار گرفت. امام ابوحنیفه بعد از فراگیری علم کلام و تبحر در آن، به علم فقه رو آورد و در علم فقه به جایگاهی رسید که امام شافعی همه فقهای اسلام را عیال و خوشه چین فقه ابوحنیفه می داند.
4 ـ استادان ابوحنیفه: تعداد شیوخ یک عالم دلالت به کثرت طلب و وفرت علم و وسعت دامنه معارف او دارد. تذکره نویسان تعداد استادان امام ابوحنیفه را حدود چهار هزار تن ذکر کرده اند، اما مشهورترین و مهمترین استادان امام ابوحنیفه، حمّاد بن ابی سلیمان، فقیه بزرگ کوفه بود که ابوحنیفه داناترین شاگرد او بود که در صدر حلقه درس حماد بن ابی سلیمان و در کنار او می نشست.
5 ـ شاگردان ابوحنیفه: شمار بزرگی از علما که بعدها دانشمندان برجسته ای شدند، نزد ابوحنیفه زانوی تلمذ خم کردند. بل شاگردان او کسانی بودند که قواعد نخستین مذهب او را زیر نظر شیخ خود، پایه ریزی کردند، چون ثابت نشده که ابوحنیفه در فقه شخصا کتاب جامعی نوشته باشد، یا اقوال، اجتهادات، آرای فقهی و فتاوای خاص خود را در کتابی ثبت کرده باشد. امام ابوحنیفه در حلقه درس مسایلی را در میان شاگردان طرح می کرد و بالای آنها املا می نمود و سپس املاءات آنان را مراجعه می نمود، آنچه را که مطابق مذهب خود می یافت، تأیید می کرد و خلاف آنرا حذف می نمود. یا اگر غلط و اشتباهی در ثبت مسأله می بود، آنرا تصحیح می نمود. مذهب وی این گونه توسط شاگردانش تدوین شد و گسترش یافت و به شگوفایی رسید. گفته می شود که مذهب حنفی را چهل نفر تدوین کرده است، و اولین کسی که کتاب های او را نوشت اسد بن عمرو بود. امام ابوحنیفه شاگردان زیادی داشت، اما مشهورترین آنها ابویوسف یعقوب بن ابراهیم، قاضی القضات دوره هارون الرشید است و معروف ترین کتاب او کتاب «الآثار» در حدیث و کتاب «اختلاف ابی حنیفه و ابن ابی لیلی» و کتاب «الخراج» در فقه. از جمله شاگردان امام ابوحنیفه، محمد بن حسن شیبانی نقش عمده در تدوین و اشاعه مذهب امام ابوحنیفه داشت و در واقع پایه های مذهب حنفی با آثار مدون او استحکام یافت. شش کتاب محمد بن حسن شیبانی (المبسوط، الجامع الكبير، الجامع الصغير، السير الكبير، السير الصغير و زيادات که در میان فقهای احناف به کتب ظاهر روایت معروفند) اصیل ترین مصادر و مهمترین منابع در مذهب حنفی به حساب می آیند. هرچند که محمد بن حسن مدت کوتاهی در حلقه درس امام ابوحنیفه حضور داشت و بعد از وفات وی به حلقه درس قاضی ابویوسف و امام اوزاعی و امام مالک و غیره فقهای بزرگ آن زمان پیوست، با این وجود مساعی چشمگیری برای تدوین و اشاعه و استحکام مذهب ابوحنیفه به خرج داد. رحمه الله.
بزرگترین شاگرد امام ابوحنیفه از نگاه سن و سال زفر بن ذهیل است که در کتب احناف بعد از ابویوسف و محمد بن حسن از وی نقل قول می شود. از شاگردان دیگر امام حسن بن زیاد لؤلؤی ….
