فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا… (روم، ٣٠)
پس روى خود را متوجه آئين خالص پروردگار كن !در گسترۀ ویژگیهای شخصیتی و فراز های اندیشۀ امام ابوحنیفه( رح)
در گسترۀ ویژگیهای شخصیتی و فراز های اندیشۀ امام ابوحنیفه( رح)
تتبع ونگارش از : استاد عبدالقدیر(علم)
پیشگفتار: معرفی شخصیت وکارنامه های علمی و باور ها واعتقادات دینی وسیاسی امام اعظم ابو حنیفه در قالب یک مقاله ویایک کتاب وحتی یک کتاب نمی گنجد؛لذاما دراین مقاله تحقیقی بگوشه های زندگی ارزشمند ، خصوصیات وویژگیهای شخصیتی وفکری این فقیه نامدار وعام پر افتخار جهان اسلام می پردازیم .
امام ابوحنیفه رح فقیه اصلاح گر،معلم تر بیت گر ، مجنهد اعتدال پسند ، دعوتگر روشن ضمیر ، مبارزعدالت خواه ، قضاوت گرصریح وبی باک یکی از نخستین مذاهب اهل سنت را بنام حنفی پیریزی کرد که جایگاه مهمی در تاریخ مذاهب اسلامی دارد. شناخت نسب، جایگاه اجتماعی، رشد وپرورش او در مکتب صحاابه، آشنا ئی با اساتید، سبک اجتهاد، روش تدریس فقه و تربیت شاگردان مجتهد ما را به فهم مذهب حنفی و ویژگیهای آن نزدیک میسازد.
قبل ازینکه به ذکر نسب ونژاد امام بزرگوار بپردازیم باید به این سوال پاسخ دهیم که چرا ابوحنیفه؟ در حالیکه منابع تاریخی جز حماد هیچ فرزند دیگری را بنام امام ثبت نکردهاند پس منبع الهام دهی لقب ابو حنیفه چیست وبکجا پیوند میخورد.بدون تردید حفظ پیوند ملت حنیف ابراهیم خلیل وشریعیت دین مبین اسلام وامت محمد ص که در قرآنکریم بنام مسلم وحنیف لقب یافته اند میتواند یکی ازین انگیزه ودلیل روشن باشد آنجا که خداوند ج میفر ماید.
(ما كانَ إِبْراهِيمُ يَهُودِيًّا وَ لا نَصْرانِيًّا وَ لكِنْ كانَ حَنِيفاً مُسْلِماً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ؛ابراهيم يهودي و نصراني نبود، بلكه موحدي خالص و مسلمان بود و هرگز از مشركان نبود. وتفسیر حنیف را در معانی کلیمات آیات فوق بدرستی درک میکنید.)(و ان أقم و جهك للدين حنيفا و لا تكون من المشركين”ترجمه: “به دين حنيف روى آور و هرگز از مشركين نباش” (سوره يونس، آيه105
“فاقم و جهك للدين حنيفا فطرت الله التى فطر الناس عليها لا تبديل خلق الله ذلك الدين القيم و لكن اكثر الناس لا يعلمون”ترجمه: “روى به سوى دين حنيف كن كه مطابق فطرت خدا و مردمان است، در آفرينش خدا تغييرى راه ندارد؛ اين دين استوار است ولى بيشتر مردم نمى دانند”(الروم،30.)
