فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا… (روم، ٣٠)
پس روى خود را متوجه آئين خالص پروردگار كن !نگاهى گذرا به شخصيت و زنده گى امام ابوحنیفه
نگاهى گذرا به شخصيت و زنده گى امام ابوحنیفه
نويسنده: دوكتور غلام جيلانى (سعادت)
اسمعيل بن حماد ابن ابوحنيفه، در جواب مفتريان مى گفت: (من از ابناى فارس، يعنى از احرارم. قسم به خدا كه هرگز بنده گى در خانه ما راه نيافته است. جد من در سال هشتاد بزاد و ثابت در خرد سالى به شرف خدمت على ابن ابى طالب (ع) نايل آمد و آن حضرت به او و احفاد او دعاى خير كرد. و ما اميد داريم كه خداوند تبارك و تعالىٰ دعاى اورا در حق ما مستجاب فرموده باشد. و نعمان بن مرزبان، پدر ثابت همان است كه در روز مهرگان، پالوده به حضرت على بن ابى طالب هديه برد و حضرت امام فرمود: مهرجونا كل يوم…
أبوحنيفه در جوانى فقيه برجسته بود. ابن ابوليلى، قاضى كوفه، چون … اين بشنيد، شكايت به والى كوفه برد كه جوانى معروف به ابوحنيفه با من معارضت مى كند و برخلاف حكم من فتوا مى دهد.
در ارتباط به شخصيت ظاهرى وى چنين ذكر شده است: نيكو روى و گندم گون و سخت خوش آهنگ و ميانه بالا. و بعضى گفته اند: كشيده قامت و نيكو بيان و خوش محضر و كريم و نسبت به ياران و دوستان، حُسن المواسات بود. و در ارتباط به دانش امام ابوحنيفه، شافعى (رض) ميگفت: متبحرين در فقه، جيره خواران ابوحنيفه اند و يحيىٰ بن معين ميگفت: در نزد من فقه، فقه ابوحنيفه است.
گفته شده كه ابوحنيفه، صحبت چهار تن از صحابه رسول الله (ص) يعنى انس ابن مالك، عبدالله ابن ابى اوفىٰ بكوفه، سهل بن سعد ساعدى را به مدينه و ابوطفيل عامر بن واثله را به مكه دريافت و از هر چهار تن اخذ روايت كرد و در تذكره الاولياء عطار علاوه بر اين چهار تن، جابر بن عبدالله بن جزء زبيدى و عايشه بنت اجرد و واثله بن اسقع را نام برده است.
خطيب در تاريخ بغداد گويد: او درك مصاحبت انس ابن مالك كرده و فقه را از حماد بن ابى سليمان آموخته و از عطاء ابن ابى رباح و أبو إسحاق سبيعى و محارب بن دثار و هيثم بن حبيب صراف يا صواف و محمد بن المنكدر و نافه مولى عبدالله بن عمر و هشام بن عروه و سماك بن حرب حديث شنوده است.
آثارى كه امام تدوين كرده است: ( كتاب الفقه الأكبر، كتاب رساته الى البستى و اين كتاب را مقاتل از ابوحنيفه روايت كند. كتاب الرد على القدريه، العلم براً و بحراً ، شرقاً و غرباً ، بعداً و قرباً و نيز كتاب الوصيه و كتاب العالم و المتعلم بود. و گويند او قائل به امامت نفس ذكيه محمد بن حسن علوى بود.
أبوحنيفه تاجر، حافظ قرآن، متعلم حديث، أصول دين، صرف، نحو و شعر عرب بود. فتوى را آموخت و بسيار مباحثه كرده است. و در أخير فقه را دنبال كرده است. درس فتوا نزد بسيارى از استادان خوانده است. يكى از استادان او حماد ابن ابى سليمان از ٢٢ تا ٤٠ سالگى درسها را از وى فراگرفته بود. بار ها حج نموده و درمدينه و مكه از فقها و علماى دينى كسب علم نموده است. در ٤٠ سالگى بجاى استادش حماد نشست و بتدريس آغاز كرد.
