فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا… (روم، ٣٠)
پس روى خود را متوجه آئين خالص پروردگار كن !مختصری از غزوات و سرايا در تاريخ اسلام
مختصری از غزوات و سرايا در تاريخ اسلام
فرق بین غزوه و سریه:
غزوه به جنگهایی گفته میشود که پيامبر اكرم (ص) در آن شركت میکرد؛ اما سریه آن گروه اعزامى. است كه پيامبر آنرا گسيل ميكرد اما خودش در آن شركت نمى كرد.
چنانكه بر همه آشكار است كه هدف از غزوات پيامبر اكرم، اجبار غیرمسلمانان به احکام اسلام و پذیرفتن آن نیست، بلکه اقامه دستورات الهی بر روی زمین الله است. به این معنا که اسلام نه تنها مجموعهای از عقاید و عبادات ـ مانند سایر امتهاـ نیست بلکه حکم الهی در تمام مراحل و دستورات زندگی میباشد، اگرغزوات بر مبنای اجبار نمودن به قبول دین میبود، پس چرا جزیه برای خاتمه دادن به جنگ جواز پیدا نمود؟
اسلام به قیادت و سالاری پیامبر اعظم به قصد تحقق بخشیدن به هدف والایی به میدان آمده بود. آنان جاه و پست ومال و منال و یا دنیای فانی را نمیخواستند؛ بلکه هدف آنان چنان والا و میمون بود که هر انسان عاقلی را به تأمل وا میداشت. آنان اعلای کلمة الله در چهارگوشه هستی را خواستار بودند؛ عبادت وبندگی الله و رهایی انسانها را از اسارت و بردگی نفس و شیطان و برچیده شدن ظلم و طاغوت را میطلبیدند. و این همان هدفی است که ربیعی ابن عامر س، در جواب رستم در فتح ایران که هدف آنان را میطلبد، میگوید: الله مبعوث ما کرده تا کسی را که بخواهد از عبادت بنده به عبادت الله سوق دهیم و از تنگی دنیا بهفراخی آخرت رهنمون داریم و از جور ملل و مذاهب باطل به عدالت اسلام رهسپار سازیم. [البدایة و النهایة 7/46]
چنانکه در هیچ یک از غزوات و معارک اسلام، ملاحظه نشده که پس از فتح مسلمانان سرزمینی را، کسی از اهل آن را وادار به قبول دین کرده باشند. و اما تسلیم کفار به احکام الهی و گردننهادن به حقانیت اسلام نه با اجبار و اکراه که با دلیل و برهان قاطع و سیمای زیبای اسلام و اخلاق نیکو و کارهای مجذوب و…بوده است. چنانکه آنان پس از درک جایگاه دین و عظمت و شوکت رسالت نبوی و ملکوتی بودن آن، با اختیار کامل و میل خود به اسلام گرویدهاند.
ازاین رو پیامبر اکرم همواره سعی بر به کاهش میزان تلفات و خسارات ناشی از جنگ نموده است؛ فسخنمودن جنگ با قبول اسلام و یا تن دادن به جزیه از جملۀ اسباب کاهش ضرر وزیانهای جنگ میباشد. وقتى پيامبر اكرم در مدینه مستقر شد اجازه جهاد داده شد. الله ﻷ این آیه را نازل فرمود: ﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَٰتَلُونَ بِأَنَّهُمۡ ظُلِمُواْۚ﴾ [الحج: 39]
«به کسانی که کفار با آنان میجنگد اجازۀ (جهاد) داده شد به سبب این که مورد ظلم قرار گرفتهاند».
اولین غزوهای که پیامبر اکرم ج در آن شرکت کرد غزوه الأبواءبود که به وَدّان معروف است، و آخرین غزوهای که در آن شرکت کرد، غزوه تبوک بود. و اولین سریه سریۀ حمزه بن عبد المطلب س و آخرین سریه سریۀ أسامة بن زید بسوی شام بود.
سَرِیّه حمزه بن عبد المطلب س:
اولین سَرِیّهای که پیامبر اکرم جفرستاد، به فرماندهی حمزه بن عبد المطلب س بود، سپاهیان این گروه تعداد سی نفر همه از مهاجرین بودند که با ابوجهل روبرو شدند و درگیریی میان طرفین رخ نداد. [مرجع: الفصول في السیره از ابن کثیر، و السیرة النبویة في ضوء المصادر الأصلیة دراسة تحلیلیة از مهدی رزق الله أحمد، و مرواریدهای پنهان، مختصری از سیره رسول الله ج از موسى بن راشد العازمی ترجمه عبد الله محمد أَرْمَکی].
سَرِیّه عُبَیْدَة س:
سپس پیامبر اکرم ج پسر عمویشان عُبَیْدة بنحارث بن عبد المطلب س را به سَریهای تشکیل شده از هشتاد سواره مهاجرین فرستادند، که هدف آن قافله قریش بود. ومبارزهای که بینشان رخ داد تنها پرتاب نیزه بود. [مرجع سابق]
سَرِیّه سَعْد بن أبی وَقّاص س:
سپس پیامبر اکرم ج سعد بنأبی وقاص س را به سریهای فرستاد تا قافلهای دیگر از قریش رابه چنگ آورد، ولی قافله فرار کرد. [مرجع سابق]
غزوه أَبْواء:
در ماه صفر سال دوم هجرت، پیامبر اکرم ج دراولین غزوه شان که غزوه الأبواء بود خارج شدند، که به نام غزوهوَدّان نیز نامگذاری شده است، و هدف، قافله قریش بود. [مرجع سابق]
غزوه بَواط:
در ماه ربیع الاخر سال دوم هجرت پیامبر اکرم ج درغزوه دیگری به نام بَوَاط که هدف آن نیز قافله قریش بود، خارجشدند و جنگی رخ نداد. [مرجع سابق]
غزوه عُشَیرة:
در ماه جمادی الآخر سال دوم هجرت، سومین غزوهپیامبر اکرم ج به نام غزوه عُشَیرة اتفاق افتاد ولی رویارویی رخ نداد، ایشان ج أبا سلمة بن عبد الأسد را جانشین خویش بر مدیته تعیین نموده بود.
غزوه بدر الأولی:
تنها چند شب پس از غزوه عُشَیره، پیامبر اکرم ج برای شرکت در غزوه دیگری بنام سَفَوان خارج گردید، کهاین غزوه، غزوه بدر الأولی نیز نامیده میشود. سبب این غزوه تعقیب کردن کرز بن جابر فهری بود که مواشی مدینه را مورد چپاول قرار داده بود، جانشین ایشان ج بر مدینه زید بنحارثة س بود. [مرجع سابق]
سَرِیّه نخله:
پیامبر اکرم ج عبد الله بن جَحْش س را در سریهایبه منطقه نخله بین مکه و طابف، که هدف قافله قریش بود، فرستادو موفق شدند. در این سریه عمرو بن الحَضْرَمِی کشته شد. اواولین کافری بود که در اسلام کشته میشد. و عثمان بن عبد الله والحَکَم بن کَیْسَان نیز اسیر شدند، و مسلمانان، هر چه در قافلهبود را به غنیمت بردند. بنابراین در سریه نخله به فرماندهی عبد اللهبن جَحْش س، اولین کشته، واولین اُسَرا، و اولین غنیمت در اسلاماتفاق افتاد. [مرجع سابق]
غزوه بدر الکبری:
در رمضان سال دوم هجری، غزوه بدر کبریرخ داد که در این روز ـ که روز فرقان نیز گفته میشود ـ حق ازباطل جدا گشت. به مسلمانان خبر رسید که قافله
الله ﻷ، نام غزوه بدر کبری را در قرآن جاودانه نمودهوویژگیهایی به آن اختصاص داده است که غزوههای دیگرندارند، و کسانی از صحابه که در آن حضور داشتند بهترینصحابه هستند. در غزوه بدر کبری، الله ﻷ پیامبرش را بسیار یارینمود و چشم ایشان را روشن ساخت. با این غزوه شوکت وعظمتمسلمانان افزایش یافت.
جنگ بدر جنگی نابرابرانه بود که در آن مشرکین با مجهزتریناسلحه روز به نبرد خالی دستان آمده بودند. با آن هم ساعتی ازمعرکه نگذشته بود که لشکر مشرکان از هم پاشیده، پا به فرارگذاشت. و مسلمانان نیز تا شکست نهایی دشمن را تعقیب کردند. در این جنگ تاریخ ساز هفتاد تن از مشرکان از جمله برخی ازسرداران نامدار آنها چون؛ عتبه، شیبه، ولید بن عتبه، امیه بنخلف، و پسرش علی، حنظله بن ابی سفیان، و ابوجهل بن هشام، ودیگران بقتل رسیدند. و هفتاد تن دیگر به اسارت مسلماناندرآمدند. [مرجع سابق]
با این پیروزی بزرگ مسلمانان قدرت گرفتند، و قبیله
غزوه بنی قَیْنُقاع:
در شوال سال دوم هجری غزوه بنی قَیْنُقاع بهوقوع پیوست. سبب این غزوه طوریکه ابن هشام از ابوعون روایتمیکند که زنی از عربها، پیراهنی را به بازار بنوقینقاع برد و آنرا فروخت و کنار دکان ریخته گری نشست. اطرافش را گرفتند و ازاو خواستند که صورتش را نمایان کند، ولی آن زن، حاضر نشدچنین کاری بکند. آن مرد زرگر، دو طرف جامه زن را گرفت وبیآنکه آن زن، متوجه شود، آنها را از پشت گره زد. وقتی که آنزن برخاست، قسمتی از بدنش عریان شد. یهودیان خندیدند. زنمسلمان فریاد کشید؛ یکی از مسلمانانی که آنجا بود، با یکضربه، آهنگر را کشت. یهودیان هم آن مسلمان را کشتند. خویشاوندان آن مسلمان از سایر مسلمانان، علیه یهود بنی قینقاعدرخواست کمک کردند و بدین ترتیب فتنهای برپا شد. پس از این عهد شکنی، پیامبر اکرم ج به طرف بنو قینقاع حرکت نمود. آنان،وقتی پیامبر ج را دیدند به قلعههایشان پناه بردند. پیامبر ج آنهارا سخت محاصره کرد و دستو رداد که آنها از مدینه خارج شوندو هرگز اجازه ندارند در اطراف مدینه سکونت کنند. یهود بنیقینقاع به سوی شام کوچ کردند و دیری نپایید که بیشترشان،هلاک شدند. [سیرۀ ابن هشام (2/47 – 49) و مرجع سابق]
غزوۀ السَّوِیق:
در ذی الحجه سال دوم هجری غزوه السَّویق اتفاقافتاد. ابو سفیان پس از شکست در بدر نذر کرده بود که هرگز غسل نخواهد کرد تا اینکه با محمد بجنگد. بنابراین با 200 سواربیرون شد تا به سوگندش جامه عمل بپوشاند. آنها تا نزدیکی آمدند پیامبر ج نیز به همراه 200 تن از صحابه برای مقابله باآنها خارج شدند. ابوسفیان مخفیانه به خانه سلام بن مشکم ـسردار بنی نظیر ـ رفت سلام از ابوسفیان پذیرانی نمود در قسمتآخر شب ابوسفیان نزد یارانش برگشت و گروهی را فرستاد تا بهقسمتی از مدینه به نام «عریض» حمله وآنجا را غارت کنند. آنها،تعدادی از درختان خرما را سوزاندند و مردی از انصار را که بایکی از همکارانش که مشغول زراعت بودند، کشتند و بازگشتند وبه سوی مکه گریختند. وقتی این خبر به پیامبر ج رسید، به سرعتابوسفیان و یارانش را دنبال نمود؛ اما آنها گریخته بودند. در راهکیسههای غذاهایشان (سویق) افتاده بود، اما از بس برای فرارعجله داشتند، کیسهها را برنمی داشتند و مسلمانان غذاهای شان را به مدینه بردند به همین دلیل این غزوه را غزوه سویق نامیدهاند.پیامبر اکرم ج تا منطقهای به نام قرقرة الکدر آنان را تعقیب نمود وپس از آن به مدینه بازگشت. در این غزوه جانشین پیامبر اکرم جبر شهر مدینه ابوالبابه بن عبدالمنذر س بوده است. [مرجع سابق]
غزوه بنی سُلَیْم:
در محرم سال سوم هجری غزوه بنی سُلَیْم رخداد، که به قَرْقَرْة الکُدْر نیز معروف است. بنى سُلَیْم از قبیلهغَطَفان نیروى خود را براى جنگ علیه مدینه آماده کرده بودندو پیامبر اکرم ج به همراه 200 تن برای مقابله با آنان خارج شدند ولی جنگی بوقوع نپیوست. جانشین پیامبر ج بر مدینه سباع بنعرفطة س یا ابن ام مکتوم س بوده است.
