ديوبنديه

ديوبنديه
  • 1400/9/23
  • دوكتور خليل الرحمن حنانى
  • 19:44:54
اشتراک گزاری:

دیوبندیه

 

نويسنده: خليل الرحمن حنانى

 

دیوبند و دیوبندی بعد از آن در میان مردم عام افغانستان معروف شد که طالبان در دهه نود میلادی قدرت سیاسی را بدست گرفتند و منهج خود را برگرفته از مدرسه دیوبند معرفی کردند. اما من از گذشته های دور به این نام آشنا هستم. در میان طلاب علوم دینی وقتی از کسی به نام «عالم دیوبندی» یاد می شد معنای عالم متبحر را افاده می کرد که بر بسیاری علوم دینی متداول اشراف و احاطه می داشت. 

اما این دیوبند و منهج علمی آن چه وقت وارد ادبیات مدارس و قراءت دینی ما شد؟ بعد از اینکه سلطنت تیموریان هرات در قرن شانزدهم رو به انحطاط گذاشت، کم کم شهرهای بزرگ افغانستان اهمیت خود را به مثابه مرکز علوم و فنون عصر از دست داد و طلاب علوم دینی برای فراگیری رهسپار آسیای میانه می شدند، خصوصا به شهرهای بخارا، سمرقند، فرغانه و غیره. در مدارس آسیای میانه بیشتر به فقه و أصول فقه و عقاید توجه می شد، بنابرین کسانی که در آنجاها می آموختند مهارت زیاد در فقه داشتند. اصطلاح «ده ملا» هم از آسیای میانه به افغانستان وارد شده که تا هنوز در سمت شمال أفغانستان مروج است. در نیمه دوم قرن نوزدهم و بعد از اینکه شهرهای بزرگ آسیای میانه در اشغال روس ها در آمد، مدارس دینی مسدود شد و توجه طلاب به مدارس دینی در شبه قاره هند معطوف گردید که معروف ترین آن «دار العلوم دیوبند» بود. رفت و آمد طلاب افغانستان به هندوستان تا زمانی ادامه داشت که شبه قاره هند در سال 1947 بعد از یک جنگ های خونین میان هندوها و مسلمانان، به دو کشور هند و پاکستان تقسیم شد و بعد از آن رفت و آمد طلاب علم از افغانستان به هندوستان قطع گردید. با این مقدمه می خواهم وارد اصل موضوع شوم که آشنایی با مدرسه و منهج دیوبند است.

دیوبند: شهرکی هست در منطقه «سهارنپورِ» ایالت «اوتراپرادیش» هند که بعد از تأسیس دار العلوم دیوبند شهرت جهانی یافت. دار العلوم دیوبند در سال 1867 میلادی توسط شیخ محمد قاسم نانوتوی، از علمای برجسته و از پیروان مکتب شاه ولی الله دهلوی (1703 – 1762م) به همکاری شیخ رشید احمد گنگوهی تأسیس شد. هدف از ساختن این مدرسه مبارزه با سلطه سیاسی و فرهنگی انگلیس بود. انگلیس ها می‌کوشیدند با در دست گرفتن امور آموزش و پرورش و توسعه روش آموزش غربی، حضور فرهنگی استعماری خود را در هند نهادینه سازند. مکتب دیوبندی با برپایی مدرسه‌های سنتی و با برنامه درسی ویژه کوشید تا از تاثیر گذاری روش آموزش بریتانیایی بر فرزندان مسلمان جلوگیری کند و با تمرکز بر علوم سنتی بر تقویت هویت دینی مسلمانان تلاش نماید. سرعت رشد مکتب دیوبند به دلیل پشتیبانی عالمان و پیروی مردم زیاد بود و پس از مدتی مدرسه‌های دیوبندی در منطقه‌های مختلف هند گسترش یافت. امروزه منهج فکری و درسی دیوبند علاوه برهند در کشورهای پاکستان، بنگله دیش، أفغانستان، شرق ایران و برخی مناطق دیگر از جهان گسترش چشمگیر دارد.