اخلاق وى متدين، عابد، روزه دار، شب زنده دار، قارى قرآن و فروتن بود. ٣٠ سال شب زنده دارى كرده است. مؤدب، متقى و با حياء بود است. از شبهات پرهيز ميكرد، امانتدار، سخاوتمند، صديق( بسيارى وى را به حضرت ابوبكر صديق مشابهت ميدهند) امين بود.
در تجارت به فايده اندك قانع بود و به غربا هميشه بخشش مى نمودند. كم صحبت بودند، دانشمند، بزرگوار، صبور، معلم، راهنما و از مال سلطان و پادشاه بدور بود. در سال ١٥٠ هجرى در زندان فوت كرد و بعضى گفته اند كه به اثر زهر شهيد شده است.
در فكر مسلك و رفتار مستقل بود. بعضى وى را امام رأى ميگويند، بخاطرى كه به عقل تأكيد بسيار داشت. بعضى شاگردانش دايمى و بعضى بطور متناوب كسب علم ميكردند. جوانمرد بود. ديدگاه استادانش را مدنظر داشت. خواص زنده گى شخصى، تجارب، زمان و محيط بالاى اجتهادش تأثير داشت.
حماد ابن ابى سليمان، شاگرد إبراهيم نخعى بود. استاد ديگرش كه شاگرد ابن عباس بود، عطاء ابن رباح نام داشت و استاد ديگرش نافع مولاى ابن عمربود. امام زين العابدين، باقر، جعفر صادق و عبدالله بن الحسن از استادان وى بود.
دانش بيشتر در معاملات، مسائل تجارتى و بيع داشت. در قضاوت بيشتر أبو يوسف مرجع است. و در مسايل جزايى و بين المللى ، امام محمد مرجع است. أبو حنيفه در همه مناظره ها برنده بود. او ٥٢ سال عمر را در دوره اموى ها و ١٨ سال عمر را در زمان عباسى ها گذراند. امام از مشهور ترين فقهاى اهل نظر بوده است. أساس اختلاف امام اعظم و امام مالك در استدلال حديث نيست، بلكه در دو امر است: يكى در گرفتن رأى و دوم در تفريق مسايل يعنى استخراج مسايل به أساس قدرت و توانايى خود از آيت و حديث بود. اهل حديث به رأى استدلال نميكردند و به ظاهر متن عمل مى نمودند.
شاگردان امام بدودسته تقسیم میشدند: یکی شاگردان دایمی ودیگری شاگردانی که بعد ازفراگیری علوم دوباره به مآمن شان برمیگشتند.امام ٣٦ شاگرد دایمی داشت.٢٨شاگرد وی قاضی و ٦ شاگرد وی مفتی بودودونفر دیگر هم قاضی وهم مفتی یعنی مربی مفتیها وقاضیها بودند.ابويوسف در ١١٣تولد شد ودر ١٨٢ ازدنیا رفت. نام اصلی وی یعقوب ابن ابراهیم ابن حبیب انصاری بود درکوفه زندگی وتعلیم کرد و مجبور به کارجهت امرار معاش خانواده اش بودوبه علم نیزعلاقه فراوان داشت امام بعداز ملاقات وی رامورد حمايت مالی و معنوی قرارداد. ابویوسف فقیرانه میزیست و زیرک وباهوش بود قبل ازامام اعظم شاگرد ابن ابی لیلی بود و توسط وی با امام اعظم آشنا شد. فقیه، عالم ، دانشمند و حافظ حدیث بودازجمله شاگردان امام بود که بیشترین حدیث را حفظ کرده بود در زمانسه خلیفه مهدی، هادی وهارون الرشید قاضی بزرگ بود ولقب وی نیزقاضی بود به خاطریکه سروکارش باحال واحوال مردم بود درقضاوت باعث رشدحنفیت گردید قیاس و استحسان ابویوسف برگرفته از زندگی علمی وتجربی وی بوده است نه مانند امام که درباره آینده هانیزابرازنظرداشته است ابویوسف اولین کسی بود که بین اهل روایه واهل درایه اتفاق نظر ایجاد کرد.كتابهاى زیادی نوشته است ازجمله کتاب الاثار که روایات خود وابوحنیفه را دران گنجانده است کتاب دوم وی، ابوحنیفه وابی لیلی است کتاب سوم وی ردعلی سیرالاوزاعی است دقت بسیار نموده و فصاحت و احکام و نظر و استدلال قیاس و دیدگاه های فکری امام ابوحنیفه درآن است
دومین وبااستعداد ترین شاگرد امام ابوحنیفه محمدابن حسن شیبانی بودوبنیانگذار مذهب حنفی نیز بودمحمد ٧ ساله بود که از امام درس آموخت و١٨ساله بود که امام فوت کرد ودرلست ٣٦شاگرد شامل نبود.دوكتاب مشهور دارد یکی ظاهرالروایه، در ٦ جلد و دیگری نادرالروایه در ٦ جلد است.