غزوه ذی اَمْر:
در محرم سال سوم هجری غزوه ذی اَمْر که بهغزوه غَطَفان نیز معروف است رخ داد. پیامبر اکرم ج با 450 شخص برای رویا رویی با آنان خارج شدند. ایشان ج جانشین خویش بر مدینه، عثمان بن عفان س را تعیین نمود و با گذشتاندن ماه صفر در منطقه نجد، بدون اینکه درگیریی رخ بدهد به مدینه برگشتند. [مرجع سابق]
سَرِیّه زید بن حارثه س:
در جمادی الآخر سال سوم هجری پیامبر اکرم ج سریهای را به فرماندهی زید بن حارثه س فرستادند کههدف به چنگ آوردن قافله قریش بود. گروه اعزامی کاروان قریشرا غافلگیر کرد. نگهبانان کاروان راهی جز فرار نداشتند. بنابراینبدون کوچکترین مقاومتی گریختند و زید س، تمام اموال کاروان رابه غنیمت گرفت. در این حمله مسلمانان، راهنمای کاروان و بهروایتی دو نفر دیگر را اسیرکردند و غنایم فراوانی از جمله ظروفنقره که یکصد هزار درهم ارزش داشت، بدست آوردند. پیامبراکرم ج پس از جدا کردن خمس این غنایم، بقیه را بین افراد سریهتقسیم نمود و راهنمای کاروان قریش فرات بن حیان به دستپیامبر اکرم ج اسلام آورد. این نیز مصیبت سخت دیگری بود کهقریش پس از جنگ بدر بدان گرفتار شدند و بار دیگر بر اندوه وپریشانی آنها افزوده گشت. [مرجع سابق]
غزوۀ اُحُد:
شکست مشرکین مکه در جنگ بدر، فشار روانیسنگینی بر آنان وارد کرد. مسلمانانی که تا دیروز زیر شکنجه وآزار آنان بودند؛ امروز در این نبرد، پیروز شدند و بسیاری بزرگانمکه را به قتل رساندند؛ به همین دلیل، مشرکین مکه برایانتقامجویی خود را برای جنگ مجدد با مسلمانان آماده میکردند،عباس بن عبدالمطلب س برای پیامبر اکرم ج نامهای نوشت و ایشانرا از نزدیکبودن جنگ، با خبر کرد.
لشکر مکه با تعداد و توانی که داشت، بسوی مدینه حرکت کرد. حس انتقامجویی و خشم نهفته در درون سینههای مشرکین، چنانشعله ور بود که از نبردی سخت و جنگی خونین خبر میداد. درنیمه شوال سال سوم هجری غزوه اُحُد اتفاق افتاد.
در واقع این غزوه امتحانی بود که در آن مؤمن راستگو یعنیصحابه، و منافق دروغگو یعنی منافقین مشخص شد، که در رأساین منافقین، ابن سَلُول بود. همچنان غزوه اُحُد امتحان بزرگیبرای صحابه ش در دفاع از پیامبرشان بود که محبت حقیقی آناننسبت به پیامبرشان آشکار شد، زیرا جانهای خود را فدایایشان کردند.
این غزوه از سختترین غزواتی بود که بر پیامبر اکرم ج گذشت.در این غزوه دندانهای پیشین پیامبر اکرم ج شکست، و کلاه خوددر سر مبارکشان فرو رفت، اما الله ﻷ با نزول فرشتگان ایشان راحفظ نمودند.
وقتی پیامبر اکرم ج با سپاه صحابه کنار کوه احد موضع گرفتو تعدادی تیرانداز را بر تپهای در همان حوالی گماشت تا مشرکاننتوانند از پشت به مسلمانان حمله کنند. جنگ آغاز شد و بعد ازمدت کوتاهی مسلمانان پیروز شدند. در این هنگام تیراندازانی کهمأمور دفاع از یک تپه مسلط بر میدان نبرد بودند، سنگرهای خودرا رها کرده و برای جمعآوری غنائم به دیگر مسلمانان پیروزپیوستند. اینجا بود که سپاهیان مکه، فرصت را غنیمت شمرده و بادور زدن آن تپه، از پشت به مسلمانان حملهور شده، و مسلماناناز دو طرف در محاصره قرار گرفتند. در همین لحظات شایعهای بهسرعت منتشر شد که پیامبر ج به شهادت رسیده است. مجموعاین عوامل سبب شد که بیشتر مسلمانان صحنه نبرد را رها کرده ومتفرق گردند. اما پیامبر اکرم ج با تعداد انگشتشماری همچنانبه مقاومت میپرداخت و بر اثر همین مقاومت بود که با وجودشکست مسلمانان در این نبرد، اما کفار نیز به پیروزی صددرصددست نیافتند.
در این غزوه 37 نفر از سپاه مشرکین مکه کشته شدند و 70 نفر از صحابه کرام به شهادت رسیدند که در رأس آنان سیدالشهداء حمزه بن عبدالمطلب عمو و برادر شیری پیامبر اکرم ج بود.[مرجع سابق]
غزوه اُحُد درسها و عبرتهای بزرگی از خود بجا گذاشت. علامه ابن القیم در کتاب زاد المعاد عبرتهای زیادی از این غزوه رابر شمرده است که میتوانید به آن مراجعه کنید.
غزوۀ حمراء الاسد:
با شکست مسلمانان در جنگ احد، احتمالبرگشت و حمله لشکر مکه به مدینه، فراوان بود، ولی پیامبر اکرم جبا کاردانی و دور اندیشی خویش، در صدد پیش گیری ازتهاجمهای احتمالی دشمن برآمد.
ایشان یک روز پس از بازگشت از جنگ احد به مدینه منوره، بهیارانش دستور داد، جز کسانی که در جنگ احد حاضر بودهاند،کس دیگری نمیتواند با ما همراه شود.
آن جناب ج، سپاه خویش را آماده و به تعقیب مشرکان مکهپرداخت، و تا منطقه حمراء الاسد پیش رفت، ولی به مشرکاندست نیافت و خبر تعقیب پیامبر اکرم ج به اطلاع آنان رسید و ازشدت ترس و رعب انتقام مسلمانان، بر رفتن خود شتاب کرده و هرچه سریعتر از مدینه دور شده و به مکه بازگشتند.
لشکر اسلام بدون دستیابی به دشمن، به مدینه مراجعه نمود،ولی به هدف مورد نظرش رسیده بود و آن عبارت بود از ایجاد رعبو وحشت در میان مشرکان قریش و تقویت روحیه رزمندگانمسلمان و توجه و تنبه به سایر دشمنان اسلام. [مرجع سابق]
سَرِیّه ابو سَلَمه س:
در محرم سال چهارم هجری پیامبر اکرم جابو سَلَمه س را به همراه 150 نفر فرستاد تا با طُلیحة بن خُویلد کهگروهی را برای حمله به مدینه جمع کرده بود، مبارزه و صفوفشانرا پیش از آنکه دست به چپاول بزنند، درهم شکنند. مسلمانان، بهشتران و گوسفندان فراوانی دست یافتند و بدون آنکه جنگی، رویدهد، با غنیمت و به سلامت، به مدینه بازگشتند. [رحیق مختوم ص345]
وقتی ابو سلمه س از این سریه برگشت جراحتی را که در روزاُحُد برداشته بود سر باز کرد و بر اثر آن از دنیا رفت. رسول الله جفرمودند: یا الله ابو سلمه را بیامرز، و درجه او را به درجه هدایتشدگان برسان، و بعد از او، جانشین او در میان بازماندگانشباش و ما و او را ای پروردگار جهانیان بیامرز. [صحیح مسلم (920)]
سَرِیّه عبد الله بن أُنَیْس:
در محرم سال چهارم هجری پیامبر اکرم ج عبد الله بن أُنَیْس س را برای کشتن خالد بن سفیان هُذَلیفرستاد که افراد زیادی را برای حمله به مدینه آماده کرده بود. عبدالله بن أُنَیْس س توانست خالد بن سفیان هذلی را به قتل برساند وبا مرگش گروهی را که جمع کرده بود، متفرق شدند. وقتی عبد الله بن انیس س فاتحانه به مدینه بازگشت پیامبر اکرم ج عصایی بهاو داد و فرمود: این نشانهای باشد بین من و تو در روز قیامت.عبدالله س هنگام وفاتش، وصیت کرد که آن را در کفنش بگذارند. [سیره ابن هشام (2/619) رحیق مختوم ص346]
سَرِیّه رَجیع:
در صفر سال 4 هجری سریه رَجیع به وقوع پیوستکه در آن 10 تن از صحابه که بنی لِحیان به آنان خیانت کردهبودند کشته شدند. و این قضیه بسیار بر پیامبر ج دشوار آمد وبسیار اندوهگین شد.
در ماه صفر سال چهارم هجری گروهی از قبایل عضل و قارهبه مدینه آمدند و از پیامبر اکرم ج درخواست نمودند که چند تن ازیارانش را برای آموزش قرآن و احکام دین با آنان بفرستد و اظهارکردند که اسلام، در میان آنان نفوذ پیدا کرده است. به روایت ابناسحاق، پیامبر ج شش تن از یارانش را همراه ایشان فرستاد. بخاری /، آورده که ده تن از اصحاب با این افراد همراه شدند.
وقتی به رجیع رسیدند، طایفهای از هذیل به نام بنی لحیان را برعلیه مسلمانان، به کمک خواستند. بنی لحیان نیز با یکصدتیرانداز به دنبال آنان حرکت کردند و خود را به آنها رساندند. در نتیجه 7 تن از آنان به شهادت رسیدند و خبیب، زید بن دثنه را اسیر گرفتند و با خود به مکه بردند و به قریش فروختند. خبیب سدر مکه اعدام شد و کسی مأمور نگهبانی از جسد وی گردید. اماشب هنگام عمرو بن امیه ضمری سر رسید و با حیله، جسد خبیبرا از دار پایین آورد و با خود برد و آن را دفن کرد. زید بن دثنه رانیز صفوان بن امیه خرید و به قصاص خون پدرش، او را کشت.[مرجع: الفصول في السیرة از ابن کثیر، و السیرة النبویة في ضوءالمصادر الأصلیة دراسة تحلیلیة از مهدی رزق الله أحمد، و مرواریدهایپنهان، مختصری از سیره رسول الله از موسى بن راشد العازمی ترجمه عبدالله محمد أَرْمَکی].
فاجعه بئر مَعُونَة: در صفر سال چهارم هجری فاجعه بئر (چاه) مَعُونه یا سریه قُرَّاء اتفاق افتاد که در آن 70 تن از صحابه که ازانصار بودند شهید شدند، و سببش خیانت قبیلههای رِعْل وذَکْوانوعُصَیَّة بود.
فاجعه بئر مَعُونه از بزرگترین مصیبتها بود، و به این سببپیامبر اکرم ج یک ماه کامل قبائلی را که به صحابه خیانت کردهبودند، نفرین میکرد.