مکتب دار العلوم دیوبند در واقع ادامه منهج شاه ولی الله دهلوی (احمد بن عبد الرحیم) است که در حیات خود به شدت درگیر مبارزه با استعمار انگلیس بود. خانواده و محیط پرورش و آموزش شاه ولی الله حنفی بود، بنابرین اکثریت او را حنفی مذهب می دانند، اما برخی محققان او را شافعی مذهب گفته اند، اما قدر مسلم این است که شاه ولی دهلوی مجتهد عصر خود بود و اجتهاداتی مستقل از امامان مذاهب دارد و بسیاری او را امام می دانند. شاه ولی الله در سال 1731 میلادی به حج رفت و چهارده ماه در مکه و مدینه اقامت گزین شد. توقف او در حجاز تأثیر سازنده و مهمی بر تفکر و زندگی بعدی او بجا گذاشت. او در حجاز حدیث، فقه و تصوف را از استادان برجسته‌ و متعددی آموخت و تدریس حدیث در شبه قاره هند بعد از برگشت ایشان از حجاز رواج یافت. شاه ولی الله زمانی به حجاز رفت که شیخ محمد عبد الوهاب در نجد بود، اما هیچ سندی وجود ندارد که ملاقات این دو شخصیت را ثابت بسازد. شاه ولی الله دهلوی از ناحیه عقیده و فقه و سلوک اعتدال گرا بود و با تصوف خرافی و استوار بر بدعت به همان اندازه مخالف بود که با اهل ظاهر و قشری نگری. 

دیوبندیان، به صورت عموم پیرو مذهب حنفی و پیرو مکتب کلامی ماتریدی هستند و شاه ولی الله دهلوی را که خود پیرو طریقه نقشبندیه بود، پیشوای خود در تصوف می دانند و به طریقه های تصوفی چشتیه، نقشبندیه، قادریه، سهروردیه ارادت دارند.

مکتب دیوبندی با وجود گذشت بیش از صد و پنجاه سال از تأسیس دار العلوم دیوبند، هرگز دیدگاه محافظه‌کارانه خود را کنار نگذاشته و سعی به خرج نداده تا تغییرات جهان و ویژگی‌های تمدن مدرن را دریابند. پیروان دیوبندی هرگز تلاش نکرده اند که در رابطه خود با دیگر طوایف مسلمان، مانند شیعه، معتزله و غیره بازنگری کنند، یا آثار فیلسوفانی مانند فارابی، ابن سینا و ابن رشد، یا عارفانی مانند ابن عربی، مولوی و سهروردی، یا متکلمانی مانند ابوبکر باقلانی و فخر رازی و دیگران را بخوانند. حتی هنگامی که دانشمندان مسلمانی مانند سید احمد خان هندی، اقبال لاهوری و سید أبوالاعلی مودودی در اثر آشنایی با جهان امروز، دیدگاه‌های متفاوتی در فهم دین عرضه کردند دیوبندی‌ها به تندی به آنها حمله‌ور شدند.

مکتب دیوبندیه را از لحاظ اینکه فقه را از امام ابوحنیفه و کلام را از ابومنصور ماتریدی گرفته و در تصوف با طرق صوفیه پیوند دارد، می توان می توان منهج فراگیر و استوار بر قراءت معتدل از شریعت توصیف کرد. 

 

دیوبندی ها، تشیع و سلفیت: 

در یک و نیم قرن گذشته مکتب دیوبندی مواقف مختلفی با مکاتب و نحله های دیگر داشته است که درینجا فقط به دو تای آن اشاره می شود:

1 ـ شیعه: به پیروی از باورهای شاه ولی ‌الله دهلوی، پسر او شاه عبدالعزیز (1746 – 1824) کتابی به نام «تحفۀ اثناعشریه» به زبان فارسی نوشته که پس از کتاب «منهاج السنة النبویة» ابن تیمیه، دومین ردیه قوی بر مذهب شیعه می باشد. علمای دیگر دیوبند نیز به پیروی از بزرگانشان کتاب‌هایی علیه شیعه تألیف کرده‌اند، مانند «هدیة الشیعه» از ملا محمد قاسم نانوتوی، «هدایة الشیعة الرشیدیه» از رشید احمد کنگوهی، «مِطرقة الکرامه» از خلیل احمد سهارنپوری و «مقالات مختلفه مقام صحابه پر» از حسین احمد مدنی. 