حنیف کیست وحنفیت چیست؟
حنيف امتان واقعی حضرت محمد ص اند كه تسليم امر خدا پیرو شریعت اسلام و ملت ابرا هیم خلیل الله باشد ..در قرآن کریم حنيف به دين فطرت و مستقيم ، دين اسلام وخط مبارزاتی حضرت ابراهيم(ع) به كار رفته است. بنابراين، حنيف كسي است كه در برابر شرك، ايستادگي كرده و به حق و توحيد تمايل واستوار باشد و حقیقت جنبش عصیان علیه بت پرستی ودعوت به توحید وخدا پرستی است چنانچه اما ابوحنیفه در برابر حکام عصرش با همین .اندیشه حنفیت با شرک وخود پرستی مبارزه کرده ودربرابر هیچ بتی سر تعظیم خم نکرد، انگار که امام ابو حنیفه جو حاکم در آن زمان را که فرق وگره های اسلامی زیاد را در بطن خود پرورش داده بود درست درک کرده بود ومیدانست درین مسیر بسیاری ها از خط وسط منحرف وبه بیراهه میروند در چنین حا لتی با انتخاب لقب ابو حنیفه همیشه ثابت قدم، استوار ومائل بر حق بود تا از خط سعادت آفرین دین اسلام نلغزد و جوهر حق واستقامت را با الهام از عقیده واخلاق حضرت ابراهیم خلیل الله حفظ کند.همانگونه که حضرت ابراهیم ع بحکم فطرت بر دین حق وتوحید مائل وثابت بود وبر شرک وبت پرستی نه گفت حضرت امام ابو حنیفه رح نیز در برابر آمراء وسلاطین جابر وستمگر آ نزمان چوم ابو جعفرمنصور نه گفت.بلی حضرت ابراهیم با نه گفتن در برابر نمرودیان به آتش انداخته شد و ابوحنیفه رح با نه گفتن در برابر منصور به زندان. تا شهادتگه حق شتافت :
حنفیت در امتداد تاریخ ادیان:
حنیفیت باز تاب اندیشه های فطری وخداداد حضرت ابراهیم ع است که در فراز نائی تاریخ در سیمای ابمان بخدای واحد، انکار ازبت پرستی، دعوت به توحید ومیعاد، شکستن بت ها وطغیان علیه نمرودیان ، تبلور داشت ، درست قبل از ظهور اسلام و بعثت پيامبر اكرم(ص)، نیز در جزيرةالعرب آيين شرك و بت پرستي حاكم بود جنبش خود انگيخته وخود جوش ظهور كرده بود که بعثت پیامبر بزرگوار اسلام ونزول نور بخش قرآن دل تاریک بت کده ها وبت پرستان را شکافت. وبا رسالت پیامبر بزرگوار اسلام ونزول قرآن حنفیت که اول در پندار، گفتار وکردار حضرت ابراهیم ع تبلور یافته بود با این پیام ملکوتی پرودگار(و ما كان ابراهيم يهوديا و لا نصرانيا، ولكن كان حنيفا مسلما،)با اسلام پیوند خورد.ودین حنیف همان دین اسلام است که از رهگذر تاریخی در پندار ومبارزات حضرت ابراهیم متجلی بود.
فشرده نسب وجایگاه اجتماعی امام ابو حنیفه رح:
به نقل از دانشنامه آزاد اسم ایشان به اتفاق علما(نعمان)٭بن ثابت بن زوطی مرزبان،وبنابرروایتی زوطی بن ماه فقیه ومحدث مشهورصاحب مذهب مشهورازمذاهب چهارگانه اهل سنت وجماعت ، مشهوربه امام اعظم است . کنیه او(ابوحنیفة) ، کنیه حقیقی نمی باشد، زیراکه هیچ یک ازاولادهای امام بنام(حنیفة)ثابت نیست،لذا این کنیه به اعتبارمعنی وصفی اطلاق شده است زیراایشان(ابوالملة الحنفیة)بوده اند که مسلمانان به پیروی ازاین ملت مأموراند، ارشاد الهی است:” وَقَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ”{2}حنیف بمعنای مایل به دین حق میباشد.
امام اعظم(رح) درخانواده مسلمان درشهرکوفه دردوران خلافت عبدالملک بن مروان(خلیفه اموی)درسال (80)هجری مقارن بازمانی که تعداد زیادی ازصحابه کرام حیات داشتند، به دنیا آمد
جد امام راعلما تاریخ(کابل)گفته اند،که شامل ساحه پروان نیزمیگردید،که قریه(خواچه سیاران) 16 کیلومتری شهرچاریکار کنونی رازادگاه اصلی جد امام گفته اند.امام ابو حنیقه در یازدهم جمادی الاول سال 150 هجری قمری بجرم عدم پذیرش منصب قضاوت در دربار یک حاکم ظالم از اثر ضربات شلاق ابو جعفر منصور در زندان بغداد به شهادت رفت.انا لله وانا الیه راجعون.
جایگاه اجتماعی امام ابو حنیفه: امام ابوحنیفه از جهت اقتصادی وضع خوبی داشت واز طبقه متوسط جامعه بحساب میرفت منابع تاریخی و روایات اشخاص امام ابوحنیفه را صاحب مکنت، ثروت و سخاوت دانستهاند و در مورد اجداد او با توجه به خبری که درباره پدر بزرگ او روایت شده است میتوان چنین استنباط کرد که آنها نیز از جهت مالی در وضعیتی خوبی قرار داشته و از طبقه متوسط جامعه بودهاند
عقیده، دانش واجتهاد امام ابو حنیفه:
ابوحنیفه (نعمان بن ثابت) در ابتدای زندگی گاهگاهی در حلقههای علم و دانش که در مساجد تشکیل میشد، شرکت میجست، و در همین حلقهها بود که متوجه استعداد خود شد. و علماء نیز که متوجه هوش و زیرکی او شده بودند، او را به فراگیری دانش تشویق کردند. در حقیقت میل قلبی او با تشویق دانشمندانی چون شعبی[1] هماهنگ شد. پس ابوحنیفه روی به سوی فراگیری دانش آورد. در آن عصر، حلقههای دانش و آموزش در سه شاخه فعال بود:
- در بحث اصول عقاید، که درباره باور فرقهها ومذاهب مختلف در جامعه بحث وگفتگو میشد.