ابوبراء عامر بن مالک که نیزه باز مشهوری بود، به مدینه و نزدپیامبر ج آمد؛ پیامبر ج او را به اسلام دعوت داد؛ اما او نپذیرفت وآنجناب ج را ناامید هم نکرد؛ بلکه گفت: «ای کاش چند تن ازیارانت را به نجد میفرستادی تا مردم آن سرزمین را دعوت دهند. امید بسیاری هست که مردم نجد، ایمان بیاورند.» پیامبر اکرم جفرمود: «بیم آن دارم که ساکنان نجد، یارانم را نابود کنند.» ابوبراءگفت: من، آنها را امان میدهم.
پیامبر اکرم ج 70 نفر را به همراه ابوبراء فرستاد. و منذر بنعمرو س را که یکی از بنی ساعده و ملقب به «شیفته و هم آغوشمرگ» بود، به عنوان امیر تعیین نمود. افراد این گروه، از بزرگان ونخبگان و دانشمندان و قاریان قرآن بودند که روزها به جمع آوریهیزم میپرداختند و از پول هیزمها، برای اصحاب صفّه، غذا تهیهمیکردند و شبها را به آموزش قرآن و نماز میگذراندند. آنانرفتند تا به جایی به نام بئر معونه رسیدند که محل سکونت بنیعامر و بنی سلیم بود. آنگاه حرام بن ملحان برادر ام سلیم را بانامه پیامبر ج، نزد عامر بن طفیل ـ دشمن خدا ـ فرستادند؛ عامربدون اینکه به نامه توجه کند، به فردی دستور داد که با نیزه و ازپشت حرام بن ملحان را بکشد، وقتی چشم حرام بن ملحان بهخونهایش افتاد، گفت: الله اکبر! سوگند به خدا که رستگار شدم.آنگاه دشمن خدا، عامر، از قبیلهاش خواست که بقیه یارانپیامبر ج را نیز بکشند؛ ولی آنان به خاطر امانی که ابوبراء بهیاران پیامبر ج داده بود، نپذیرفتند؛ لذا عامر بن طفیل از بنوسلیمخواست که با او همکاری کنند؛ سه طایفه بنی سلیم یعنی عصیه،رعل و ذکوان، خواسته دشمن خدا را پذیرفتند و با او همکاریکردند و یاران پیامبر ج را محاصره نمودند و همه را به شهادترساندند جز کعب بن زید بن نجار س که زخمی شد و در میانکشتگان بود و زنده ماند؛ وی به مدینه بازگشت و بعدها در جنگخندق به شهادت رسید.
پیامبر اکرم ج به خاطر این رویداد غم انگیز و نیز به خاطرحادثه جانگداز رجیع که در فاصله چند روز اتفاق افتاد، سختغمگین شد و غم و اندوه، وجود ایشان را فراگرفت تا آنجا کهآنجناب ج، طوایفی را که به ایشان نیرنگ کردند و اصحابش را بهشهادت رساندند، نفرین کرد. [مصدر سابق]
غزوه بنی نَضَیر:
در ربیع الأول سال چهارم هجری غزوه بنینَضیر اتفاق افتاد، و این دومین غزوهای بود که در آن مسلمانان بایهودیان میجنگیدند، وعلتش این بود که یهودیان میخواستندرسول الله ج را به قتل برسانند. پس از جنگ احد یهودیان جرأتپیدا کردند و دست به نیرنگ و توطئه زدند و پنهانی با منافقان واهل مکه رابطه برقرار نمودند و برضد مسلمانان وارد عمل شدند.
پیامبر اکرم ج همچنان شکیبایی ورزید تا اینکه دو حادثه غمانگیز بئر معونه و رجیع بوقوع پیوست؛ از آن پس یهودیان گساخترشدند و کارشان به جایی رسید که دسیسه ترور پیامبر اکرم ج راطراحی کردند. جریان از این قرار بود که پیامبر اکرم ج با تعدادیاز یارانش نزد یهود بنونضیر رفتند و از آنان خواستند که به موجبقرارداد فیما بین آنها در خونبهای آن دو نفری که از قبیله کلاببوسیله عمرو بن امیه کشته شده بودند، همکاری نمایند و کمکمالی کنند. بنی نضیر گفتند: اشکالی ندارد؛ با شما همکاریمیکنیم؛ اینجا منتظر باشید تا کارتان را راه بیندازیم. پیامبر اکرم ج در کنار دیوار یکی از خانههایشان به انتظار نشست تایهودیان، به وعده خود عمل کنند. ابوبکر، عمر، علی و تعدادی ازصحابه با آنجناب ج، همراه بودند. یهودیان با هم خلوت کردندوگفتند: فرصتی بهتر از این پیدا نخواهد شد. شیطان نیز بختسیاهی را که در انتظارشان بود، زیبا جلوه داد؛ بنابراین دست بهدست هم دادند تا رسول الله ج را به قتل برسانند. گفتند: چه کسیاز دیوار این خانه بالا میرود و این سنگ آسیاب را بر سر محمدمیاندازد و کارش را یکسره میکند؟ بدبختترین آنان عمرو بنجحاش داوطلب شد.
جبرئیل ÷، پیامبر اکرم ج را در همان دم از توطئه آنان آگاهنمود؛ پیامبر اکرم ج بلافاصله از جایش برخاست و به سرعت بهسوی مدینه رفت. یاران پیامبر ج به دنبال وی راه افتادند وخودشان را به او رساندند و پرسیدند: ای رسول الله! چنان از جایبرخاستید و به راه افتادید که ما متوجه نشدیم!
پیامبر اکرم ج آنان را از سوء قصد بنی نضیر باخبر نمود. چیزی نگذشت که پیامبر اکرم ج، محمد بن مسلمه س را فرستاد تابه بنی نضیر اعلان نماید: باید از مدینه بیرون بروید و از این پس،دیگر نباید احدی از شما در این شهر سکونت کند. ده روز هممهلت دارید و هرکس که پس از این مهلت، در مدینه مانده باشد،او را گردن خواهیم زد. یهودیان که چارهای جز بیرون رفتننداشتند، خودشان را برای رفتن آماده مینمودندکه عبدالله بن ابیمنافق، کسی را نزد آنان فرستاد که بیرون نشوید؛ زیرا من دوهزار مرد رزمی تحت فرمان دارم که به قلعههایتان خواهند آمد ودر دفاع از شما جانفشانی خواهند کرد. قرآن، به این گفتهمنافقان اشاره میکند که گفتند: «اگر شما را بیرون کردند، ما نیزهمراه شما بیرون خواهیم شد و از هیچکس در ارتباط با شمافرمان نخواهیم برد و اگر با شما کار زار کردند، شما را یاریخواهیم کرد».
چون الله ﻷ رعب و وحشت را در دلهای بنی نضیر انداخت. به این ترتیب ناچارًا با پیامبر اکرم ج صلح کردند به شرط اینکه ازآنجا خارج شوند، وپیامبر اکرم ج نیز به آنان اجازه داد که هرمقدار از وسایلشان را که میتوانند با خود ببرند به جز اسلحه، پس برخی بسوی خیبر و برخی بسوی شام در حرکت افتادند.
سوره حشر به صورت کامل درباره غزوه بنی نَضیر نازل شد کهجزئیات این غزوه را بیان میکند. بنابراین عبدالله بن عباس بسوره حشر را سوره بنی نضیر مینامید. [مصدر سابق]
غزوۀ نجد:
پیروزی چشمگیر مسلمانان در غزوه بنی نضیر بدونهیچ تلفاتی، باعث شد منافقان از دسیسه گری آشکار بر ضدمسلمانان دست بکشند و به این ترتیب برای پیامبر اکرم ج فرصتیفراهم شد که به سرکوب نمودن بادیه نشینانی بپردازد که پس ازجنگ احد، به مسلمانان آزار میرسانیدند؛ همان اعراب بادیهنشینی که در کمال گستاخی و ناجوانمردی، هیئتهای تبلیغیمسلمانان را کشته و حتی چنان گستاخ شده بودند که قصد حملهبه مدینه را در سر میپروراندند. پیش از اقدام عملی پیامبر اکرم جبرای ادب دادن این دسیسه کاران، به آنجناب ج خبر رسید کهاعراب بنی محارب و بنی ثعلبه از غظفان، خود را برای حمله بهمدینه آماده میکنند.
پیامبر اکرم ج به سرعت از مدینه بیرون شد و به محلی بنام نجدرفت تا تخم ترس و وحشت را در دل این صحرانشینان سنگدلبکارد تا دوباره مرتکب چنین رفتار زشتی نشوند که امثال آنان بامسلمانان کرده بودند. صحرانشینانی که کارشان دزدی و چپاولبود، چنان ترسیده بودند که وقتی از حضور مسلمانان در منطقهاطلاع یافتند، به ارتفاعات کوهها گریختند. به این ترتیب مسلمانان،طوایف غارتگر را ترساندند و تمام وجودشان را آکنده از ترس وهراس نمودند و در نهایت امنیت و سلامت به مدینه بازگشتند. [رحیق مختوم ص 355]
غزوه بدر صغری:
در شعبان سال چهارم هجری غزوه بدرصغری اتفاق افتاد که به خاطر عدم وقوع مبارزه در آن به بدرصغری معروف گشت. این غزوه، به غزوه بدر موعد نیز نامیدهمیشود. زیرا ابو سفیان در غزوه اُحُد به پیامبر اکرم ج وعده دادکه سال آینده در بدر ملاقات و مبارزه میکنیم، و پیامبر اکرم ج به این مقابله موافقت کرد.
پیامبر اکرم ج به همراه 1500 نفر خارج شدند، و ابو سفیان با2000 نفر. این در حالی بود که ابو سفیان از رفتن به این غزوهمیترسید وعلاقهای به رفتن نداشت.
پیامبر اکرم ج با یارانش به بدر رسیدند و منتظر ابو سفیانشدند، و هشت شب را در این منطقه سپری نمودند، اما الله تعالیرعب ووحشت را در دل ابو سفیان انداخت، به همین دلیل وقتی ابوسفیان به عُسْفان رسید، ترسید و برگشت، در نتیجه کسانی کهبا او بودند نیز متفرق شدند. [مرجع: الفصول في السیرة از ابن کثیر، والسیرة النبویة في ضوء المصادر الأصلیة دراسة تحلیلیة از مهدی رزقالله أحمد، و مرواریدهای پنهان، مختصری از سیره رسول الله از موسى بنراشد العازمی ترجمه عبد الله محمد أَرْمَکی].
غزوه دومة الجندل:
در ماه ربیع الاول سال پنجم هجری به پیامبر اکرم ج خبر رسید که قبایل اطراف دومة الجندل در نزدیکی شامراه را بستهاند و کاروانهای تجارتی این مسیر را مورد چور و چپاول قرار میدهند و در عین حال جمعیت زیادی را گرد آوردهاند و قصد حمله به مدینه را دارند. پیامبر اکرم ج با شنیدن این خبر،سباع بن عرفطه را بر مدینه گماشت و با 1000 نفر از مسلماناناز مدینه حرکت کرد، وقتی به دومة الجندل رسیدند ساکنان آنپیش از رسیدن پیامبر اکرم ج فرار کردند، لشکر اسلام گوسفندانو اموال آنان را به غنیمت گرفتند؛ و چند روزی در آنجا توقفنمودند و سپس به مدینه بازگشتند. [مرجع سابق]
غزوۀ خندق:
غزوه احزاب که به غزوه خندق مشهور است، در ماهشوال سال پنجم هجری رخ داد. پیامبر اکرم ج پس از تشکیلحکومت در مدینه پیمانی را با یهودیان این شهر امضاء کرد، اما در ماه شوال سال دوم هجری یهود بنی قینقاع و در سال چهارمهجری یهود بنی نضیر به مسلمانان خیانت کرده و پیمان صلح را شکستند، این خیانت در حق پیامبر اکرم ج و مسلمانان مستوجبقتل عام تمام این مکاران و خیانت پیشگان بود، ولی پیامبر ج باشفقت و مهربانی از آنها درگذشت و هر دو قبیله را از مدینهخارج کرد.