2 ـ سلفیت: هرچند شاه ‌ولی ‌الله دهلوی و در کل دیوبندی ها در برخی مسائل اعتقادی به مبانی ابن‌تیمیه نزدیک هستند، اما در مسایل تکفیر مسلمانان و همچنان تصوف با ابن تیمیه و وهابیت شدیدا اختلاف دارند. سلفی ها که در فقه عموما پیرو مذهب امام احمد و در عقیده پیرو ابن تیمیه و محمد عبد الوهاب هستند، با دیوبندی‌های پیرو مذهب ابوحنیفه و مکتب کلامی ماتریدی مخالفت شدید دارند. سلفی ها بسیاری کارهای دیوبندی ها را بدعت دانسته و حتی شرک می شمارند، بنابرین کتاب های زیادی در رد دیوبندی ها نوشته اند، از جمله «السراج المنیر فی تنبیه جماعة التبلیغ علی أخطائهم» و کتاب «القول البلیغ فی التحذیر من جماعة التبلیغ» که در آن شدیداً به بزرگان دیوبندیه همچون شیخ رشید احمد گنگوهی، شیخ امداد الله مکی و ... اعتراض شده و اعمال صوفیانه آنها را زیر سوال برده است. کتاب «الدیوبندیة، تعریف ها و عقائدها» از جمله کتاب های مهم درین موضوع است و کتاب «دعوة الإمام محمد بن عبد الوهاب فی القارة الهندیة بین مؤیدیها و معاندیها» به صورت اختصاصی نوشته شده است که در آن  از دو شخصیت بزرگ دیوبندی شیخ أنور شاه کشمیری و شیخ حسین احمد مدنی به عنوان دو مدرس بزرگ دیوبندی و مخالف سرسخت محمد بن عبد الوهاب یاد شده. 

دیوبندی‌ها هم کتاب‌های بسیاری در رد عقاید وهابیت نوشته‌اند. یکی از این کتابها «عقاید اهل سنت و جماعت در رد وهابیت» نوشته مولانا خلیل احمد آرام پوری است. با این وجود در دوران معاصر، گروه‌های مانند سپاه صحابه و طالبان برآمده از مدارس دیوبندی در شمال پاکستان دیده می‌شوند که تحت تأثیر افکار سلفی ها قرار گرفته اند. جهاد افغانستان زمینه ای فراهم آورد تا پایِ بخشی از کشورهای عربی به صحنه جهاد باز شود و فرصتی پدید آید که عناصر بنیادگرای سلفی در افغانستان به نقش‌آفرینی بپردازند و بخشی از آنان پس از خروج نیروهای اتحاد شوروی با طالبان همکار شوند و به این ترتیب در جریانِ دیوبندیِ محافظه‌کار، عناصری از گروه‌های تندرو مانند سپاه صحابه، لشکر جهنگجوی و لشکر طیبه و نیروهای تندرو دیگر نیز جذب گردند. 

 

دیوبندیه:

دیوبند و دیوبندی بعد از آن در میان مردم عام افغانستان معروف شد که طالبان در دهه نود میلادی قدرت سیاسی را بدست گرفتند و منهج خود را برگرفته از مدرسه دیوبند معرفی کردند. اما من از گذشته های دور به این نام آشنا هستم. در میان طلاب علوم دینی وقتی از کسی به نام «عالم دیوبندی» یاد می شد معنای عالم متبحر را افاده می کرد که بر بسیاری علوم دینی متداول اشراف و احاطه می داشت. 