- حلقههای علمای حدیث، که احادیث رسول خدا (ص) را بدون توجه به فقه آنها روایت میکردند و احتمالاً این نوع حلقهها در کوفه زیاد نبودهاند.
- حلقههای فقه و استنباط مسائل فقهی از کتاب و سنت[2].
دلیل روی آوردن امام ابو حنیفه رح به فقه:
امام ابوحنیفه رح در ابتدا مدتی مشغول رفتو آمد در حلقههای اصول عقاید ـ علم کلامـ گشت. چون جو سیاسی و فرقهگرایی آن عصر بینالنهرین، جاذبه قابل توجهی به علم کلام داده بود اما او به اسباب[3] گوناگون، بعد از مدتی علم کلام را رها و با پیش آمدن زمینه رو به سوی فقه آورد، خطیب بغدادی با ارایه سند این تحول را چنین گزارش میکند:
نخست من در پی علم کلام رفتم تا جایی که از افراد معروف در این شاخه ای از علم شدم، حلقه درس ما نزدیک مجلس علم حماد بن حسن ابی سلیمان[4] بود. روزی زنی آمد و از من پرسشی فقهی در زمینه طلاق نمود. که من از پاسخ ناتوان ماندم. و او را پیش حماد فرستادم، تا چون برگردد، مرا نیز از پاسخ آن خبر دهد.
و او چنین کرد. پس با خود گفتم دیگر مرا علم کلام بس است. و شاگردی حماد اختیار نمودم، و بعد از چندی از بهترین شاگران او گشتم. زیرا درس را بخوبی فرا گرفته و تکرار میکردم پس ده سال همراه و شاگرد او بودم[5]…»اما صاحب[6] «المنتظم فی التواریخ الملوک و الامم» درباره چگونگی رویآوری امام ابوحنیفه به فقه روایت دیگری را ذکر میکند و در آن سبب روی آوری او، بیشتر به اهمیت فقه در جامعه و احترام به فقهاء در جوانی و پیری نسبت داده شده است[7]» والله اعلم .
اساتید، شاگردان وآثار علمی امام ابوحنیفه رح:
منابع تاریخی ابوحنیفه را تابعی شمردهاند ـ یعنی کسی که صحابه را دیده است واز بعضی علم آمو خته است ـ اما درباره روایت او از صحابه اختلاف نظر وجود دارد، از قاضی ابویوسف[8] روایت شده است، که از امام ابوحنیفه چنین شنیدم:
«من در سال هشتاد هجری به دنیا آمدم و در سال 96 به همراه پدرم حج گذاردم. و چون داخل مسجد حرام شدم، حلقه بزرگی از مردم را دیدم. از پدرم پرسیدم، این حلقه علم از آن کیست؟ گفت: از عبدالله بن جزء زبیدی صحابه رسول خدا (ص) جلو رفتم و از او شنیدم که از رسول خدا (ص) نقل نمود: من تفقه فی دین الله کفاه الله همه و رزقه من حیث لایحتسب[9]».
اگر چه حماد بن ابی سلیمان از مهمترین اساتید ابوحنیفه به شمار میرود، اما ابوحنیفه از علمای دیگری نیز کسب دانش و حدیث نمود. جمالالدین یوسف[10] مزی صاحب تهذیب الکمال فی أسماء الرجال اسامی اساتید امام ابوحنیفه را به تفصیل آورده است که در میان آنها افراد مشهوری چون طاووس بن کیسا11]، عاصم بن أبی النجود[12]، عکرمه مولی ابن عباس[13]، محمد بن مسلم بن شهاب زهری[14] و همچنین از میان ائمه شیعه، أبی جعفر محمد بن علی بن حسین[15] و زید بن علی بن حسین[16] قرار دارند[17].