استحکام دولت اسلام بر سران کینه
چون خبر آمادگی لشکر کفر برای حمله به مدینه به پیامبر اکرم ج رسید، فورا با یاران مشوره نمود، سلمان فارسی سپیشنهاد کرد با حفر خندق میتوان راه رسیدن دشمن به داخل شهر را بست و این تاکتیک جنگی بسیار خوبی بود که جنگجویان جزیرهعرب با آن آشنائی نداشتند! حفر خندق قبل از رسیدن احزاب بهاتمام رسید، وقتی احزاب به مدینه رسیدند با خندقی مواجه شدندکه مانع ورودشان به مدینه بود.
تلاشهای قریش برای عبور از خندق با مقاومت مسلمانان روبرو شد، اما جنگ خونینی رخ نداد؛ بلکه فقط با تیر و سر نیزهیکدیگر را میزدند.در کشاکش این تیراندازیها و درگیریهایموردی، تعداد انگشت شماری از دو لشکر کشته شدند: 6 نفر ازمسلمانان و ده نفر از مشرکان و تنها یک یا دو نفر، با شمشیرکشته شدند.
از سوی دیگر یهود بنی قریظه پیمان صلح با مسلمانان را نقض نموده اعلان نمودند که بین ما و محمد ج هیچ عهد و پیمانینیست!. منافقان نیز نفاق شان را دوباره ظاهر نموده و گفتند: محمد به ما وعده داده بود که گنجهای شاهان ایران و روم رابدست خواهیم آورد؛ در حالی که ما جرأت نمیکنیم برای قضایحاجت بیرون برویم! حتی برخی با صدای بلند در میان لشکریانگفتند: خانههای ما بدون محافظ است. لذا به ما اجازه دهید که بهخانههایمان باز گردیم!
نعیم بن مسعود س با زیرکی توانست = بین لشکر احزاببیاعتمادی ایجاد کند، از سوی دیگر تاب و توان ماندن قریشیان در مدینه به پایان رسیده بود و یهود بنی قریظه به سبببیاعتمادی بر لشکر مکه، دست از یاری شان کشیدند و به این ترتیب اراده و عزم احزاب سست گردید. همچنان پیامبر اکرم ج برضد احزاب دعا نمود و گفت: «پروردگارا! ای نازل کننده کتاب وای سریع الحساب! احزاب را شکست بده و صفوفشان را در همبشکن و آنان را مضطرب و پریشان بگردان».
الله متعال، دعای پیامبرش ج را اجابت کرد و به دنبال تفرقهایکه در صفوف دشمن افتاد، باد را مأمور کرد که خیمههایشان را بههم ریزد و دیگهایی را که بر بار داشتند، وارونه کند و طنابخیمهها را از جای بر کند و آرامش و آسایش آنان را مختل نماید. به این ترتیب الله متعال، لشکریانی از فرشتگان را فرستاد تااحزاب را متزلزل کنند و در دلهایشان ترس و وحشت بیندازند.احزاب نا امید به سرزمینشان برگشتند و امنیت و آرامش به مدینه بازگشت.
در غزوه خندق معجزاتی برای پیامبر اکرم ج رخ داد که عبارتبودند از: – زیاد شدن غذای اندک. – شکسته شدن سنگی بزرگ باسه ضربه. – بشارت به فتح فارس و روم.
جنگ احزاب، جنگ خسارت باری نبود؛ بلکه جنگی روانی بود کهدرگیری خونینی در آن صورت نگرفت؛ اما در واقع نبرد سرنوشتسازی در تاریخ اسلام بود که به شکست و خفت مشرکان انجامیدو حکایت از آن داشت که هیچ یک از قدرتهای عربها، تواناییاین را ندارد که حکومت نوپا و کوچک مدینه را ریشه کن نماید؛ زیراهیچگاه عربها چنان نیرویی را فراهم نیاورده بودند که در جنگاحزاب، گرد آورند. از این رو پیامبر اکرم ج پس از جنگ احزابفرمود: «اینک ما به جنگ آنان میرویم و آنان دیگر با ما نخواهندجنگید و ما به سوی آنها رهسپار خواهیم شد». [مرجع سابق]
غزوه بنی قُرَیْظه:
پیامبر اکرم ج بعد از غزوۀ خندق یا احزاب بهخانههایشان بازگشتند، در این زمان جبریل ÷ نازل شد و بهایشان دستور داد بدون فوت وقت به جنگ یهود بنی قُرَیْظه برود.
پیامبر اکرم ج مجدّدًا سلاحشان را پوشیدند و خارج شدند و بهیارانش فرمود: «هرکس به الله و روز آخرت ایمان دارد نماز عصررا نخواند مگر در بنی قُرَیْظه» [متفق علیه]. پیامبر اکرم ج به سویبنی قُرَیْظه حرکت کردند، و آنان را محاصره نمودند. الله ﻷ نیزرعب و وحشت را در دلهایشان انداخت، و همگی تسلیم شدند.
پیامبر اکرم ج دستور دادند مردان یهود که 400 جنگجو بودندبسته شوند، ایشان تصمیم گیری در مورد آنان را به سَعْد بنمُعاذ س ـ که رئیس قبیله اوس بود ـ واگذار کرد. سَعْد بن مُعاذ را کهدر غزوه خندق مجروح شده بود، سوار بر الاغی آوردند. پیامبر اکرم ج به او فرمودند: «حکم بنی قُرَیْظه را به تو سپردم». وقتیسعد س نزدیک پیامبر ج رسید، پیامبر ج فرمود: به احترامسردارتان بلند شوید، و چون او را از الاغ پایین آوردند، گفتند: ایسعد! این جماعت، تسلیم حکم تو شدهاند. سعد س گفت: آیاقضاوتم درباره اینها اجرا خواهد شد؟گفتند: آری. گفت: آیامسلمانان وکسانی که اینجا حضور دارند، حکم مرا میپذیرند واجرا میکنند؟ گفتند: آری. آنگاه سعد به خاطر احترام و تعظیمپیامبر اکرم ج با دستش به طرف آنجناب ج اشاره نمود، ولیچیزی نگفت. پیامبر ج فرمود: آری، برای من هم قابل قبول است. سعد س گفت: قضاوت من این است که مردان کشته و زنان وبچهها اسیر شوند و اموالشان بین مسلمانان تقسیم گردد. پیامبر اکرم ج فرمود: «در مورد اینها، عیناً همان حکمی را صادر کردیکه الله از بالای هفت آسمان، صادر کرده بود».
قضاوت سعد س در نهایت عدالت و انصاف بود، زیرا بنوقریظهعلاوه بر خیانتی که مرتکب شدند، برای مقابله با مسلمانان یکهزار و پنجصد شمشیر و دو هزار نیزه و سیصد زره و پنجصدسپر دفاعی آماده کرده بودند که پس از فتح و پیروزی، به دستمسلمانان افتاد.
به این ترتیب دشمنان نیرنگباز و خیانتکار، بکلی نابود شدند؛آنانی که پیمانهای مؤکد را شکستند و با احزاب، در شرایطی برضد مسلمانان همدست شدند که مسلمانان در بحرانیترینلحظات بسر میبردند.
آری؛ یهودیان بنی قریظه با این کارشان در ردیف بزرگترینجنایت کاران جنگی قرار گرفتند و سزاوار محاکمه و اعدام شدند. زخم سَعْد س سر باز کرد، و به سبب آن از دنیا رفت. وقتی سَعْدبن مُعاذ س از دنیا رفت پیامبر اکرم ج فرمودند: «عرش الله ﻷ ازمرگ سَعْد بن مُعاذ به لرزه در آمد». [مرجع سابق]
سَرِیّۀ عبد الله بن عتیک س:
در ذیقعده یا ذیحجه سال پنجمهجری، سریهای بسوی سلام بن ابی الحقیق اعزام گردید. سلامبن ابی الحقیق که کنیهاش ابورافع بود، یکی از بزرگترینجنایتکاران یهود به شمار میرفت که احزاب را علیه مسلمین بسیجکرده و اموال و مواد غذایی فراوانی در اختیار آنان گذاشته بود.وی، به پیامبر اکرم ج آزار زیادی میرساند. پس از بازگشتمسلمانان از بنی قریظه، خزرجیان از رسول الله ج اجازه خواستندتا سلام را بکشند. پیامبر اکرم ج اجازه داد و در عین حال ازکشتن زنان و بچهها نهی نمود. برای این منظور پنج تن از بنیسلمه به فرماندهی عبدالله بن عتیک به سوی خیبر به راه افتادند.زیرا قلعه ابو رافع، در آنجا بود. این گروه با حیله و هوشیاری برابو رافع وارد شدند و او را کشتند و پای عبدالله بن عتیک سشکست و او را بر پشتشان حمل کردند و از طریق جویی که بهیکی از چشمههایشان منتهی میشد، از قلعه بیرون رفتند. خزرجیان، عبدالله بن عتیک س را بر دوش خود حمل کردند و نزدپیامبر اکرم ج رفتند. عبد الله میگوید: وقتی جریان را برای پیامبر اکرم ج تعریف کردم. آنجناب ج فرمود: پایت را دراز کن. پایم رادراز کردم و دست کشید، چنان خوب شد که گویا اصلا هیچ دردیدر بدنم نبوده است. [مرجع سابق]
سریه محمد بن مسلمه س:
سریه اعزامی محمد بن مسلمه س باسی سوار، به سوی قرطا عازم شد. قرطا در ناحیه ضریه از منطقهبکرات در سرزمین نجد واقع شده و از مدینه هفت شبانه روزفاصله دارد. این سریه در دهم محرم سال ششم هجری به سویطایفه بنی بکر بن کلاب حرکت کرد و بر آنان شبخون زد؛ آنهاهمه فرار نمودند و مسلمانان، چارپایان و گوسفندان زیادی بهغنیمت گرفتند، و در 29 محرم به مدینه بازگشتند. [مرجع سابق]
غزوه بنولحیان:
در ربیع الاول یا جمادی الاولی سال ششمهجری، پیامبر اکرم ج به همراه دوصد تن از یارانش خارج شد ودر مدینه، عبد الله ابن ام مکتوم را به عنوان جانشین خود تعیننمود و چنان وانمود کرد که به سوی شام میرود. آنگاه شتابانمسیر بنی لحیان را در پیش گرفتند تا به «غران» در بین «امج» و«عسفان» رسیدند؛ غران، همان مکانی است که یاران رسول الله جدر آنجا به شهادت رسیدند؛ به همین خاطر رسول اکرم ج برایشانطلب رحمت و دعای خیر نمود.
بنولحیان، طایفهای بودند که در رجیع به 10 نفر از یاران پیامبرخیانت کردند و موجب اعدام آنان شدند. از آنجا که محل سکونتبنی لحیان، در وسط سرزمین حجاز و نزدیک به مکه بود ودرگیریهای شدیدی میان مسلمانان و قریش و نیز صحرانشینانوجود داشت، پیامبر اکرم ج صلاح نمیدانست که در دل سرزمیندشمن نفوذ کند؛ ولی هنگامی که احزاب شکست خوردند و توان وکیان آنان، رو به سستی و ناتوانی نهاد و تا حدودی ضعیفشدند، آن وقت پیامبر اکرم ج گفت: اینک وقت آن رسیده که از بنیلحیان انتقام بگیریم. بنو لحیان از آمدن پیامبر اکرم ج باخبرشدند و به کوهها فرار کردند، و کسی از آنان گرفتار نشد. پیامبر ج دو روز در سرزمین آنان اقامت کرد و سریههای مختلفیبه این طرف و آن طرف اعزام نمود؛ ولی کسی از آنان به دامنیفتاد و سپس به عسفان رفت و ده سوارکار را به کراع الغمیمفرستاد تا قریش را از آمدنش آگاه کند و سپس به مدینه بازگشت؛رفت و برگشت ایشان چهارده روز بطول انجامید. [مرجع سابق]
سریه عکاشه بن محصن س به سوی غمر: در ربیع الاول یا ربیعالآخر سال ششم هجری عکاشه س با 40 نفر به طرف غمر، بیرونشد و غمر نام آبی از بنواسد است. تمام آن قوم، گریختند ومسلمانان، دوصد شتر به غنیمت گرفتند و با خود به مدینه بردند.[مرجع سابق]
سریه محمد بن مسلمه به ذی القصه:
در ربیع الاول یا ربیع الاخرسال ششم هجری محمدبن مسلمه س با ده رزمنده به ذی القصهدر دیار بنی ثعلبه رفت و چون به آنجا رسیدند، صد تن از بنیثعلب، که در کمین آنها بودند، آنان را زیر نظر گرفتند تا این کهخوابیدند؛ آنگاه بر آنان یورش برده و همه آنها را کشتند بجز ابنمسلمه که زخمی شد و فرار کرد.