متولد ١٣٢ومتوفی ١٨٩ میباشد كنيه وی ابوعبدالله است. بعد ازوفات امام فقه اهل عراق (اهل کوفه) را تکمیل کرد وفقه اهل کوفه را ازامام ابویوسف گرفت وفقه اهل حجاز را از امام مالک گرفت. موطای امام مالک توسط امام محمدتأليف وتدوین شد ازصفات او توانایی در تخریج احکام (اجتهاد) است برعلاوه علم بیان وادب نیز داشت.
امام شافعی شاگرد امام محمد بود امام شافعی گفته است که محمد ابن حسن شیبانی کسی بود که چشم ودل انسان را کورمیساخت و دل انسانرا پر میساخت و فصیح ترین مردم بود و هرگاه صحبت میکرد انسان فکرمیکرد كه قران به زبان محمد نازل شده است امام محمد مدتی بخش قضاء را نیز تمرین کرده است ناقل فقه مردم عراق به سایر سرزمینها بود.
كتابهايش اولین منابع و مصادر فقه حنفی است یک سلسله کتابهایش روایت ازابویوسف است کتابهای امام محمد عبارتند ازمبسوط ، زیادات،جامع الصغیر، سیرالصغیر، جامع الکبیر، سیرالکبیر میباشد بدلیل روایات اشکار معتبر و متواتر نام این کتابها ظاهر الروایه گذاشته شده است.بعضی ازکتابهای امام محمد آثارمیباشد که روایتهای امام ابوحنیفه را درآن ذکر کرده است مثل کتاب الاثارابوحنیفه میباشد بیشترین عناوین فقهی در این کتاب ذکرشده است و از مصادر اصلی فقه حنفی است.
سومین شاگرد امام ابوحنیفه امام زفربن الهزیل میباشد که در سال ١١٠ تولد ودرسال ١٥٨فوت کرد. اولین وبزرگترین شاگرد امام بود و فقه نظری وفقه رای را از امام گرفت بیشتر به قیاس توجه داشت ولی کتاب ندارد و نظریات امام ابوحنیفه را به زبان خود نشرمیکرد در مناظره و مباحثه همیشه ازسخنان امام اعظم استفاده میکرد وی درزندگی امام ابوحنیفه قاضی شده بود در حلقه درس امام ابوحنیفه مخالفت کرد و در حلقه درس امام ابویوسف نیز مخالفت کرد. دیدگاه وی کمتر مورد توجه است .
مذهب حنفی از کوفه شروع به بغداد ،مصر، شام، ماورالنهر و هند و چیننیز انتشار پیدا کرد اولین بار مذهب حنفی بعد از قاضی و قاضی القضاتشدن امام ابویوسف درزمان هارون الرشید مذهب رسمی شد وبعداً درزمان عثمانی ها نیز رسمیت عامتر پیدا كرد.