ابوجعفر منصور، خلیفه عباسی از امام ابوحنیفه پرسید:» علم را از چه کسی فرا گرفتهای؟ امام پاسخ داد:
از حماد بن أبی سلیمان و از شاگردان عمر بن خطاب، علی ابن ابیطالب، عبدالله بن مسعود و عبدالله بن عباس[18]». همانطور که پیش از این گفته شد مهمترین و مشهورترین استاد و شیخ ابوحنیفه، حماد بن ابیسلیمان بود. حماد فقه و دانش را از ابراهیم نخعی[19] فرا گرفت. ابراهیم داناترین مردم به رأی در زمان خود بود. وی در سال 120 هـ = 738م درگذشت، ابوحنیفه همچنین از شعبی نیز فقه آموخت ابراهیم و شعبی دانش خود را از شریح[20]، علقمه بن قیس[21] و سروق بن اجدع[22] فرا گرفتند و اینان شاگردان عبدالله بن مسعود[23] وعلی بن ابیطالب رضی الله عنهم بودند. و این دو صحابه با اقامت خود در کوفه ستون فقه کوفه را بوجود آوردند[24]. البته، عبدالله بن مسعود با اقامت طولانیتر خود در این میان نقش بیش تری داشت[25]. در مجموع میتوان ادعا نمود، که مبنای فقه کوفی با مشخصاتی که بعد از این پیدا نمود، توسط عبدالله بن مسعود پیریزی شد.
گفته میشود که امام ابوحنیفه در طول زندگی علمی خود توانست حدود شصت هزار مسأله و به روایتی سیصد هزار مسأله فقهی بسازد[ابوحنیفه در طول زندگی خود به جز پرورش شاگردان مشهور و مدون ساختن فقه که بیشتر در کتابهای شاگرد او محمد بن حسن شیبانی متبلور شد، کتابهایی نیز نوشته است ـ یا به او نسبت داده شده است ـ به عنوان نمونه: کتاب الصلاة که به آن «کتاب العروس» نیز گفتهاند. «کتاب المناسک»، «کتاب الرهن»، «کتاب الشروط» که ظاهراً این کتاب در موضوعی بیسابقه طرح شده بود، «کتاب الفرائض»، «الرد علی القدریة» «رسالة الی البستی»، «کتاب العالم و المتعلم» و کتاب «فقه الأکبر» این دو کتاب آخر درباره عقاید، باورها و علم کلام هستند[26].
عوامل مؤثر بر اندیشه فقهی امام ابوحنیفه.
مهمترین عواملی که در اندیشه فقهی امام ابوحنیفه تأثیر گذاشت، عبارتند از:
الف: ابوحنیفه از محیطی که در آن میزیست تأثیر پذیرفت، تأثیر محیط و همچنین زمان و مکان در فقه و فتوا بسیار مهم است به طوری که ابنقیم جوزی[27] در کتاب پرارزش خود «اعلام الموقعین» که در موضوع اصول فقه و اجتهاد است، فصل اول از جلد سوم را به عنوان زیر اختصاص داده است» در تغییر فتوا و تفاوت آن برابر با زمان، مکان، حالات، نیات و نتائج آن از این جهت توجه به محیط میان دو رود وبه ویژه کوفه در زمان رشد و شکوفایی فقه اهل رأی[(28)از اهمیت خاص برخوردار است. زیرا تأثیر محیط تنها بر اندیشههای سیاسی، فلسفی و ادبی منحصر نمیشود بلکه در زندگی فقیه نیز نقشی فعال برجای میگذارد. چرا که او با محیط خود ارتباطی تنگاتنگ دارد و میخواهد و به وسیله تبیین احکام فقهی، راهحلی برای مشکلات آن ارایه کند. سرزمین گسترده اسلامی که آمیختهای از ملتهای مختلف با فرهنگ، نژاد، آداب و عادتهای متفاوت بود و فشردگی همه این موارد در میان دو رود به سبب درآمیختگی اقوام و نژادهای کهن، ناگزیر بر گرایش و دیدگاه فقهی ابوحنیفه تأثیر میگذاشت.
ب: ابوحنیفه تحت تأثیر دورهای از زندگی خود قرار داشت که در حلقههای علم کلام صاحبنام بود. در این حلقهها پیرامون قضا و قدر، ایمان و عملکرد صحابه، بحث میشد. عقل و اندیشههای عقلایی در علم کلام جایگاه مهمی داشت.