سریه ابی عبیده بن جراح به ذی القصه: در ربیع الاخر سال ششمهجری پیامبر اکرم ج ابو عبیده س را فرستاد که انتقام محمدبنمسلمه را بگیرد؛ او با 40 نفر به راه افتاد و تمام شب را پیاده طیکردند و صبح به دیار بنی ثعلبه رسیدند و بر آنان حمله کردند؛ همهپا به فرار گذاشتند بجز یک نفر که دستگیر شد و پس از آنمسلمان شد؛ البته چارپایان و گوسفندان فراوانی به غنیمتگرفتند. [مرجع سابق]
سریه زید بن حارثه س به جموم:
در ربیع الاخر سال ششم هجری زید س به جموم اعزام شد؛ جموم نام آبی از بنی سلیم درمرالظهران است. وقتی زید س، به دیار آنان رسید، زنی از مزینهبه نام حلیمه را دستگیر کرد. حلیمه، مسلمانان را به یکی ازمحلههای بنی سلیم راهنمایی کرد و بدین ترتیب مسلمانان، بهچارپایان و گوسفندان و اسیران فراوانی دست یافتند. و چون بهمدینه آمدند، پیامبر اکرم ج آن زن را آزاد کرد. [مرجع سابق]
سریه زید بن حارثه س به عیص:
پیامبر اکرم ج در جمادی الاخرسال ششم هجری سریه دیگری به فرماندهی زید س را به جایی بهنام عیص گسیل فرمود که مشتمل بر هفتاد سوار بود. آنان رفتند وهمه اموال قافله قریش را که ابو العاص داماد رسول الله جکاروانسالارش بود، به غنیمت گرفتند. ابوالعاص فرار کرد و نزدزینب آمد و امان خواست و از زینب خواست که از پیامبر جبخواهد تا اموال قریش را به او برگرداند. زینب نیز این کار را کردو پیامبر اکرم ج بدون اینکه مردم را مجبور کند، غیر مستقیم ازمردم خواست که خواستهاش برآورده شود؛ مردم نیز موافقت کردندو اموال را به ابو العاص تحویل دادند و ابو العاص به مکه رفت واموال را به صاحبانشان تحویل داد و سپس مسلمان شد و هجرتنمود. [مرجع سابق]
سریه زید س به طرف یا طرق:
در جمادی الاخر سال ششمهجری؛ زید س با پانزده رزمنده به سوی بنی ثعلبه رفت. آنجماعت، فرار کردند؛ زیرا میترسیدند که پیامبر ج به آنها حملهکند؛ به همین دلیل گوسفند و شتر فراوانی نصیب مسلمانان شد واین سریه چهار شبانه روز طول کشید. [مرجع سابق]
سریه زید س به وادی القری:
در رجب سال ششم هجری زید سبا دوازده تن برای کسب اطلاعات از تحرکات احتمالی دشمن،عازم وادی القری شد. در آنجا ساکنان وادی القری به آنان یورشبردند و نه نفر از آنان را به شهادت رساندند، ولی سه نفر دیگر ازجمله زید گریختند. [مرجع سابق]
غزوۀ بنی مُصْطَلِق یا مریسیع:
گرچه این غزوه از نظرنظامی،گسترده و دامنه دار نبود، اما در این غزوه حوادثی رخ دادکه از یک سو موجب بروز پریشانی در جامعه اسلامی گردید و ازسوی دیگر، اسباب رسوایی منافقان را فراهم نمود. همچنین بهدنبال اتفاقاتی که در غزوه بنی مصطلق روی داد، مجموعهای ازقوانین جزایی، تشریع گردید که سیمای ویژهای از لحاظ کرامت وطهارت، به جامعه اسلامی بخشید.
این غزوه در شعبان سال ششم هجری رخ داد، که به غزوهمُرَیْسِیع نیز معروف است، علت این غزوه این بود که حارث بنأبی ضِرار افرادی را برای حمله به مدینه جمع کرده بود. پیامبر اکرم ج با 700 نفر از یارانشان به سوی آنان در حرکت افتاد و زید بن حارثه س را در مدینه به عنوان جانشین خود تعییننمود.برخی هم گفتهاند: ابوذر س را بر مدینه گماشت.
در این غزوه پرچم مهاجرین بدست ابوبکر صدیق س و پرچمانصار بدست سعد بن عباده س بود، وقتی لشکر اسلام به مریسیع رسیدند ساعتی با تیراندازی طرفین سپری شد؛ آنگاهپیامبر اکرم ج دستور حمله داد و با همین حمله پیروز شدند ومشرکان شکست خوردند و عدهای از آنان به قتل رسیدند و زنان وبچههایشان اسیر شدند و تعدادی مواشی و گوسفند نیز از آنانبه غنیمت گرفتند. در این غزوه از مسلمانان فقط یک نفر کشته شدکه او را مردی از انصار، به گمان اینکه از دشمن است، اشتباها به قتل رسانید.
در این غزوه گروهی از منافقان که معمولا در غزوات دیگرشرکت نمیکردند، بیرون شدند، آنان سخت در تلاش بودند تا درصفوف مسلمین، تفرقه ایجاد کنند و از این رو تبلیغات منفیگستردهای بر ضد پیامبر اکرم ج به راه انداختند.
از جمله در قضیۀ افک یا تهمت بزرگ بر ام المؤمنین عایشه صدیقه ل، دشمن الله و رسول ج، عبدالله بن ابی، آن مرد پلید، ازشدت حسد و نفاقی که داشت با آب و تاب تمام شروع به پخشکردن قضیه افک نمود؛ وی، تا آنجا که توانست این ماجرا را شاخو برگ داد و برایش طول و تفصیل ساخت و پرداخت. یارانش نیزدر این راستا، هرچه توانستند، کردند. این تهمت و بهتان بزرگ بر پیامبر اکرم ج و همسر طاهره شان ام المؤمنین عایشه ل سخت تمام میشد، تا آنکه آیاتی از سوره النور، در ارتباط با ماجرایافک و پاکی عایشه صدیقه ل نازل شد. سپس تعدادی از اهل افکشلاق خوردند این در حالی است که بر عبدالله بن ابی، آن مرد پلیدو سرکرده منافقان که داستان افک را ساخت و پرداخت، این حدشرعی را جاری نکردند؛ شاید بدین دلیل که اجرای حدود شرعی،از عذاب گنهکاران میکاهد؛ در حالی که خداوند به عبدالله بنابی، وعده عذاب بزرگی در آخرت را داده بود و شاید هم به خاطرهمان مصلحتی که پیامبر اکرم ج از کشتن عبدالله بن ابی، صرفنظر کرد، از همان بابت نیز از اجرای حد شرعی بر ابن ابی،خودداری فرمود. به این ترتیب پس از یک ماه، ابر سیاه شک وتردید و پریشانی و اضطراب، از جو مدینه کنار رفت و سرکردهمنافقان ابن ابی رسوا و بیآبرو شد. [مرجع سابق]
غزوۀ حُدَیْبِیَه:
در ذی القعده سال ششم هجری پیامبر اکرم جاعلام کردند که به عمره میروند، و به یارانشان خبر دادند خوابدیدهاند که یشان و یارانشان در امنیت کامل و در حالیکهسرهایشان را تراشیدهاند به مکه وارد میشوند. صحابه از اینخبر بسیار خوشحال شدند، و برای همراهی ایشان آماده شدند.
پیامبر اکرم ج با 1400 نفر از یارانشان از مدینه به سوی مکهحرکت کردند. و از همسرانشان نیز ام سلمه هند بنت أبی أمیه لبا ایشان بود. در این سفر، پیامبر ج سلاحی را با خود حملنکردند، مگر سلاحی که یک مسافر به همراه خود حمل میکند کهعبارت بود از شمشیرهایی که در غلاف بودند. و 70 شتر را نیزبرای قربانی با خود داشتند.
خبر آمدن پیامبر اکرم ج به مکه برای ادای عمره به قریشیانرسید. آنها گفتند: «به خدا قسم بر ما وارد نخواهد شد». و برایجلوگیری از ورود مسلمانان به مکه گردانی را به فرماندهی خالدبن الولید که هنوز مشرک بود، آماده کردند. اما پیامبر اکرم ج ازرویارویی با لشکر کفار خودداری کرد، و وقتی در حُدَیْبِیَه مستقر شدند نماینده قریش بُدَیْل بن وَرْقاء به همراه چند نفر نزد ایشانآمد. بُدَیْل به پیامبر ج گفت: همانا قریش برای جنگ با تو برایجلوگیری از ورودت به مکه خارج شده است. پیامبر اکرم ج فرمود: «ما برای جنگ نیامدهایم، بلکه برای ادای عمره آمدهایم». سپس پیامبر ج عثمان بن عفان س را نزد ابو سفیان رئیس مکه فرستادندکه به آنها بگوید برای جنگ نیامدهاند، بلکه قصد ادای عمرهدارند. اما به پیامبر اکرم ج خبر تادرستی رسید که گویا عثمان بهقتل رسیده است. با شنیدن این خبر پیامبر ج به یارانشان دستوردادند بیعت کنند. این بیعت زیر درختی صورت گرفت وبه بیعترضوان معروف شد. طوریکه الله متعال در سوره فتح به آن اشاره نموده است.
وقتی قریش خبر بیعت اصحاب رسول الله ج را شنیدند،ترسیدند و به صلح روی آوردند. به این سبب سُهَیل بن عمرو رافرستادند که با پیامبر ج مذاکره کند. پس از مذاکره، توافق بر اینمسائل صورت گرفت:
- مسلمانان امسال بر گردند وبه مکه وارد نشوند، و بهجای آن سال آینده بیایند، و 3 روز را در مکه بمانند.
- هر قبیلهای مختار است که با محمد ج هم پیمان شودیا با قریش.
- هر کسی به عنوان مسلمان نزد محمد ج آمد به قریشبازگردانده شود، و هر کس که مرتد شد و نزد قریشآمد به محمد ج بازگردانده نمیشود. این بندسختترین بند بر مسلمانان بود.
-
تا 10 سال بین دو طرف ـ مسلمانان و قریش ـ جنگینخواهد بود. در این 10 سال مردم در امنیت باشندو هیچ کسی به دیگری تعرض نکند.
همان بود که پیامبر اکرم ج سر مبارکشان تراشید و شترشان را ذبح کرد. وقتی صحابه این را دیدند فهمیدند که کار تمام شدهاست. پس همۀ آنان (رضی الله عنهم) سر خود را تراشیده و شترهای شان را ذبح نمودند و از احرام بیرون آمدند.