اما این دیوبند و منهج علمی آن چه وقت وارد ادبیات مدارس و قراءت دینی ما شد؟ بعد از اینکه سلطنت تیموریان هرات در قرن شانزدهم رو به انحطاط گذاشت، کم کم شهرهای بزرگ افغانستان اهمیت خود را به مثابه مرکز علوم و فنون عصر از دست داد و طلاب علوم دینی برای فراگیری رهسپار آسیای میانه می شدند، خصوصا به شهرهای بخارا، سمرقند، فرغانه و غیره. در مدارس آسیای میانه بیشتر به فقه و أصول فقه و عقاید توجه می شد، بنابرین کسانی که در آنجاها می آموختند مهارت زیاد در فقه داشتند. اصطلاح «ده ملا» هم از آسیای میانه به افغانستان وارد شده که تا هنوز در سمت شمال أفغانستان مروج است. در نیمه دوم قرن نوزدهم و بعد از اینکه شهرهای بزرگ آسیای میانه در اشغال روس ها در آمد، مدارس دینی مسدود شد و توجه طلاب به مدارس دینی در شبه قاره هند معطوف گردید که معروف ترین آن «دار العلوم دیوبند» بود. رفت و آمد طلاب افغانستان به هندوستان تا زمانی ادامه داشت که شبه قاره هند در سال 1947 بعد از یک جنگ های خونین میان هندوها و مسلمانان، به دو کشور هند و پاکستان تقسیم شد و بعد از آن رفت و آمد طلاب علم از افغانستان به هندوستان قطع گردید. با این مقدمه می خواهم وارد اصل موضوع شوم که آشنایی با مدرسه و منهج دیوبند است.

دیوبند: شهرکی هست در منطقه «سهارنپورِ» ایالت «اوتراپرادیش» هند که بعد از تأسیس دار العلوم دیوبند شهرت جهانی یافت. دار العلوم دیوبند در سال 1867 میلادی توسط شیخ محمد قاسم نانوتوی، از علمای برجسته و از پیروان مکتب شاه ولی الله دهلوی (1703 – 1762م) به همکاری شیخ رشید احمد گنگوهی تأسیس شد. هدف از ساختن این مدرسه مبارزه با سلطه سیاسی و فرهنگی انگلیس بود. انگلیس ها می‌کوشیدند با در دست گرفتن امور آموزش و پرورش و توسعه روش آموزش غربی، حضور فرهنگی استعماری خود را در هند نهادینه سازند. مکتب دیوبندی با برپایی مدرسه‌های سنتی و با برنامه درسی ویژه کوشید تا از تاثیر گذاری روش آموزش بریتانیایی بر فرزندان مسلمان جلوگیری کند و با تمرکز بر علوم سنتی بر تقویت هویت دینی مسلمانان تلاش نماید. سرعت رشد مکتب دیوبند به دلیل پشتیبانی عالمان و پیروی مردم زیاد بود و پس از مدتی مدرسه‌های دیوبندی در منطقه‌های مختلف هند گسترش یافت. امروزه منهج فکری و درسی دیوبند علاوه برهند در کشورهای پاکستان، بنگله دیش، أفغانستان، شرق ایران و برخی مناطق دیگر از جهان گسترش چشمگیر دارد.

مکتب دار العلوم دیوبند در واقع ادامه منهج شاه ولی الله دهلوی (احمد بن عبد الرحیم) است که در حیات خود به شدت درگیر مبارزه با استعمار انگلیس بود. خانواده و محیط پرورش و آموزش شاه ولی الله حنفی بود، بنابرین اکثریت او را حنفی مذهب می دانند، اما برخی محققان او را شافعی مذهب گفته اند، اما قدر مسلم این است که شاه ولی دهلوی مجتهد عصر خود بود و اجتهاداتی مستقل از امامان مذاهب دارد و بسیاری او را امام می دانند. شاه ولی الله در سال 1731 میلادی به حج رفت و چهارده ماه در مکه و مدینه اقامت گزین شد. توقف او در حجاز تأثیر سازنده و مهمی بر تفکر و زندگی بعدی او بجا گذاشت. او در حجاز حدیث، فقه و تصوف را از استادان برجسته‌ و متعددی آموخت و تدریس حدیث در شبه قاره هند بعد از برگشت ایشان از حجاز رواج یافت. شاه ولی الله زمانی به حجاز رفت که شیخ محمد عبد الوهاب در نجد بود، اما هیچ سندی وجود ندارد که ملاقات این دو شخصیت را ثابت بسازد. شاه ولی الله دهلوی از ناحیه عقیده و فقه و سلوک اعتدال گرا بود و با تصوف خرافی و استوار بر بدعت به همان اندازه مخالف بود که با اهل ظاهر و قشری نگری. 