ج: ابوحنیفه حدود هیجده سال ـ بنابر روایتی ـ در مکتب کوفه در کنار استاد خود حماد بن ابی سلیمان بود و فقه را از او فرا گرفت، این مکتب رنگ و حالت ویژه خود را داشت و صحابی چون ابن مسعود در ابتدای آن قرار داشت او استاد نخست عراق بود که دانش خلیفه دوم عمر بن خطاب وهم چنین آزاد اندیش ودقت نظر خاص خود را داشت وبعد از او سلسله شاگردان واساتید تا ابوحنیفه هر کدام در راستای تقویت و تغذیه این مکتب تلاش کردند؛ هر فرد در جایگاه خود تلاش کرد تا از جهت حدیث و رأی این مکتب را یاری کند و سرانجام حماد وارث حقیقی اهل رأی در کفه همه این اندیشهها و دانشها را گرد آورد؛ و در اختیار ابوحنیفه قرار داد. و ابوحنیفه نیز آنها را در قالب مذهبی ریخت که با شناسهای مستقل و گرایشی ممتاز در جهان اسلام نمودار شد[.
روش وویژگیهای فقه حنفی:
امام ابوحنیفه در نظرات فقهی خود پیروی مدرسهایی بود که عبدالله بن مسعود در کوفه پیریزی نمود. و شاگردان او این مدرسه را بارور ساختند. شاگردان عبدالله بن مسعود به مانند خود او هر جا نصی از کتاب و یا روایت صحیحی از رسول خدا(ص) نمییافتند، به رأی و نظر خود اجتهاد میکردند، و این روش ادامه یافت تا اینکه امام ابوحنیفه و شاگردان او، قواعد این روش را منضبط ساختند. امام ابوحنیفه پیرامون انی قضیه چنین گفته است:
«من به کتاب خدا عمل میکنم اگر امری را در کتاب ندیدم به سنت رسول خدا (ص) مراجعه میکنم و اگر در سنت نیافتم به سخن صحابه ـ به هر کدام که خواستم ـ عمل میکنم و کلام و دیگران را بر سخنان آنان ترجیح نمیدهم اما هنگامی که سخن به ابراهیم، شعبی، ابن سیرین[حسن بصری[عطاء بن ابیرباح[و سعید بن مسیب[رسید پس آنها علمایی بودند که اجتهاد نمودند و من نیز به مانند آنان اجتهاد میکنم[29]».
در تأسیس نظریات و اجتهادات بنیادی که فقه حنفی را شکل دادند، شاگردان امام ابوحنیفه از همان ابتدا به شکل دقیق و عمیق با او همراه بودند. شاگردان ابوحنیفه به ویژه افراد معروفی چون ابویوسف و زفر[از چنان استعدادی در زمینه فقه برخوردار بودند که به خوبی استاد خود را در فتاوایش به چالش میکشیدند و چه بسا در یک مسأله ساعتها بحث و گفتگو میشد، و سرانجام نتیجه تمام بحثها را به عنوان «قول راجح» مینوشتند[30]. اگر چه این مانع از بازگشت آنان از این قول در طول زمان نمیشد، زیرا امام ابوحنیفه و شاگردان او، با واقف شدن به دیدگاههای محکمتر، از بسیاری از فتاوا و اجتهادات خود برگشتند. و این را علامت پختگی و توانمندی خود میدانستند].
دکتر مصطفی ابراهیم زلمی در کتاب «خاستگاههای اختلاف در فقه مذاهب» را در موارد ذیل خلاصه نموده است:
الف: آسان گرفتن در عبادات ومعاملات فقیهان دیگر هم به این اصل پایبندی نشان دادند؛ اما نه به اندازه امام ابوحنیفه موارد ذیل از نمونههایی است که او در آنها «آسان گرفتن» را مراعات کرده است:
-
هنگامی که نجاستی به بدن یا لباس برسد از میان بردن آن با هر وسیلهای جایز است.
2.هم کسی که سفرش معصیت است و هم کسی که سفرش معصیت نیست میتواند نماز را شکسته بخواند.
3.اگر کسی هزار دینار بدهکاری، هزار دینار بستانکاری و هزار دینار در دست داشته باشد زکاتی بر او واجب نیست.
-
در زکات میتوان به جای جنس، قیمت آن را پرداخت کرد. مثلاً شخصی میتواند به جای گوسفند بهای آن را به عنوان زکات بدهد.
ب: مراعات تهیدستان، ضعیفان وجانبداری از آنها، چنانکه قرآن به آن فرمان داده است. این مسأله به خوبی در آرا، فتواها و داوریهای او دیده میشود، موارد زیر از این نمونهاند:
1ـ و جوب زکات، از هر آنچه از زمین بیرون آید[
2ـ وجوب زکات در زیور آلات طلا و نقره[.
3ـ در صدقه فطر، دادن پول به فقیر بر جنس تقدم دارد[31].
ج: حکم به صحت کارها و تصرفات انسانها در حد امکان، نمونههای زیر از این قسماند:
1ـ جواز تجارت وصی، با اموال یتیمانی که تحت وصایت او هستند[.