در واقع صلح حدیبیه دست آورد و فتح عظیمی برای مسلمانان بود، چون بعد از این صلح، دعوتگران آزادانه و با امنیت تام برایمردم از عظمت این دین و آسانی و رحمتش میگفتند. و این صلح سبب شد تا مردم گروه گروه به دین الله وارد شوند. چنانکه عدهایاز قهرمانان قریش نیز مسلمان شدند از جمله: عمرو بن عاص،خالد بن ولید و عثمان بن طلحه. هنگامی که آنان، نزد پیامبر اکرم ج آمدند، آنجناب ج فرمود: مکه پارههای جگرش را به سویما افکنده است». [مرجع سابق]
-
غزوه ذی قَرَد:
- سه روز پیش از غزوۀ خیبر غزوه ذی قَرَد اتفاقافتاد که به غزوه غابة نیز معروف است، و قهرمان این غزوه سَلَمَةبن الأَکْوَع س بود. سبب این غزوه این بود که عبد الرحمن بن عُیَیْنةبن حصن و همراهانش به اطراف مدینه حمله کرد و 20 شترپیامبر ج را گرفت و یکی از مسلمانان را کشت و فرار کرد. سَلَمَةبن الأَکْوَع با دویدن و پرتاب نیزه و کمان خود به آنان رسید، تااینکه توانست تعدادی از شتران پیامبر ج را بازپس گیرد. خبر بهپیامبر اکرم ج رسید و در مدینه برای کمک ندا زده شد. سوارکاران صحابه به دور ایشان ج جمع شدند با پیامبر اکرم جخارج شدند و آنان را دنبال نمودند. ناگهان دیدند که سَلَمَة بنالأَکْوَع همه شتران را برگردانده است، و ابو قَتَادة حارث بن رِبْعیسوارکار پیامبر ج به عبد الرحمن بن عُیَیْنة رسید و او را به قتلرساند. پیامبر ج فرمود: «امروز بهترین سوارکارما ابو قَتَادة و بهترین پیاده نظاممان سَلَمَة است». پیامبر اکرم ج با یاران باوفایش پیروز مندانه به مدینه بازگشتند، در حالی که همهشترانشان بازگردانده شده بودند، و یارانشان به دور ایشانمیچرخیدند. [مرجع سابق]
-
غزوۀ خَیْبر:
-
پس از آنکه پیامبر اکرم ج با قریش پیمان صلح امضا کرد و از طرف آنان که قویترین دشمن مسلمانان بشمارمیرفتند مطمین شد تصمیم گرفت مسأله یهودیان و قبایل نجد را حل و فصل کند تا صلح آرامش بر جزیره حاکم شود و بتوانند دینالله را در فضای امنیت تبلیغ کنند. از آنجا که خیبر لانه دسیسههاو مرکز برنامه ریزیهای نظامی علیه پیامبر اکرم ج و شعله ورنمودن جنگها علیه ایشان بود، بر مسلمانان لازم بود پیش از هراقدامی، این لانه را از بین ببرند. زیرا اهل خیبر بودند که احزاب و قبیله بنی قریظه را بر ضد پیامبر اکرم ج بسیج نمودند و با منافقان مدینه ارتباط برقرار نمودند و خودشان نیز را برای چنگمستقیم با پیامبر اکرم آمادگی گرفتند. برای از بین بردن و خنثی نمودن همچو اقدامات خصمانۀ یهود خیبر که در حقیقت محل فتنهانگیزی علیه مسلمانان بود پیامبر اکرم ج مجبور شد، دست بعمل نظامی ببرد.
ایشان ج در محرم سال هفتم هجری بسوی خیبر در حرکت افتاد، و دستور داد که هیچ کس با ایشان خارج نشود مگرکسانی که در حُدَیْبِیَه حضور داشتهاند، که تعدادشان 1400 نفربود. وقتی به خیبر رسیدند یهودیان خیبر آنها را دیدند و ترسیدند. قلعههایشان را بستند و فریاد میزدند: محمد و لشکرش. هنگامیکه پیامبر اکرم ج ترس و هراس یهود را دید فرمود: «الله أکبر، خیبرویران گردید. ما وقتی به سرزمین قومی وارد شویم آنروز برای آنقوم انذار داده شده، بامداد بدی خواهد بود». محاصره قلعههایخیبر شروع شد و شدت گرفت، پیامبر ج فرمود: «فردا پرچم را بهکسی خواهم داد که خدا و رسولش را دوست دارد و خداوند ورسول نیز او را دوست دارند». وقتی صبح شد، همه نزد پیامبر اکرم ج آمدند و همه امیدوار بودند که پرچم جنگ به ایشان دادهشود. پیامبر ج پرسید: علی کجاست؟ گفتند: چشمانش دردمیکند. فرمود: کسی را دنبالش بفرستید. وقتی علی س را آوردند،پیامبر ج از آب دهان مبارک به چشمان وی مالید و برای او دعاکرد؛ علی، بهبود یافت چنان که گویی اصلا دردی نداشته است.
آری قهرمانیهای صحابه و حملات پیهم آنان دشمن را در هممیکوبید. زُبَیْر بن عَوَّام، علی بن أبی طالب، أبو دُجَانه، سَلَمَة بنالأَکْوَع ودیگر صحابه ش جانفشانیهای زیادی کردند. علی بنأبی طالب س، قهرمان یهود مَرْحَب یهودی را به قتل رساند. زُبَیْر نیزیاسر برادر مَرْحَب را کشت وبیش از نیمی از خیبر فتح گردید.وقتی یهود خیبر در هلاکت خود به یقین رسیدند تسلیم شدند و ازپیامبر اکرم ج خواستند بر باقیمانده خیبر مذاکره کنند. پیامبر جنیز موافقت کرد.
یهود خیبر از پیامبر ج خواستند به آنان اجازه ماندن بدهند، بهشرط اینکه به عنوان کارگر در مزارع کار کنند و نصف ثمر سالانهبرای آنها باشد. پیامبر اکرم ج موافقت کرد، و مسلمانان با فتحخیبر ثروتمند شدند.
قبل از تسلیم شدن خیبر و صلح طرفین، صَفِیّه بنت حُیَیّ بناَخْطَب و دیگران اسیر شدند، پیامبر اکرم ج اسلام را بر صَفِیّهعرضه کردند و مسلمان شد. وقتی صَفِیّه مسلمان شد پیامبر اکرم ج او را آزاد کرد و با او ازدواج نمود، به این صورت صَفِیّه لجزو امهات المؤمنین گردید. یهود خیبر تا دوران خلافت عمر بنالخطاب س در آنجا ماندند تا اینکه یکی از مسلمانان راکشتند. عمر از آنان خواست که قاتل را تحویل دهند اما نپذیرفتند،به همین دلیل عمر س آنان را از جزیرة العرب اخراج و به شامفرستاد، و جزیرة العرب را از وجود آنان پاک کرد. [مرجع سابق]
-
فتح فدک:
- وقتی یهود فدک از عملکرد پیامبر اکرم ج با یهود خیبر آگاهی یافتند به وحشت افتادند؛ لذا کسی را نزد پیامبر جفرستادند تا با ایشان قرارداد صلحی همانند خیبریان ببندد. پیامبر اکرم ج نیز پیشنهاد آنها را پذیرفت. به این ترتیب فدک،ملک خالص شد؛ زیرا مسلمانان برای فتح آن زحمتی متحمل نشدهو هیچ اسب و شتری را به تاخت و تاز درنیاورده بودند. [مرجع سابق]
-
غزوه وادی القری:
- در وادی القری گروهی از یهودیان با جماعتیاز اعراب اجتماع کرده بودند، به مجرد اینکه مسلمانان در وادیالقری فرود آمدند، یهودیان که از پیش آماده بودند، آنها راتیرباران کردند و مدعم یکی از غلامان پیامبر ج کشته شده مردمگفتند: بهشت بر او گوارا باد! پیامبر اکرم ج فرمود: «هرگز! سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، همان لباسی که روزخیبر از غنیمت برداشته بود و در تقسیم نیامد، بر او شعلهورخواهد شد». پیامبراکرم ج پس از فتح وادی القری چهار روز درآنجا توقف نمود و اموال غنیمت را بین یارانش تقسیم کرد ویهودیان را بر زمینهای زراعتی و نخلستانها گماشت که ماننداهل خیبر سالانه نیمی از محصولات را تحویل مسلمانان بدهند.[مرجع سابق]
-
فتح تیماء:
- وقتی خبر تسلیم شدن خیبر و فدک و وادی القری بهیهود تیماء رسید، از خود هیچگونه مقاومتی در مقابل مسلماناننشان ندادند؛ بلکه کسی را نزد پیامبر ج فرستادند و تقاضایصلح نمودند؛ پیامبر اکرم ج نیز از آنان پذیرفت و به آنان اجازهداد که آنجا بمانند و اموالشان در دست خودشان باشد. [مرجع سابق]
-
غزوه ذات الرِّقَاع:
- غزوۀ ذات الرِّقَاع بنا به قول صحیح بعد ازغزوه خیبر رخ داد، و به این نام نامیده شد چون سپاه اسلام در این غزوه به خاطر نداشتن کفش، به دور پاهایشان پارچه پیچیدهبودند. سبب این غزوه این بود که به پیامبر اکرم ج خبررسیدگروههایی از غَطَفان قصد حمله به مدینه را دارند، و پیامبر جبا 400 نفر از یارانشان به سوی آنان حرکت کردند. وقتی غَطَفاناز خروج پیامبر ج بسوی شان خبر شدند به هر طرف فرار کردند. هنگامیکه پیامبر ج به مکان تجمعشان رسید هیچکدام از آنهانبودند. پیامبر اکرم ج در این غزوه نماز خوف خواندند. ایشان جبدون هیچ درگیری با مشرکان به سوی مدینه بازگشتند. [مرجع سابق]
-
غزوه مُؤْتَة:
-
غزوۀ مؤته در جمادی الأول سال هشتم هجری بینمسلمانان و غساسنه اتفاق افتاد. با وجود اینکه رسول اکرم جخودشان در این جنگ شرکت نکرد اما به غزوه معروف شد. چونالله ﻷ اتفاقات این غزوه را به ایشان در حالیکه که در مدینه بودندنشان میداد.
سبب این غزوه کشته شدن حارث بن عُمَیر س فرستاده پیامبر اکرم ج بود. آنجناب ج او را با نامهای به سوی پادشاه بُصریشُرَحْبیل بن عمرو الغَسّانی که از جانب قیصر روم، حاکم بلقای شام بود فرستاد، در راه شُرَحْبیل بن عمرو الغَسّانی وقتی فهمید کهحارث مسلمان است او را به قتل رساند. البته قتل سفیران وفرستادگان از شنیعترین جرمها بود. و عرف و عادت بر این بود کهسفیران کشته نشوند وبه آنان تعرض نشود. پس از این غدر و خیانت بزرگ پیامبر ج به مردم دستور داد که برای جنگ باغساسنه آماده شوند. ایشان ج 3000 رزمنده را آماده و بسوی بصری اعزام نمود. آنجناب ج زید بن حارثه س را فرمانده لشکر وجعفر بن أبی طالب س را به عنوان جانشین فرمانده منصوب نمود. در صورت کشته شدن جعفر س عبد الله بن رَواحه س جایگزین اومقرر شد. و پرچمی سفید رنگ را به دست زید بن حارثه س داد. وبه آنان سفارش کرد به محل کشته شدن حارث بن عمیر س بروند ونخست آنان را به اسلام دعوت دهند، اگر پذیرفتند که در امانهستند؛ در غیر این صورت با استعانت از الله با آنها بجنگند. همچنین خطاب به آنها فرمود: «به نام الله در راه الله با کسانی کهکفر ورزیدند؛ بجنگید؛ خیانت نکنید؛ پیمان شکنی نکنید و هیچ بچهو زنی را نکشید، به افراد پیر و سالخورده تعرض نکنید و بهکسانی که برای عبادت در صومعه هستند، کاری نداشته باشید ودرختان خرما و دیگر درختان را قطع نکنید و هیچ خانهای راخراب نکنید». [مختصر سیرة الرسول، ص 321 و رحمة للعالمین (2/271)]
در این غزوه خالد بن الولید س نیز حضور داشت و این اولیننبردی بود که خالد س بعد از مسلمان شدنش در آن شرکتمیکرد. وقتی لشکر مسلمانان به منطقه مَعَان رسیدند به آنان خبررسید که تعداد لشکریان غساسنه 200 هزار نفر با مساعدت روممیباشد. این در حالی که مسلمانان به هیچ وجه انتظار رو به روشدن با چنین سپاه عظیمی را نداشتند، اما با این وجود از کثرتسپاهیان دشمن نهراسیدند. با رسیدن لشکر مسلمانان به منطقهمُؤته، دو لشکر با یکدیگر روبرو شدند، 3000 سرباز مسلمان درمقابل 200 هزار سرباز دشمن!