6 ـ مدرسه فقهی ابوحنیفه: پیروان مذهب حنفی را اهل رأی می گویند و مذهب مقابل آنرا مذهب اهل حدیث. اهل رأی قدیمی ترین مذاهب فقهی در اسلام است که در کوفه نشأت کرد و بعد از وفات ابوحنیفه به بغداد انتقال یافت و مورد بحث و بررسی علما قرار گرفت و سپس به بخش های جهان اسلام، مانند مصر، شام، بلاد روم، عراق، ماوراء النهر، هند و چین و غیره بلاد اسلام بدون مزاحمت مذهب رقیب پخش شد و انتشار یافت و تا امروز اکثریت مردم این سرزمین ها پیرو مذهب حنفی هستند. البته لازم به یاد آوریست که در اشاعه مذهب حنفی نسبت به دیگر مذاهب دو عامل عمده نقش داشتند: یک، قاضی ابویوسف، شاگرد ارشد امام ابوحنیفه، قاضی القضات هارون الرشید بود که برای قضاوت در بلاد اسلامی علمای حنفی مذهب را می فرستاد؛ عامل دوم، مذهب حنفی مذهب رسمی خلافت عثمانی بود که اکثریت جهان اسلامی را تحت کنترول خود داشت.
مخالفان مدرسه «اهل رأی» این مذهب را این گونه تفسیر کرده اند که گویا در استخراج مسایل فقهی عقل و رأی را بر نقل و نصوص کتاب الله و احادیث نبوی ترجیح می داده اند. البته این تفسیر درست نیست؛ چون اهل حدیث (مذهب مخالف اهل رأی) هرچند جایگاه و ارزش نقل را بالا برده اند، اما عقل را هم نادیده نگرفته و در قبول احادیث نسبت به ابوحنیفه و یاران او تشدد و سخت گیری نشان داده اند. امام ابوحنیفه در استدلال خود چنان نبوده که احادیث پیامبر و آثار صحابه را از حجیت به کلی ساقط ساخته و به عقل اعتماد کرده باشد. برخی از علمای احناف اهل حدیث بودند که در قبول و دفاع از روایت حدیث، از اهل حدیث پیروی می کردند، اما در فقه پیرو مذهب ابوحنیفه بودند. امام ابوحنیفه (رح) خود می گوید: «هرگاه از رسول الله (ص) حدیثی بدست ما برسد، لابد به آن عمل می کنیم و اگر از صحابه {اثری} در دسترس قرار گیرد، در انتخاب اقوال صحابه مختار هستیم و هرگاه از تابعین قولی به ما برسد، مزاحم آنان می شویم.» یعنی امام ابوحنیفه قول تابعین را برای خود ملزم نمی داند و برای خود مانند آنها حق اجتهاد قایل است؛ به این خاطر بود که می گفت: «آنها (تابعین) مردانی بودند که اجتهاد کردند، من هم مانند آنها اجتهاد می کنم.» و یا که می گفت: «هم رجال و نحن رجال» آنها هم مردانی بودند و ما همچنان.
7 ـ شورای فقهی: امام ابوحنیفه منهج ابتکاریی را در تقریر مسایل اجتهادی بنیاد گذاشت که یک مسأله را ابتدا در حلقه درس به شاگردان خود ـ که همه علما بودند ـ طرح می کرد تا هر کدام راجع به آن مستدل ابراز نظر نماید و سپس رأی خود را مستدل به نقل یا رأی، راجع به آن مسأله بیان می کرد. کسانی که نظر شان درست می بود، نظر ایشان را تأیید می کرد و آنرا با ذکر حجج و دلایل تصویب می کرد. احیانا ابراز نظر در یک مسأله روزها را در بر می گرفت تا اینکه بعد از مشوره و ابراز نظرها آن مسأله مقرر می گردید. این شیوه منهج آزاد است که به هر رأی و نظر هر شخص احترام گذاشته شده و عقل همه حاضران حلقه به کار انداخته می شود و در عین حال بیانگر علم و فضل استاد است. هرگاه مسأله ای به این شیوه مقرر شود، دیگر نقد آن بسیار مشکل هست، چه رسد نقض آن.