2ـ چنانچه کسی کالایی بخرد و سپس در شکست شود، معامله آن کالا فسخ نمیشود و فروشنده در ردیف دیگر طلبکاران قرار میگیرد.
د: احترام نهادن به آزادی و انسانیت انسانها.
نمونههای ذیل از این نوع هستند:
1ـ زن بالغ عاقل در مسأله ازدواج، صاحب اختیار خود است و میتواند با هر کس که خیر و صلاح خویش را در همسری او میبیند، ازدواج کند.
2ـ ازدواج با حضور [گواهی] یک مرد و دو زن صحیح است.
3ـ حجر، تنها به سبب دیوانگی وصغیر بودن جایز است[، اما حجر به دلیل سفاهت، جایز نیست[32].
منابع تشریع در نزد امام ابو حنیفه:
منابع مورد استفاده امام ابوحنیفه در استنباط مسایل فقهی به شرح ذیل بود.
«الف: قرآن کریم؛ ابوحنیفه از نخستین کسانی به شمار میرود که وجوه دلالت قرآن را تبیین کرد. از جمله مهمترین مسایلی که وی در آنها با اکثریت مخالفت کرده، قطعی بودن دلالتعام وحجت نبودن مفهوم مخالف است.
ب: سنت
ج: اجماع[در صورتی که نقل اجماع ثابت شده باشد ابوحنیفه به طور مطلق به آن استناد میکرد.
د: گفته صحابه: ابوحنیفه گفته صحابه را بر قیاس مقدم میداشت.
ذ: قیاس؛ ابوحنیفه به سبب دقت نظر و سرعت انتقالی که در پی بردن به نقاط همانندی و تفاوت میان موضوع های گوناگون داشت، قیاس را به صورتی گسترده و بیش از همه پیشینیان به کار گرفت.
س: استحسان؛ اگر چه او تنها کسی نبود که استحسان را یکی از منابع استنباط گرفت اما بیش از دیگر پیشوایان مذاهب به آن استناد کرد.
ش: عرف[او عرف صحیح را در بنا کردن احکام بر آن مورد توجه قرار میداد و در صورت تعارض آن را با قیاس، عرف را مقدم میداشت.
ر: مصالح مرسله.
ز: استصحاب..
باور وعقیدۀ امام ابوحنیفه (رح)
مسلمانان در عصر ابوحنیفه در باورهای اساسی با هم تفاوت چندانی نداشتند، مباحثی چون توحید، نبوت و معاد مورد پذیرش همه دستهها و فرقهها بود. فقط میتوان این احتمال را به طور طبیعی در نظر گرفت که شاید پیرامون برخی تفسیرها از جزئیات این مباحث اختلاف نظر وجود داشته است. آنچه سبب ایجاد دستهها و فرقههای مختلف گشت، مسایلی چون، خلافت و امامت، جبر و اختیار، وضعیت ایمانی مرتکبین گناهان کبیره و… بسیاری از منابع امام ابوحنیفه را مرجئی میدانند. اندیشه ارجاء از زمانی که توسط حسن بن محمد حنیفه[33] [متوفای 99هـ =718م] مطرح شد، تا زمان پایانی دوره اموی دچار تحولات متعددی گشت، اندیشه ارجاء با خودداری از داوری درباره مرتکبان کبیره و از آن جمله طرفهای درگیر در فتنههای دوره پسین خلافت عثمان (رض) آغاز شد.. ارجاء به دو معنی آمده است: تأخیر انداختن و امید دادن، تأخیر انداختن داوری نسبت به مرتکبان گناه کبیره و امید دادن به آنان به غفران خدایی در روز باز پسین، ارجاء با معنی اول آغاز شد و با معنی دوم اوج گرفت و در درگیریهای سیاسی مشارکت جست، در اندیشههای ارجاء نوعی مساوات میان همه مسلمانان، عرب و عجم وجود داشت و این امر سبب رویآوری مسلمانان غیرعرب به سوی این مکتب گشت.
باور های سیاسی امام ابو حنیفه رح:
باورهای سیاسی امام ابوحنیفه را میتوان در موارد زیر خلاصه نمود:
-
مسأله حاکمیت: امام ابوحنیفه بر این باور بود که حاکم حقیقی خداوند است و پیامبر به عنوان فرستاده او باید پیروی شود و شریعت و قانون خداوند و پیامبر او (ص) برترین قانون است و هیچ مسلمانی اجازه ندارد در برابر این قانون، حکم دیگری اختیار نماید[
2ـ روش درست انعقاد خلافت: امام ابوحنیفه بر این باور بود که خلافت با اعمال زور و قدرت منعقد نمیشود. و خلافت درست آن است که از طریق شوری و اجتماع اهل رأی جامعه اسلامی، تشکیل شده باشد.