دیوبندیان، به صورت عموم پیرو مذهب حنفی و پیرو مکتب کلامی ماتریدی هستند و شاه ولی الله دهلوی را که خود پیرو طریقه نقشبندیه بود، پیشوای خود در تصوف می دانند و به طریقه های تصوفی چشتیه، نقشبندیه، قادریه، سهروردیه ارادت دارند.

مکتب دیوبندی با وجود گذشت بیش از صد و پنجاه سال از تأسیس دار العلوم دیوبند، هرگز دیدگاه محافظه‌کارانه خود را کنار نگذاشته و سعی به خرج نداده تا تغییرات جهان و ویژگی‌های تمدن مدرن را دریابند. پیروان دیوبندی هرگز تلاش نکرده اند که در رابطه خود با دیگر طوایف مسلمان، مانند شیعه، معتزله و غیره بازنگری کنند، یا آثار فیلسوفانی مانند فارابی، ابن سینا و ابن رشد، یا عارفانی مانند ابن عربی، مولوی و سهروردی، یا متکلمانی مانند ابوبکر باقلانی و فخر رازی و دیگران را بخوانند. حتی هنگامی که دانشمندان مسلمانی مانند سید احمد خان هندی، اقبال لاهوری و سید أبوالاعلی مودودی در اثر آشنایی با جهان امروز، دیدگاه‌های متفاوتی در فهم دین عرضه کردند دیوبندی‌ها به تندی به آنها حمله‌ور شدند.

مکتب دیوبندیه را از لحاظ اینکه فقه را از امام ابوحنیفه و کلام را از ابومنصور ماتریدی گرفته و در تصوف با طرق صوفیه پیوند دارد، می توان می توان منهج فراگیر و استوار بر قراءت معتدل از شریعت توصیف کرد. 

 

دیوبندی ها، تشیع و سلفیت: 

در یک و نیم قرن گذشته مکتب دیوبندی مواقف مختلفی با مکاتب و نحله های دیگر داشته است که درینجا فقط به دو تای آن اشاره می شود:

1 ـ شیعه: به پیروی از باورهای شاه ولی ‌الله دهلوی، پسر او شاه عبدالعزیز (1746 – 1824) کتابی به نام «تحفۀ اثناعشریه» به زبان فارسی نوشته که پس از کتاب «منهاج السنة النبویة» ابن تیمیه، دومین ردیه قوی بر مذهب شیعه می باشد. علمای دیگر دیوبند نیز به پیروی از بزرگانشان کتاب‌هایی علیه شیعه تألیف کرده‌اند، مانند «هدیة الشیعه» از ملا محمد قاسم نانوتوی، «هدایة الشیعة الرشیدیه» از رشید احمد کنگوهی، «مِطرقة الکرامه» از خلیل احمد سهارنپوری و «مقالات مختلفه مقام صحابه پر» از حسین احمد مدنی. 

2 ـ سلفیت: هرچند شاه ‌ولی ‌الله دهلوی و در کل دیوبندی ها در برخی مسائل اعتقادی به مبانی ابن‌تیمیه نزدیک هستند، اما در مسایل تکفیر مسلمانان و همچنان تصوف با ابن تیمیه و وهابیت شدیدا اختلاف دارند. سلفی ها که در فقه عموما پیرو مذهب امام احمد و در عقیده پیرو ابن تیمیه و محمد عبد الوهاب هستند، با دیوبندی‌های پیرو مذهب ابوحنیفه و مکتب کلامی ماتریدی مخالفت شدید دارند. سلفی ها بسیاری کارهای دیوبندی ها را بدعت دانسته و حتی شرک می شمارند، بنابرین کتاب های زیادی در رد دیوبندی ها نوشته اند، از جمله «السراج المنیر فی تنبیه جماعة التبلیغ علی أخطائهم» و کتاب «القول البلیغ فی التحذیر من جماعة التبلیغ» که در آن شدیداً به بزرگان دیوبندیه همچون شیخ رشید احمد گنگوهی، شیخ امداد الله مکی و ... اعتراض شده و اعمال صوفیانه آنها را زیر سوال برده است. کتاب «الدیوبندیة، تعریف ها و عقائدها» از جمله کتاب های مهم درین موضوع است و کتاب «دعوة الإمام محمد بن عبد الوهاب فی القارة الهندیة بین مؤیدیها و معاندیها» به صورت اختصاصی نوشته شده است که در آن  از دو شخصیت بزرگ دیوبندی شیخ أنور شاه کشمیری و شیخ حسین احمد مدنی به عنوان دو مدرس بزرگ دیوبندی و مخالف سرسخت محمد بن عبد الوهاب یاد شده. 