موفق مکی راجع به شورای فقهی ابوحنیفه می گوید: ابوحنیفه رحمه الله مذهب خود را بر بنیاد مشوره در میان شاگردان خود اساس گذاشت، به گونه ای که کسی نمی توانست به تنهایی و با استبداد رأی در دین اجتهاد کند. ابوحنیفه هر مسأله را جدا جدا مطرح می کرد و آرای شاگردان و حاضران حلقه درس را می شنید و بعد خود ابراز نظر می کرد؛ احیانا یک ماه با هم مناظره و جر و بحث می کردند تا اینکه قول مذهب به یکی از اقوال استقرار می یافت و بعد قاضی ابویوسف آنرا در اصول مذهب ثبت می نمود و به همین ترتیب تمام اصول مذهب حنفی تثبیت و تدوین گردید. هرگاه ابوحنیفه در مسأله ای با مشکل رو به رو می شد، به یاران خود می گفت: «این به خاطر گناهی است که من مرتکب شده ام و از خداوند طلب آمرزش می کرد. احیانا از جا بر می خاست و نماز می خواند و مسأله برایش روشن می گردید، سپس می گفت: امیدوارم که توبه ام قبول شده باشد.»
8 ـ ویژگی های مذهب حنفی: بدون شک مهمترین نشانه های تجدد پذیری در مذهب حنفی، اعتماد این مذهب بر قیاس و رأی برگرفته از قرآن و سنت است که ابوحنیفه از مصدر دوم (سنت) بجز به احادیث صحیح استناد نمی کرد و برای احادیث ضعیف در باب احکام اهمیت قایل نبود. وی حدیث را زمانی می پذیرفت که آنرا گروهی از یک گروه دیگر روایت می کردند. وی می گفت: اینکه من حرف کسی را که از رسول الله روایت می گوید، رد می کنم، به معنای رد یا تکذیب حدیث پیامبر (ص) نیست، بلکه رد سخن کسی است که به دروغ از پیامبر (ص) سخن می گوید. او همچنان می گفت: هر چیزی که مخالف قرآن باشد، از رسول الله نیست ـ هرچند روایت شود. ابوحنیفه برای قبول حدیث شروط سختی وضع کرده بود، که سبب شد یک تعداد احادیث که نزد اهل حدیث صحیح بودند، نزد او صحیح ثابت نشوند. بنابرآن بعضی ها او را متهم می کردند که گویا رأی خود را بر حدیث مقدم می شمرده است. ابوحنیفه در باب قیاس طریقه ایرا در پیش گرفت که از پیشینیان گوی سبقت ربود. و در باب اجتهاد از پیشگامان مخالفت با تقلید بود که می گفت: «جایز نیست کسی به قول ما عمل کند در حالی که نداند ما آنرا از کجا گرفته ایم.»
امام ابوحنیفه در استنباط احکام عمدتا به مصادر ذیل استدلال می کرد: کتاب الله، سنت پیامبر، اجماع امت، قول صحابه، قیاس، استحسان و عرف و عادت.
9 ـ مؤلفات ابوحنیفه: عصر امام ابوحنیفه عصر تألیف و تدوین به آن مفهوم که بعدا معروف شد، نبود، که یک عالم با خود خلوت کند و کتاب بنویسد، یا چیزهای زیادی را بالای دیگران املا نماید. ابوحنیفه برای تألیف کتب و املا خود را فارغ نکرد، چون شب ها را به شب زنده داری و عبادت سپری می کرد و بعد از نماز صبح تا چاشت به تدریس می نشست، سپس به خانه خود می رفت و به کارهای شخصی خود رسیدگی کرد و بعد از آن به بازار می رفت تا از تجارت خود وارسی کند، یا بیماری را عیادت کند، یا جنازه ایرا مشایعت و یا دوستی را زیارت. وقت استراحت او بین نماز پیشین تا عصر بود و بعد از عصر دو باره به تدریس می پرداخت و به سوال های مردم پاسخ می داد تا شب هنگام. برنامه همه روزه او عادتا بود. بنابرین وقت کافی برای تألیف پیدا نکرد و تألیفاتی شایسته شأن و جایگاه برتر علمی او به جا نمانده است. امام ابوحنیفه در علم کلام «فقه اکبر» نوشت که ثابت شده است. همچنان گفته می شود دو کتاب دیگر را به نام « فقه اوسط» و « العالم و المتعلم» هم نوشته است. از آثار دیگر امام ابوحنیفه دو جزه به نام «الرساله» است که یکی آنرا به مقاتل بن سلیمان، صاحب تفسیر نوشته و دوم به عثمان بتی، فقیه بصره و هکذا کتاب «الوصیة» شامل سفارش های او به یارانش، نیز منسوب به اوست.