- امامت و خلافت فاسق و ستمگر جایز نیست: عدالت برای خلافت شرط لازمی است اما بعد از سیطره فرد ستمگر بر امور مسلمانان امور اجتماعی و قضایی شرعی زیر نظر او درست هستند.
-
امام به استقلال قضات از حاکمان باور داشت، در یکی از آخرین سخنانش به شاگردانش چنین گفت:» اگر خلیفه مرتکب جرمی شود که با حقوق انسانی ارتباط داشته باشد، بزرگترین قاضی یا قاضیالقضاة باید در حق او داوری، و حکم را بر او اجرا کند»[34]. و علت نپذیرفتن پست قضاوت توسط او این باور او بود زیرا حاکمان وقت استقلال قضات را به رسمیت نمیشناختند.
5ـ امام بر قیام ضد حاکم ستمگر باور داشت، از این جهت به یاری کسانی پرداخت که علیه حاکمان قیام کردند و شرط عدالت و تقوا را نیز دارا بودند.
فشرده وحسن ختام تجلی ویژگیهای امام ابو حنیفه رح در چند جمله:
ابوحنیفه انسانی متین و آرام بود، درکی قوی داشت. فقه، عبادت، تقوا و سخاوت را یک جا با هم داشت، بخشش و عطای حکومتی را نمیپذیرفت[ در برابر دشمنان و مخالفان از تحمل و سعه صدر بینظیری برخوردار بود. گفتههای ناخوشایند و پرسشهای جاهلانه او را برنمیانگیخت[در تحلیل مسایل ژرفاندیش و ژرفکار بود و به بررسی ظاهر متون دینی بسنده نمیکرد، بلکه به هدفی که در پشت این ظاهر بود مینگریست، همین ویژگیها و مانند اینها بود که او را جایگاهی بلند بخشید، دلش را نورانی ساخت و بینشی روشن به وی ارزانی داشت.(35)
……………………………………………………………………………………………………………
تتبع ونگارش از عبدالقدیر علم:
منابع وپا ورقی ها:
[1]ـ عامر بن شراحیل الشعبی [103ـ 19هـ = 721ـ 640م] از راویان حدیث واز تابعین بود، در حفظ ضربالمثل بود. در کوفه متولد، و در همانجا در گذشت با عبدالملک بن مروان خلیفه اموی تماس گرفت، و دوست و ندیم او شد. و قاضی عمر بن عبدالعزیز بود. او فقیه، محدث و شاعر بود.
[2]ـ محمد ابوزهره، همان ص18.
[3] ـ شاید مخالفت علمای دیگر شاخههای دانش، در آن عصر با علم کلام و همچنین ویژگیهای خاص این علم که در آن معنویت کم و جدال فراوان است و اینکه این دانش فقط نیاز افرادی خاص در جامعه است، از جمله این اسباب بوده است.
[4] ـ حماد بن ابی سلیمان، علامه، فقیه و امام عراق از شاگردان ابراهیم نخعی در سال 120 هـ 738م درگذشت. او صاحب مال و تجمل بود. [سیر اعلام النبلاء ج 5 ص 231].
[5] ـ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج13 ص333.
[6] ـ ابن الجوزی، عبدالرحمن بن علی، [ 597ـ 508هـ = 1201ـ 1114م] صاحب تصانیف فراوان .
[7] ـ ابن الجوزی، أبو الفرج، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تواریخ الملوک والامم ص2293.
[8] ـ یعقوب بن ابراهیم، ابویوسف، [182ـ 113هـ = 798ـ 731م] قاضی القضاة هارون رشید و معروفترین شاگرد امام ابوحنیفه.
[9] ـ ترجمه:»هرکسی که در دین خدا دانش حاصل کند خداوند او را کفایت میکند واز جایی که گمان نمی برد او را روزی میرساند». ابن الدبیثی، ذیل تاریخ بغداد. ج1 ص49.
[10] ـ جمالالدین یوسف مزی [742ـ 654هـ =1341ـ 1256م] محدث، در حلب به دنیا آمد در راه کسب دانش بسیار سفر کرد ودر دمشق سکونت گزید وپنجاه سال حدیث گفت.
[11] ـ طاوس بن کیسان [106ـ 33هـ = 724ـ 653م] از بزرگان تابعیین در فقه و حدیث، بسیار پرجرأت و از اهل فارس بود و در یمن پرورش یافت.