دیوبندی‌ها هم کتاب‌های بسیاری در رد عقاید وهابیت نوشته‌اند. یکی از این کتابها «عقاید اهل سنت و جماعت در رد وهابیت» نوشته مولانا خلیل احمد آرام پوری است. با این وجود در دوران معاصر، گروه‌های مانند سپاه صحابه و طالبان برآمده از مدارس دیوبندی در شمال پاکستان دیده می‌شوند که تحت تأثیر افکار سلفی ها قرار گرفته اند. جهاد افغانستان زمینه ای فراهم آورد تا پایِ بخشی از کشورهای عربی به صحنه جهاد باز شود و فرصتی پدید آید که عناصر بنیادگرای سلفی در افغانستان به نقش‌آفرینی بپردازند و بخشی از آنان پس از خروج نیروهای اتحاد شوروی با طالبان همکار شوند و به این ترتیب در جریانِ دیوبندیِ محافظه‌کار، عناصری از گروه‌های تندرو مانند سپاه صحابه، لشکر جهنگجوی و لشکر طیبه و نیروهای تندرو دیگر نیز جذب گردند. 

 

مکتب دیوبند پس از استقلال پاکستان

در سال 1947 میلادی آرزوی مسلمانان شبه قاره هند که داشتن کشوری مستقل و آزاد با حاکمیت اسلام بود تحقق یافت. اندکی پس از استقلال پاکستان، مسلمانانی که زمانی در کنار یکدیگر در برابر استعمار انگلیس و زیاده‌خواهی‌های هندوها می‌جنگیدند، بعد از جدایی از هند و تأسیس دولت پاکستان در برابر هم صف کشیدند. اختلاف تنها میان شیعه و سنی نبود بلکه میان سنی ها نیز به شدت بالا گرفت. مانند اختلافات شدید میان پیروان مکتب دیوبند و بریلوی ‌ها و یا میان این دو و مکتب مودودی که گاهی اوقات تا سرحد تکفیر یکدیگر پیش می‌روند. در دوران حکومت جنرال ضیاءالحق که شعار اسلامی کردن پاکستان بالا گرفت، این کشور به سوی رادیکالیسم مذهبی و فرقه گرایی سوق داده شد و خشونت و افراطیت به اوج خود رسید و سراسر پاکستان را فراگرفت و به کشورهای همسایه نیز سرایت کرد. در حال حاضر مكتب دیوبند در پاكستان از نفوذ و قدرت زيادي برخوردار است و داراي مدارس زيادي در سراسر اين كشور مي‌باشد. جريان طالبان در حقيقت پرورش يافته همين مكتب است و اینها در پديد آمدن اين گروه نقش اساسي داشته اند. در حالي‌كه مكتب ديوبندي با سلفی گری و وهابيت به شدّت مخالف است ‌و دهها كتاب مهم از طرف علماي ديوبندي در رد وهابیت نوشته شده، اما دیوبندی و سلفی ها در تجهيز و حمايت مالي و معنوي طالبان همسو بوده‌اند.  