همچنان گفته شده که امام ابوحنیفه در حدیث نیز کتاب هایی املا کرده و احادیث بسیاری را از راویان بزرگ حدیث گرفته است، خصوصا احادیث کوفه و عراق را، مگر اشتغال وی به فقه حدیث و جمع آوری نصوص آن، او را از روایت متون حدیث باز داشت. از امام ابوحنیفه 17 مسند حدیث روایت شده و او اولین کسی بود که حدیث نبوی را به ابواب فقهی مرتب ساخت.
10 ـ وفات: امام ابوحنیفه ـ بنابر روایت مشهور ـ در ماه رجب سال 150 هجری به عمر هفتاد سالگی چشم از جهان پوشید. روایت شده که قبل از وفات خود چهل سال نماز بامداد را با وضوی نماز خفتن خوانده بود. یعنی تمام شب را به عبادت سپری می کرد. در روز وفات به سبب کثرت و ازدحام مردم، شش بار نماز جنازه او خوانده شد. بعضی از راویان تعداد نمازگران جنازه او را پنجاه هزار ذکر کرده اند. امام ابوحنیفه در مقبره معروف بغداد به نام «خیزران» به خاک سپرده شد و آرامگاه او به نام «اعظمیه» معروف است.
11 ـ آزادی و ایستادگی: امام ابوحنیفه 52 سال عمر خود را در دوره امویان سپری کرد و 18 سال آخر عمر را در خلافت عباسیان. در این مدت ابوحنیفه با دو آزمون بزرگ و محنت سخت دچار شد: محنت اول در عصر دولت اموی اتفاق افتاد که امام ابوحنیفه از قیام امام زید بن علی علیه خلیفه اموی حمایت کرد و همچنان از قبول مأموریت دولتی نزد یزید بن عمر بن هبیره، والی کوفه ابا ورزید که ابن هبیره او را حبس کرد و شلاق زد تا اینکه در سال 130 با فرار به مکه، از محنت رهایی یافت. امام ابوحنیفه در حجاز همچنان باقی ماند تا اینکه عباسیان به قدرت رسیدند و بعد در خلافت ابوجعفر منصور امام ابوحنیفه به کوفه برگشت. محنت دوم او در خلافت عباسیان رخ داد، و سبب آن حمایت ابوحنیفه از قیام محمد نفس زکیه بود. مضاف برآن ابوحنیفه در فتواهای خود علنا با منصور مخالفت می کرد. منصور به ابوحنیفه منصب قضاء را پیشنهاد کرد، اما او نپذیرفت. روایت است که منصور ابوحنیفه را نزد خود طلب کرد و از وی خواست منصب قضاء را بدوش گیرد، اما ابوحنیفه انکار کرد؛ منصور سوگند یاد کرد که حتما قضا را بدوش می گیری. ابوحنیفه هم سوگند یاد کرد که هرگز این کار را نمی کند. درین حال ربیع، حاجب خلیفه خطاب به ابوحنیفه گفت: نمی بینی که امیر المومنین قسم یاد می کند و تو هم قسم می خوری؟! ابوحنیفه گفت: امیر المومنین در پرداخت کفاره قسم، نسبت به من تواناتر است؛ پس منصور امر کرد تا او را به زندان ببرند. ابوحنیفه در زندان بغداد ماند تا آنکه در سال 150 وفات کرد و به جوار حق پیوست.
داستان مقاومت ابوحنیفه در برابر استبداد رأی منصور را می توان نمونه ای از استقامت و صبر یک عالم پرهیزگار در برابر جبروت سلطان ستمگار دانست که چگونه در برابر خواست سلطان مستبد مقاومت کرد و در مقابل کبریا و جبروت او سر اطاعت خم ننمود، زندانی شد، شلاق خورد و بالآخره در زندان پدرود حیات گفت.