[12] ـ عاصم بن أبی النجود، یکی از قراء هفتگانه متوفای 128هـ= 745م تابعی بود، و در قراءات و حدیث قابل اعتماد بود.
[13] ـ عکرمه مولی ابن عباس، بربر بود. متوفای 107هـ = 726م از دانشمندان تابعی و قابل اعتماد در تفسیر بود.
[14]ـ محمد بن مسلم بن عبدالله ابن شهاب زهری [124ـ 58هـ = 742ـ 678م] اولین کسی که حدیث را تدوین کرد و از بزرگان فقه وحدیث از تابعین مدینه که در شام سکونت گزید عمر بن عبدالعزیز خلیفه عادل اموی به او توجه خاص داشت.
[15] ـ محمد بن علی مشهور به باقر امام پنجم شیعه اثنی عشر[114ـ 57هـ =73ـ 677م].
[16ـ زید بن علی 120ـ 80هـ = 738ـ 699م پیشوای مذهب زیدی و از علمای معروف زمان خود.
[17ـ مزی، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال، ج29 ص19ـ 418.
[18] ـ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد. ج13ص330.
[19] ـ ابراهیم بن یزید نخعی [ 96ـ 46هـ = 715ـ 666م] از بزرگان تابعی، وی فقیه عراق در زمان خود بود.
[20] ـ شریح بن حارث کندی وفات 78هـ = 697م از مشهورترین قضات صدر اسلام.
[21] ـ علقمه بن قیس نخعی همدانی وفات در 62هـ = 681م فقیه عراق و شاگرد ابن مسعود بود.
[22] ـ مسروق بن اجدع همدانی و ادعی تابعی ثقه از اهل یمن وساکن کوفه شد. در نبردهای امام علی شرکت جست.
[23] ـ عبدالله بن مسعود وفات 32هـ = 653م در فضل وعقل ونزدیکی به رسول خدا از بزرگان صحابه بود از اهل مکه و سابقین به اسلام بود. صاحب سرّ رسول بود.
[24] ـ محمد ابوزهره، ابوحنیفة، حیاته و عصره، ص66.
[25] ـ الذهبی، شمسالدین محمد بن احمد بن عثمان، سیر اعلام النبلاء ج اول ص461.26
]26 ـ هدیة العارفین اسماء المؤلفین و آثار المصنفین، اسماعیل پاشا بغدادی ج2 ص495.
[27] ـ ـ شمس الدین ابو عبدالله محمد بن أبی بکر دمشقی، 751ـ 691هـ = 1350ـ 1292م فقیه حنبلی معروف به ابن قیم جوزی، مفسر، محدث، حافط، نحوی، اصولی، متکلم و….
[29 28] ـ مزی، تهذیب الکمال ج29ص443.
[30] ـ بطور مثال میتوان به فتوای ایشان درباره نماز خواندن به فارسی برای فارسیزبانان اشاره کرد، او فتوا داد که آنان میتوانند معنای قرآن را به فارسی در نماز به جای عبارات عربی بخوانند. ابتدا این فتوا عام بود اما بعد محدود به این شد که آنها عربی ندانند، اما به هر حال ذات این فتوا سبب طرح مباحث جدیدی شد و آن اینکه آیا قرآن لفظ و معنا است و یا اینکه تنها معنا میباشد. سرخی در کتاب مشهور خود «المبسوط» بحث مفصلی در این زمینه نموده است.(محمد ابوزهره، همان، ص237).
31]ـ محمد مطلوب، ابویوسف حیاته و آثاره و آراؤه الفقهیه، ص139. ـ ابوالمحاسن الدمشقی ، ذیل تذکرة الحفاظ، ص211. مرغینانی، الهدایه فی الفقه، ج1و2 ص103.
[32] ـ ابی الفرج جوزی، جمالالدین عبدالرحمن، زاد المسیر فی علم التفسیر ج6ص341.
[33] ـ حسن بن محمد حنفیه، ابومحمد، یکی از دو فرزند محمد حنفیه فرزند امام علی (رض) بود او در مسایل اختلافی بسیار دانا بود.
[ [34] ـ ابوالاعلی مودودی، خلافت و ملوکیت به نقل از مناقب مکی. ص314..
[35]ـ عبدالرحمن الزلمی، خاستگاههای اختلاف در فقه مذاهب، ترجمه: حسین صابری ص45.
…………………….
بحث در مورد'در گسترۀ ویژگیهای شخصیتی و فراز های اندیشۀ امام ابوحنیفه( رح)'
نظریات خود را بنوسید
نظریات خود را باره این مقاله با ما شریک کنید