نبرد نابرابر آغاز شد اما دلاوریهای صحابه ش دشمنانشانرا حیرت زده کرده بود، الله ﻷ اتفاقات معرکه را به پیامبر ج درمدینه نشان میداد. نخست زید بن حارثه س پرچم را به دستگرفت و با شدت و حرص تمام وبا دلیری وشجاعت بسیار بههمراه مسلمانان شروع به جنگیدن کرد تا اینکه به شهادت رسید.با شهادت زید س، پرچم را جعفر بن أبی طالب س به دست گرفت،و نبرد بینظیری را آغاز نمود وی جنگید تا دست راستش قطعشد؛ پرچم را به دست چپش گرفت و همچنان جنگید تا دست چپشنیز قطع شد؛ آنگاه پرچم را با هر دو بازویش گرفت و پرچم رابرافراشته نگه داشت تا این که شهید شد. وقتی جعفر س شهیدشد، پرچم را عبد الله بن رَواحه س به دست گرفت، او سوار براسپش حمله کرد و با کفار جنگید تا اینکه او نیز به شهادت رسید.چون رسول الله ج بعد از او کسی را مکلف نکرده بود، بنابر اینثابت بن أقرَم س پرچم را به دست گرفت. مسلمانان گرد او جمعشدند که در بینشان خالد بن الولید س بود. ثابت س پرچم را بهخالد س سپرد، وقتی خالد س پرچمدار شد، رسول الله ج بهیارانش در مدینه فرمودند: «پرچم را شمشیری از شمشیرهای اللهبه دست گرفت». خالد س توانست سپاه مسلمانان را مرتب کند، ودر مقابل طوفان بزرگ دشمنانش ثابت قدم شود، و حمله را آغازکند. همچنین او توانست لشکر مسلمانان را حفظ کرده، و بدونخسارت عقب نشینی کند، و به مدینه بازگردد. [مرجع: الفصول في السیره از ابن کثیر، و السیرة النبویة في ضوء المصادر الأصلیة دراسةتحلیلیة از مهدی رزق الله أحمد، و مرواریدهای پنهان، مختصری از سیرهرسول الله ج از موسى بن راشد العازمی ترجمه عبد الله محمد أَرْمَکی].
هرچند مسلمانان نتوانستند در این جنگ انتقامی را که بهخاطر آن دشواریها و تلخیها چشیده بودند، بگیرند، اما براینشان دادن قدرت نظامیشان به دنیای آن روز، تأثیر بزرگی داشت. به گونهای که تمام عربها را به وحشت انداخت؛ زیرا رومیان در آنزمان قویترین قدرت روی زمین بودند، از طرفی این جنگ، سرآغازو مقدمه فتوحات بعدی مسلمانان در قلمرو روم و فتح سرزمینهایدوردست توسط مسلمانان مجاهد گردید. [رحیق مختوم ص470]
-
سَرِیّه ذات السَّلاسِل:
- وقتی پیامبر اسلام ج در جنگ مؤته ازموضع قبایل عرب ساکن در اطراف شام مبنی بر همدستی بارومیان بر ضد مسلمانان، اطلاع یافت، احساس کرد که لازم استچارهای بیندیشد تا میان آنها و رومیان جدایی بیفکند و زمینهایفراهم بیاورد که شامیان، با مسلمانان متحد شوند. ایشان ج برایاجرای این نقشه عمرو بن عاص س را انتخاب نمود؛ زیرامادربزرگش زنی از طایفه بلی بود، پس او را در جمادی الآخرسال هشتم هجری با 300 نفر اعزام نمود. و هدف، مبارزه باگروهی از قبیله قُضاعة بود که برای حمله به مدینه آماده شدهبودند. عَمرو س به آنان حمله کرد و خسارتهای سنگینی به آنانوارد نمود. او پیروزمندانه به مدینه بازگشت. هیچ یک از افرادلشکر مسلمانان در سریهی ذات السَّلاسِل کشته یا زخمی نشدند،و رسول الله ج با دیدن آنان بسیار مسرور گشت. ذات سَلاسل یاذات سُلاسل، سرزمینی در آن سوی وادی القری است که فاصلهآن تا مدینه، مسافت ده روز است. [مرجع سابق]
-
سریه ابوقتاده س:
- این سریه در شعبان سال هشتم هجری اعزامشد. انگیزهاش، این بود که بنی غطفان در ناحیه خضره ـ سرزمینبنی محارب در نجد ـ به قصد جنگ با مسلمانان جمع شدند. بنابراین پیامبر اکرم ج ابو قتاده حارث ربعی را با 15 نفر بسویآن اعزام کرد؛ ابو قَتَاده س و همراهانش توانستند به این گروهحمله کنند و عدهای از آنان را به قتل برسانند و عدهای دیگر را بهاسارت بگیرند. و گروهی نیز فرار کردند. [مرجع سابق]
-
غزوه فتح مکه:
-
در 10 رمضان سال هشتم هجری بزرگترین فتحاسلام رخ داد؛ یعنی فتح مکه، فتح مکه یک روز تاریخی بود کهالله ﻷ با آن دین و پیامبرش را عزت داد.
سبب این فتح بزرگ، خیانت بنی بَکْر و قریش به قبیله خُزَاعه بودکه در صلح حُدَیْبِیَه با رسول الله ج هم پیمان شده بودند و 20 نفراز آنان را کشتند. عمرو بن سالم خُزَاعِی خبر خیانت بنی بکر وقریش را برای رسول اکرم ج آورد. رسول اکرم به عمرو فرمود: «ایعمرو بن سالم پیروز شدی». سپس گروهی از خزاعه نیز از مکهخارج شدند و خبر این خیانت را به رسول اکرم ج دادند. قریشیاناز این خیانت ترسیدند و ابو سفیان را برای صلح مجدّد با پیامبر اکرم ج فرستادند، اما فایدهای نداشت و ایشان ج نپذیرفت، و ابوسفیان نا امید برگشت. پیامبر اکرم ج برای این فتح بزرگ آمادهشد، و از پروردگار خود طلب کرد که این خبر به قریش نرسد، وفرمودند: «یا الله جاسوسها و خبرها را از قریش بگیر». سپس بهیارانشان دستور به حرکت داد، و به همه قبایل مسلمان پیغامفرستادند که برای خروج با ایشان آماده شوند. 10 هزار نفر برایفتح مکه آماده شدند، بزرگترین لشکرکشی اسلام تا آن زمان. ایشان ج روز دهم رمضان سال هشتم هجری از مدینه خارجشدند. ایشان ج راهشان را به سوی مکه ادامه دادند. وقتی شب بهمنطقه ظَهْران رسیدند به اصحاب خود دستور دادند که آتشبیفروزند. ابو سفیان و حَکیم بن حِزام و بُدَیْل بن وَرْقاء برای کسبخبر از مکه بیرون آمدند. وقتی به منطقهای به نام مَرّ ظَهْرانرسیدند، ناگهان آتش بسیار زیادی را مشاهده نمودند، و از دیدنآن بسیار وحشت کردند. عباس س ابو سفیان رئیس مکه را بههمراه حَکیم بن حِزام و بُدَیْل بن وَرْقاء دید، و او را قانع کرد کهتسلیم شود و قریش را نیز از مبارزه باز دارد. وقتی ابو سفیانلشکر پیامبر اکرم ج را دید، فهمید که نمیتواند با ایشان مبارزهکند و با تسلیم شدن موافقت کرد. عباس س ابو سفیان را نزدرسول الله ج برد تا مکه را به او تسلیم کند. وقتی ابو سفیان برپیامبر اکرم ج وارد شد آنجناب ج او را به اسلام دعوت داد، او نیزپذیرفت و مسلمان شد. سپس پیامبر ج به ابو سفیان س فرمود: «هر کس به خانۀ ابو سفیان وارد شود در امان است، و هر کس بهمسجد الحرام وارد شود در امان است، و هر کس درِ خانهاش رابر خود ببندد نیز در امان است». ابو سفیان اهل مکه را جمع کردو سخن پیامبر اکرم ج را به گوش آنان رساند، و به آنها گفتکسی توانایی رویارویی با لشکر اسلام را ندارد، و هر کس ازخانهاش بیرون بیاید راه نجاتی نخواهد داشت. اینجا بود کهپیامبر گرامی ج دستور ورود به مکه را داد وبه یارانشان فرمود: «با هیچ کسی جنگ نکنید مگر با کسی که با شما جنگ کند». ایشان اصحابشان را از کشتن زنان وکودکان نهی فرمودند. آنگاهپیامبر ج از بالای مکه به مکه وارد شدند که مصادف با روز جمعه19 رمضان سال 8 هجری بود. آن روز، روز بزرگی برای مسلمانانبه حساب میآمد. رسول اکرم ج سوار بر شترشان قَصْواء و درحالیکه سوره فتح را با صدای بلند تلاوت میفرمودند، در کمالتواضع و فروتنی در برابر پروردگار وارد مکه شدند، پروردگاری کهایشان را با این فتح بزرگ، گرامی داشته بود. مردم اهل مکه نیزاز داخل خانههایشان این منظر با شکوه را نظاره میکردند. سپس رسول کریم ج در حالیکه مهاجرین و انصار ایشان را احاطه کردهبودند و بانگ لا إله إلا الله و الله أکبر سر میدادند، به مسجدالحرام رفتند. آنجناب ج حجر الأسود را با سپری که در دستانمبارکشان بود لمس کردند، آنگاه سوار بر شترشان هفت بار بر کعبه طواف نمودند. این در حالی بود که 360 بت دور کعبه رافراگرفته بود. ایشان ج هر بار که به بتی نزدیک میشد با سپرشانبه آن میزد و این آیه را تلاوت میکردند: ﴿وَقُلۡ جَآءَ ٱلۡحَقُّ وَزَهَقَ ٱلۡبَٰطِلُۚ إِنَّ ٱلۡبَٰطِلَ كَانَ زَهُوقٗا٨١﴾ [الإسراء: 81] «و بگو که حق آمد وباطل نابود شد به راستی که باطل نابود شدنی بود». سپس نبی کریم ج برای اهل مکه که به خاطر ایشان جمع شده بودند، خطبهعظیمی ایراد فرمودند، و در آن به حمد و ثنای پروردگار پرداختند.و فرمودند: «ای قریشیان، فکر میکنید من با شما چه خواهمکرد». گفتند: به خوبی رفتار میکنی، برادری بزرگوار و پسربرادری بزرگوار هستی. نبی کریم ج فرمودند: «همان چیزی را بهشما میگویم که یوسف به برادرانش گفت: ﴿لَا تَثۡرِيبَ عَلَيۡكُمُ ٱلۡيَوۡمَۖ﴾[يوسف: 92] یعنی: «امروز هیچ سرزنشی بر شما نیست» بروید کهشما آزادید». ایشان ج در آن روز حکم مهدورالدم بودن 9 نفر ازجنایتکاران بزرگ را صادر نمود و دستور داد حتی اگرآنان را زیرپردههای کعبه هم یافتند آنها رابکشید. وقتی اوضاع مکه استقراریافت، اهل مکه با نبی کریم ج بیعت کردند. آنجناب ج فتاوایمتعددی را صادر نمودند. از جمله آنها: تحریم خرید و فروششراب، مردار، خوک، و بتها. فتح مکه تأثیر بزرگی در دلهایعربها داشت، زیرا آنها منتظر نتیجه درگیری بین مسلمانان وقریش بودند. وقتی نبی کریم ج بر قریش پیروز شد و مکه فتحگردید، مردم گروه گروه به دین الله گرویدند. [مرجع سابق]
-
غزوۀ حُنَیْن:
- رسول اکرم ج بعد از فتح مکه، 19 روز در آنجااقامت گزیدند، و در روز شنبه 6 شوال سال 8 هجری به سویحُنین که سرزمینی نزدیک طائف بود، حرکت نمود. علت رفتن بهحُنَین این بود که وقتی پیامبر اکرم ج در مکه بودند به ایشان خبررسید که قبیله هَوازِن اهل طائف، گروههای بسیاری را برای جنگبا ایشان جمع کردهاند. به همین دلیل قبل از اینکه آنها به طرفمکه بیایند، ایشان به سوی آنها رفتند. هَوازِن 20 هزار نفر راجمع کرده بودند، و فرمانده آنان مالک بن عوف بود، آنان حتیزنان، کودکان و اموالشان از جمله شتر و گوسفندانشان را نیز باخودشان آورده بودند. پیامبر ج به همراه 12 هزار نفر که شامل 10 هزار نفر که از مدینه برای فتح مکه ایشان را همراهی کرده بودند،و 2 هزار نفر از اهل مکه که در هنگام فتح عفو شده بودند، بهسوی آنان حرکت کردند. نبی کریم ج در سحرگاه روزی که به درهحنین رسید، سپاهشان را تنظیم کردند، و پرچمها را برافراشتند.ایشان ج خالد بن الولید را فرمانده سواره نظام قرار دادند، ویارانشان وعده دادند که به شرط صبر و استقامت پیروز خواهندشد. بعضی از مسلمانان عفو شده که تعداد زیادشان آنان را بهشگفت آورده بود گفتند: به خدا قسم که امروز به خاطر تعدادماپیروز خواهیم شد. مسلمانان از سراشیبی دره حنین که سراشیبیتندی بود پایین رفتند، آنان نمیدانستند که هوازن در پایین دره درکمین آنان هستند. وقتی به پایین دره رسیدند، ناگهان تماملشکریان هوازن به سویشان حمله کردند. دشمن آن قدر به خالدبن الولید ضربه زد تا اینکه از اسب به زیر افتاد. سوارکاران بنیسُلیم که عقب نشینی کردند، و عفو شدگان اهل مکه نیز به دنبالآنان عقب نشینی کردند. و بدین ترتیب فرار مسلمانان از هر جهتآغاز شد. رسول الله ج به سمت راست میدان رفتند. عدهی اندکیاز مهاجرین و انصار و اهل بیتشان از جمله ابو بکر و عمر وعلی ش با ایشان مانده بودند. پیامبر اکرم ج به عمویش عباس سکه صدایی بلند و رسا داشت، دستور داد تا اصحاب ایشان راصدا بزند. عباس س گوید: با آواز بلند فریاد زدم: اصحاب سمرهکجایند؟ سوگند به خدا هنگامی که مسلمانان، آوازم را شنیدند،مانند گاوانی که صدای گوساله شان را بشنوند و به طرفش بدوند،لبیک گویان باز میگشتند! به این ترتیب صد نفر در اطراف پیامبراکرم ج جمع شدند و شروع به جنگ کردند. رسول الله ج از مرکبخویش پایین آمدند، و از پروردگار طلب پیروزی کردند، آنگاهمشتی خاک برداشت و با آن به روی دشمن پاشید و گفت: رویتانسیاه باد! هیچ انسانی نبود مگر این که از همان مشت خاک درچشمش رفته بود؛ در نتیجه مشرکین همچنان سست میشدند وورق به زیانشان برمیگشت. صحابه به خاطر شجاعت و پایداریعجیب پیامبر اکرم ج در چنین مواقعی به ایشان پناه میبردند.علی بن أبی طالب س میگوید: وقتی جنگ شدت میگرفت و دوگروه رویاروی همدیگر قرار میگرفتند، به رسول الله ج پناهمیبردیم. سپس پیامبر اکرم ج فرمودند: «به پروردگار کعبه قسمشکست خوردند، به پروردگار کعبه قسم شکست خوردند». سپسالله ﻷ پیامبرش و مؤمنین را با نزول فرشتگان یاری فرمود.فرشتگان در غزوه حنین نجنگیدند، بلکه برای ترساندن کفار و بهوحشت انداختن آنان نازل شدند. مسلمانان کفار را تعقیب کردند وآنان را یا اسیر کرده و یا کشتند، تا اینکه کفار معرکه را رهاکردند و زنان و فرزندان و حیواناتشان را نیز گذاشتند. غنیمتزیادی به دست مسلمانان افتاد: 24هزار شتر، 40 هزار گوسفند،4 هزار اوقیه نقره. ایشان ج غنایم را تقسیم نکردند بلکه دستوردادند که کفاری که به سوی طائف فرار کرده و در آن پناه گرفتهبودند را دنبال کنند. [مرجع سابق]
-
غزوه طائف:
- غزوه طائف در حقیقت ادامه غزوه حنین بود، زیرابیشتر فراریان هَوازِن که از حنین فرار کرده بودند به طائف پناهبرده بودند. رسول اکرم ج به طائف آمدند و آن را محاصره کردند؛و محاصره شدت گرفت ولی به خاطر استحکام قلعههای طائفامیدی برای فتح طائف نبود. پیامبر ج در خواب دیدند که به ایشاناجازه فتح طائف داده نشد؛ ایشان هم مردم را از خواب خود باخبر نمودند. آنگاه منادی پیامبر اکرم ج دستور حرکت از طائف ورها نمودن آن را داد. وقتی نبی گرامی ج به جِعرانه رسید غنایم رابین همه مردم تقسیم کرد به جز انصار که هیچ چیزی از غنایم رابه آنان نداد. انصار در بین خودشان به این کار پیامبر اکرم جاعتراض کردند، و رئیس انصار سعد بن عُباده س نزد رسول الله جآمد و گفت: ای رسول الله همانا انصار به خاطر تقسیم غنایمناراحتند. پیامبر گرامی ج به سعد گفتند: «انصار را جمع کن».سعد رفت و انصار را گرد آورد، پیامبر اکرم ج به آنان گفت: «ایگروه انصار سخنی از شما به من رسیده است، به خاطر مالبیارزشی از اموال دنیا ناراحت شدهاید که من خواستم با آن دلگروهی را به دست بیاورم تا مسلمان شوند». و شما را بهاسلامتان واگذار کردم، آیا راضی نمیشوید که مردم با گوسفند وشتر بروند و شما با رسول الله ج برگردید. انصار از این سخنپیامبر گرامی ج بسیار گریه کردند. بعد از اینکه پیامبر اکرم ج ازتوزیع غنایم حنین در جعرانه فارغ شدند، شبانه برای ادای عمرهاحرام بستند، و این عمره به عمره جِعرانه معروف شد. سپسآنجناب ج پیروزمندانه و تأیید شده از طرف الله در ذی قعدۀ سال8 هجری به مدینه بازگشت. ایشان ج که هشت سال قبل، به عنوانمهاجری نگران به مدینه آمده بود، اینک دوباره، در حالی به مدینهقدم میگذاشت که مکه تسلیم ایشان شده و سرکشی و جهالتشرا به پای وی افکنده و تسلیم پیامبر ج شده بود تا با اسلام، عزتشدهد و از اشتباهات گذشتهاش درگذرد. [مرجع سابق]
-
غزوۀ تَبوک:
- در رجب سال نهم هجری آخرین غزوه پیامبرگرامی ج یعنی تبوک اتفاق افتاد. تبوک تقریبًا 700 کیلومتر ازمدینه فاصله دارد. این غزوه در برابر روم که بزرگترین دولت جهاندر آن زمان به شمار میرفت، بود. پیامبر اکرم ج به یارانشاندستور دادند تا برای جنگ با روم آماده شوند. شرکت به غزوهتبوک اختیاری نبود بلکه بر هر مسلمانی واجب بود، مگر کسی کهعذری همچون بیماری یا عذری دیگری داشت. سپس پیامبر گرامی ج صحابه را به انفاق کردن برای آماده نمودن سپاه تشویقکردند، و صحابه ش نیز برای انفاق کردن از هم پیشی میگرفتند.پیامبر کریم ج با لشکر عظیم خود که 30 هزار نفر بودند از مدینهخارج شدند، و این بزرگترین لشکر از ابتدای بعثت ایشان بود.پیامبر اکرم ج راهشان را به سوی تبوک ادامه داد، وقتی به تبوکرسیدند برای رسول اکرم ج خیمهای بر پا شد. ایشان ج 20 روز رادر تبوک ماندند. در این مدت هیچ خیانت و نیرنگی را ندیدند و باهیچ دشمنی مواجه نشدند. سپس سریههایی را به سوی قبایلاطراف شام، و نامهای را به قیصر پادشاه روم فرستاد. ایشان جبا مردم أَیْلَة و یهود جَرباء و أَذْرُح صلح کردند، و خالد بن الولید رابا 420 نفر به سوی أُکَیْدِر دُومة الجَندَل فرستادند. أکیدر دومةالجندل با پیامبر ج به شرط پرداخت جزیه صلح کردند، و أکیدر بهپیامبر ج یک قاطر، و لباسی از ابریشم که در آن از طلا استفادهشده بود، هدیه داد. پیامبر اکرم ج بعد از اقامتی 20 روزه در تبوکبه مدینه بازگشتند، و هیچ نیرنگی را در طول آن مدت از دشمنندیدند. خبر آمدن رسول الله ج بین مردم پخش شد. آنها باخوشحالی و شادمانی در ثَنِیَّة الوَداع به استقبال ایشان رفتند.وقتی رسول الله ج مدینه را دیدند فرمودند: «این طَیْبَه یا طابَهاست». ووقتی کوه احد را مشاهده نمودند فرمودند: این کوهیاست که ما آن را دوست داریم و او نیز ما را دوست دارد. وقتیپیامبر گرامی اسلام ج بعد از بازگشت از آخرین غزوه شان درمدینه استقرار یافتند، قبایل برای اعلام اسلامشان به سوی ایشانمیشتافتند. [مرجع سابق]
-
سریه اسامه بن زید س:
- قدرت و تکبر رومیان، آنان را بر آنداشته بود که برای کسانی که به الله و رسول ایمان آورده بودند،حق حیات قایل نباشند، پیامبر ج در پاسخ به جسارت و طغیانرومیان، شروع به آماده سازی سپاهی بزرگ کرد. ایشان ج روزدوشنبه چهار شب مانده به پایان ماه صفر سال یازدهم هجریاسامه بن زید بن حارثه س را که 18 سال عمر داشت به عنوانامیر این سپاه تعیین نمود و دستور داد که اسبها را در مناطقبلقاء و داروم از سرزمین فلسطین، به حرکت درآورد تا رومیان را بهوحشت اندازد و اعتماد و امید به اسلام را در قلوب اعراب ساکندر مرزهای شام، زنده کند. این سپاه منظم شد و عملاً از مدینهبیرون رفتند و در «جرف» فرود آمدند که حدوداً یک فرسخ از مدینهدور بود؛ اما اخبار نگران کننده درباره بیماری رسول اکرم ج آنهارا از حرکت بازداشت تا ببینند الله متعال با رسولش چه میکند؛اما الله مقدر کرده بود که این، اولین سپاهی باشد که در دورانخلافت ابوبکر صدیق س اعزام شود. [مرجع سابق]
بحث در مورد'مختصری از غزوات و سرايا در تاريخ اسلام'
نظریات خود را بنوسید
نظریات خود را باره این مقاله با ما شریک کنید