مکتب دیوبند در هند ظاهرا وحدت سازمانی و منهج علمی و انسجام فکری اعتدال پسند خود را حفظ کرده، اما در پاکستان پس از استقلال این کشور دیوبندی ها یکپارچه نماندند و به چند طیف معتدل و تندرو تقسیم شدند که می‌توان آنها را در سه گروه خلاصه کرد:

1ـ گروه معتدل: این گروه که وابسته به حزب «جمعیت العلمای اسلام» شاخۀ فضل الرحمن است، می‌کوشد هدف‌های خود را در قالب مبارزات انتخاباتی و از راه به دست آوردن فرصت‌های سیاسی دنبال کند. این حزب که در اصل امتداد جمعیت العلمای هند است، بعد از تشکیل پاکستان توسط مفتی محمود، پدر فضل الرحمن تأسیس شد و به "جمعیت العلمای اسلام" تغییر نام داد. جمعیت علمای فضل الرحمن به شدت سیاست زده است و مواقف سیاسی آن بیشترینه مصلحت جویانه است تا استوار بر موقف اصولی یک حزب اسلامی.

2 ـ گروه تندرو: جمعیت علمای اسلام شاخۀ سمیع الحق، پسر مولانا عبد الحق، مؤسس مدرسه معروف «حقانیه» پشاور در مقایسه با شاخۀ فضل الرحمن، دیدگاه‌های افراطی تر و فرقه گرایانه تری دارد و تحریک طالبان بیشترینه تحت تأثیر و محصول عملکرد این گروه است. 

3 ـ گروه‌های تکفیری: این گروه‌ها نیز شاخه ‌ای از دیوبندی‌های پاکستان هستند که مسلمانان دیگر، به ویژه شیعه ها را کافر می‌دانند و به همین دلیل آنها را مهدور الدم می‌شمارند. گروه‌هایی همچون سپاه صحابه، لشکر جهنگوی، لشکر طیبه ... همه رویکردی کاملا خشونت‌گرا دارند و به فکر حذف فیزیکی رقیبان خود هستند.

سیاست زدگی آفت بزرگی بود که مکتب دیوبند در پاکستان به آن مصاب شد و در اثر آن از هدف اساسی و مسیر اصلی خود منحرف گردید، ایدئولوژی شد، عقیده و سیاست در هم آمیخت و معجون مخدری درست شد که با خوراندن آن افکار جوانان متدین تحت تأثیر قرار گرفت و برای تحقق اهداف سیاسی و استخباراتی در داخل و خارج کشور مورد بهره برداری قرار گرفت. هرچند تحریک طالبان برخاسته از منهج دیوبندی است و دیوبندی ها اصولا در مورد تکفیر دیگران با احتیاط فکر و عمل می کنند، با این وجود در میان طالبان کسانی هستند که با کافر خواندن مخالفان، جنگ با آنان را توجیه و نابود ساختن شانرا تجویز می کنند. 

 

معیار اسلام و کفر در نگاه دیوبندی

در احادیث بسیاری معیار شناخت مؤمن از کافر اقرار به کلمه شهادت بیان شده و علمای دیوبند در شروح خود بر احادیث و تفاسیری که نوشته‌اند به آن اذعان کرده‌اند: محمد انورشاه کشمیری، از بزرگان دیوبندیه ذکر «لااله الا الله و محمد رسول الله» را اصل در مسئله عدم تکفیر می‌داند و روایاتی در این باب ذکر می‌کند؛ از جمله هنگامی که علی (رض) برای گشودن قلعه‌ خیبر می رفت از پیامبر (ص) پرسید: تا کجا باید من با این قوم (مشرکان) درگیر شوم؟ پیامبر (ص) فرمود: «من مأمور شده‌ام با آنان بجنگم تا اینکه بگویند «خدایی جز خدای یکتا نیست و محمد پیامبر خداست»؛ و هر گاه به این دو اصل اقرار کردند و به سوی قبله روی کردند خون و اموال آنان برای ما محترم است.» 

بر این اساس، تمام مذاهب اسلامی نزد دیوبندی ها مسلمان هستند.