امام ابوحنیفه یک تاجر و یک شخصیت اقتصادی بود كه فقه معاملات حنفی راغنا بخشید و روی فتاوای امام تاثیر به سزا داشت. وی مدیر ومدبربود وی یک انسان شجاع و جوانمرد بود وی یک مخالف (نه دشمن) بااصول بود که از محدوده دین و اخلاق خارج نمیشد وطرف مقابل خود را نیزخارج نمى ساخت وی سعه صدر اسلام را به تمام و کمال به نمایشگذاشت چنانچه خداشناسی را به عقل ارتباط میداد و معیار مسلمانی رااهل قبله بودن میدانست، وی مرد خانواده و پدر خوب بود وی یک دوست بزرگوار، یک رفیق شفیق و خوب بود وی یک دعوتگرو مبلغ برجسته دین بود.
او به تصریح سید ابوالاعلای مودودی یک هماهنگ کننده عصر پراگندگی مسلمانان وتنظیم کننده اجتهاد ومجتهدین بود، وى یک تصنیف کنندهوتوحید کننده عقاید دین بود.
وى رهگشا ورهنمای عباسیان وحامی جدیعلویان بود امام ابوحنیفه در تواضع شخصیتی نزدیکترین شخص بهحضرت پیغمبر بود و طوریکه حضرت پیغمبر همیشه خود را یک بشر و مثلسایر انسانها نشان میداد. امام ابوحنیفه نیز خود را و نظر خود را بالاتر ازدیگران نشان نمیداد و نظر سایرین را میپذیرفت و نمیگذاشت که نظرات فقهی و علمی وی آنقدر مقدس جلوه کند که همه راه های آینده گان را بسته سازد ولی بازهم امام ابوحنیفه تا هنوز بطور کامل معرفی نشده است وبیشترین موضوعات درباره امام ابوحنیفه مربوط به مسایل کلامی و عقاید،فقه وسایر بخشهای علمی امام صورت گرفته است.
متاسفانه شاگردان امام نیز اکثرا راه علمی وی را تعقیب کرده اند و سایربخشهای شخصیتی ویرا بطور بارز ادامه نداده اند ابوحنیفه از نظرشخصیتی یک انسان تمام بود وی یک مجاهد و مبارز راه عدالتخواهی بودوی از اکثر نواده گان پیغمبر در راه مبارزاتشان برعلیه امویها حمایت میکرد و بعدا وقتی عباسی ها ازتعهد به رهبری علویان سرباز زدندهمچنان ایشان را برعلیه عباسیان کمک های زیادی مینمود.
وی یک شخصیت بزرگ سیاسی عصر خود بود كه بدون اینکه اسلام وحتی مسلمانان در اثر کشمکشها و تضادهای درونی مسلمانان و جامعهاسلامی در اواخر حکومت امویان به بن بست دینی وعقیدتی برسند سیرتحولات را تا حد زیادی بدون خونریزی به مسیر درست و مناسبی رهنمون گردید که با کمترین صدمات به اسلام، جامعه اسلامی و مسلمانان یکنظام سلطنتی خانوادگی سیر زوال پیمود و خانواده دیگر بر سر قدرت آمدامام ابوحنیفه ازینکه ثابت کرد که وی یک هماهنگ کننده سیستم سیاسی ویک پادشاه ساز ( kingmaker ) بزرگ است بدین لحاظ مورد سوءظن شدید نظام عباسیان قرار گرفت و درچنان نظامی که حیات انسان در برابرظالمان قدرت طلب، به تارمویی بسته بود به بهانه عدم قبول منصب قضاءزندانی شد و بخاطر کبرسن هرروز محکوم به ١٠ ضربه شلاق گردیدكه بعد از هزارضرب شلاق وفات یافت. ابوجعفر منصور بخاطر پوشاندن جنايت بزرگ خود در معيت پنجاه هزار نفر بروى نماز جنازه أداء كرد.
نقل است كه احمد بن حنبل را براى قولِ بعدم خلق قرآن تازيانه مى زدند، احمد پيوسته ابوحنيفه را ياد ميكرد و ميگريست و بر او رحمت مى فرستاد.
بحث در مورد'نگاهى گذرا به شخصيت و زنده گى امام ابوحنیفه'
نظریات خود را بنوسید
نظریات خود را باره این مقاله با ما شریک کنید