12 ـ نظر علما در باره ابوحنیفه: امام ابوحنیفه به پرهیزگاری، تقوا ، کثرت عبادت، وقار، اخلاص و داشتن شخصیت قوی معروف بود.
ـ وکیع بن جراح، استاد امام شافعی می گفت: ابوحنیفه امانتدار بزرگ بود و رضای خدا را بر همه چیز ترجیح می داد و ضرب شمشیرها را به خاطر خدا تحمل می کرد.
ـ امام شافعی روایت می کند، از امام مالک پرسیده شد: آیا ابوحنیفه را دیده است و با وی مناظره کرده؟ گفت: بلی، مردی را دیدم که اگر به این ستون که از سنگ است، نظر کند و بگوید از طلا است، می تواند برای ثبوت آن استدلال کند.
ـ امام شافعی می گفت: کسی می خواهد که احادیث صحیح را پیدا کند، باید نزد مالک برود، کسی می خواهد علم جدل را بیاموزد نزد ابوحنیفه برود، کسی می خواهد تفسیر قرآن را بیاموزد نزد مقاتل بن سلیمان برود. همچنان گفته است: کسی می خواهد در فقه تبحر پیدا کند، لابد عیال ابوحنیفه است و ابوحنیفه از کسانی بود که در فقه توفیق یافت. از امام شافعی همچنان روایت شده که می گفت: «مردم در فقه همه عیال (نفقه خور) ابوحنیفه هستند.»
ـ امام احمد بن حنبل می گفت: ابوحنیفه در علم و پرهیزگاری، زهد و ایثار آخرت به جایی رسید که کسی بدان رسیده نمی تواند. با شلاق زده شد که قضای منصور را بپذیرد، اما قبول نکرد ـ رحمت و رضوان خداوند بر وی باد. امام احمد بن حنبل زیاد از او یاد می کرد و رحمت می فرستاد و در محنتی که دیده بود، می گریست و خود را به شلاقی که ابوحنیفه خورده بود، تسلی می داد.
ـ عبد الله بن مبارک می گفت: من عابد ترین مردم، پرهیزگارترین، داناترین و فقیه ترین آنها را دیده ام، عابدترین آنها عبد العزیز بن ابی رواد، پرهیزگارترین آنان فضیل بن عیاض، داناترین آنان سفیان ثوری و فقیه ترین آنها ابوحنیفه بود. بعد گفت: کسی را مانند او فقیه ندیدم.
ـ امام ابو یوسف می گفت: می گفتند ابوحنیفه زینت خدا به فقه و علم و سخاوت و بخشش و اخلاق قرآن است و همه اینها در وی وجود داشت.
ـ امام سفیان ثوری می گفت: چشمانم مثل ابوحنیفه کسی را ندیده است.
ـ یحیی بن سعید القطان می گفت: قسم به خدا ابوحنیفه داناترین این امت بود به آنچه که از جانب خدا و رسول آمده است.
ـ اسحاق بن ابی اسرائیل روایت می کند: نزد سفیان بن عیینه یک تعداد مردم از ابوحنیفه یاد کردند و بعضی او کم زدند، سفیان گفت: با خبر! ابوحنیفه بیشتر از دیگران نماز می خواند و بیشتر از دیگران امانتدار بود و بهتر از دیگران با مروت بود.
درین نوشته از منابع زیر استفاده شده است: أبو حنيفة: حياته وعصره – آراؤه وفقهه، محمد أبو زهرة ـ أبو حنيفة النعمان إمام الأئمة الفقهاء، وهبي سليمان ـ البداية والنهاية، حافظ ابن كثير – سير أعلام النبلاء ذهبي – عروبة أبي حنيفة، د.ناجي معروف الأعظمي و الإمام الأعظم أبوحنیفه و آراؤه فی العقیدة الإسلامیة، دکتور عنایت الله ابلاغ.
6
بحث در مورد'امام ابوحنیفه، پیشگام فقه و فکر اعتدال پسند وعقل مدار'
نظریات خود را بنوسید
نظریات خود را باره این مقاله با ما شریک کنید