شیخ محمد یوسف کاندهلوى در شأن نزول آیه شریفه «لَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَیْکُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا» (به کسى که به شما سلام داد، نگویید مسلمان نیستى) می‌نویسد: "اقرار به شهادتین برای مسلمان بودن افراد کافی است" ؛ و بعد در این زمینه ادله و احادیث بسیاری می‌آورد که پیامبر (ص) برخی از یاران خود مثل اسامه و خالد و … را توبیخ می‌کند که چرا با اینکه مشرکان شهادتین را به زبان آوردند، آنها را کشتند، چنانچه فرمودند: «بار خدایا، من بیزارى‌ام را به تو از عملکرد خالد ابراز مى‌دارم». 

لذا بزرگان دیوبند معیار اسلام و کفر را نطق شهادتین شمرده و در تکفیر مسلمانان بسیار محتاط‌ اند. مفتى محمد شفیع عثمانى می‌نویسد: «احتیاط لازم و ضرورى است که اگر از شخصى کلام مبهمى خارج شود که احتمال وجوه مختلفه را داشته باشد و از همه وجوه عقیده به کافر بودن گوینده قول آشکار باشد ولی فقط یک وجه چنین باشد که از آن معناى اصطلاحى، مطلب صحیح بتوان اخذ کرد - اگرچه آن وجه ضعیف باشد - پس بر مفتى و قاضى فرض است که همین وجه ضعیف را اختیار کند.»

بزرگان دیوبند نه تنها در نظر، بلکه در مقام عمل نیز از سلاح تکفیر با احتیاط استفاده می‌کنند. محمد تقى عثمانى، شیخ‌الحدیث دارالعلوم کراچى در مجله «البلاغ» در مورد تحقیقاتى که در باره سید احمد خان صورت گرفت، و بعضى از علماى هند فتواى کفر او را صادر کرده بودند، می‌گوید: «اما همه علما منتظر رأى حضرت مولانا محمد قاسم نانوتوى بودند که مولانا از امضاى فتواى علما امتناع ورزیده بود و فرمود: «من راجع به این مسئله تحقیق مى‌کنم و بعداً نظر خود را به شما ابلاغ خواهم کرد.» بعدها حضرت نانوتوى نامه‌اى به سید احمد خان نوشت و از او چند چیز را پرسید که به شرح ذیل است: 1ـ عقیده شما در باره خدا چیست؟؛ 2 ـ عقیده شما در باره رسالت حضرت رسول چیست؟؛ 3 ـ عقیده شما در باره روز قیامت چیست؟ بعد از پاسخ سید احمد خان، حضرت نانوتوى به علماى هند تحریر فرمودند که شما فرد راسخ ‌العقیده را چرا کافر مى‌دانید؟ البته سید احمد خان دوستى نادان است که راهى را که امروز براى پیشرفت مسلمانان هند اختیار کرده است، روزى براى مسلمانان ضرر خواهد بود و مسلمانان از همین راه متضرر مى‌شوند.»

خط فکری بزرگان دیوبند (در عدم تکفیر مسلمانان) از امامان بزرگ چون ابوحنیفه، اشعری وماتریدی … گرفته شده است؛ دیدگاه‌های این بزرگان در میان مشایخ دیوبند جایگاه رفیعی دارد، چنانچه سهارنپوری می‌گوید: «همه ما در فروع مقلد امام اعظم ابوحنیفه هستیم و در اصول از ابوالحسن اشعری و ابوالمنصور ماتریدی تبعیت می‌کنیم.» ابوجعفر طحاوی به نقل از امام ابوحنیفه می‌گوید: «مذهب حنفیه هیچ یک از اهل قبله را به دلیل گناه تکفیر نمی‌کند». ابوالحسن اشعری نیز در ابتدای کتاب مقالات الاسلامیین می‌نویسد: «مسلمانان بعد از پیامبر اختلاف پیدا کردند. در برخی چیزها همدیگر را گمراه دانستند و بعضاً از همدیگر برائت می‌جویند که دچار فرقه‌های مختلف شدند، ولی اسلام جامع همه مسلمان‌هاست.» 

بحث در مورد'ديوبنديه'

نظریات خود را بنوسید

نظریات خود را باره این مقاله با ما شریک کنید

نظر شما قابل قدر است