مدارس و نهاد های علمی در تمدن اسلامی

مدارس و نهاد های علمی در تمدن اسلامی
  • 1400/9/24
  • مهران موحد
  • 18:58:07
اشتراک گزاری:

مدارس و نهاد های علمی در تمدن اسلامی

 

نویسنده: مصطفىٰ سباعى متفكر و پژوهشگر نامدار سورى

 مترجم: مهران مؤحد

قبلاً در خصوص نهادهای خیریه و انواع آن در تمدن اسلامی صحبت کردیم، و دیدیم که وجود اینگونه نهادها در تمدن اسلامی باعث فخر و مباهات مسلمانان شده و بیانگر انسانگرایی و ارزشمداری امت اسلامی در طول تاریخ می باشد. و قبلاً وعده داده بودیم که پیرامون مدارس و بیمارستانها بحث خاصی خواهیم داشت که اینک به مدارس می پردازیم.
مدارس، در تمدن اسلامی از جمله نهادهائی بود که از طریق اوقاف تمویل شده و ثروتمندان، فرماندهان، دانشمندان، پادشاهان، امیران و… اموال زیادی را برای توسعه وگسترش مدارس، وقف میکردند؛ به همین لحاظ هیچ دهکده و شهری خالی نبود از مدارسی که در آن ده ها مدرس به آموزششاگردان می پرداختند. نخستین هسته تأسیس مدارس در تمدن اسلامی،مساجد بود و مسلمانان خواندن، نوشتن،آموزش قرآن، علوم شرعی، زبان وعلوم مختلف را در مساجد می آموختند، سپس در پهلوی مساجد مراکز آموزشی دیگری به نام کُتّاب(که شبیه مدارس ابتدائیه امروز بود) به وجود آمد که در آن خواندن، نوشتن و چیزی از علوم عربی و ریاضیات را برای شاگردان ياد مي دادند. اینگونه مدارس به حدی توسعه وگسترش یافتند که بنا بر آمار ابن حوقل، در یکی از شهرهای صقلیه سه صد باب کتاب (مدرسه ابتدائیه) بود. در برخی از این کتاب ها تقریبًا صدها و هزاران شاگرد به تعلیم می پرداختند.
از جمله چیزهای قابل توجهی که مؤرخین در زندگینامه ابوالقاسم بلخی می نویسند این است که: ایشان کُتابی(مدرسه ای) داشت که در آن سه هزار شاگرد مشغول درس و تعلیم بودند و آنقدر این مرکز آموزشی، بزرگ بود که هرگاه خود بلخی می خواست به صنف ها سربزند و آنها را نظارت کند مجبور بود تا الاغ خود را سوار شده و در میان صنف ها بگردد.
سپس مدارس در پهلوی کُتّاب و مساجد بوجود آمد و دروس آن شبیه تعلیمات ثانوی و عالی عصر حاضر بود. در این مدارس آموزش، مجانی و برای همۀ طبقات جامعه مهیا و آماده بود. و شاگردان هیچگونه پولی –چنانچه امروز مروج است- نمی پرداختند و فرزندان ثروتمندان و تهیدستان همه در پهلوی یکدیگر نشسته و به فراگیری علم و دانش می پرداختند. آموزش به دو بخش تقسیم می گردید:
1-بخش داخلی 
2-بخش خارجی
در بخش داخلی کسانی شامل می گردیدند که از اماکن دور آمده و اولیای شان توانایی پرداخت مصارف آنها را نداشتند. بخش خارجی شامل کسانی بود که در شب ها، به خانه های شان بر می گشتند. در بخش داخلی تمام نیازمندی های شاگرد از قبیل خوراک، مسکن، وسائل مطالعه و اماكن عبادت و… به طور مجانی مهیا می گردید؛ لذا هر مدرسه ای دارای مسجد، تالار درسی، اتاق های خواب،کتابخانه،آشپزخانه، حمام و… بود. و برخی از مدارس همچنان دارای میدانهای ورزشی در هوای آزاد بودند. تاکنون نمونه هائی از اینگونه مدارس که تمام جهان اسلام را تحت پوشش قرار می دادند، موجود است. در دمشق پایتخت کشور سوریه مدرسه ای به نام مدرسه نوریه که آن را قهرمان بزرگ نورالدین زنگی شهید تأسیس کرده است و در بازار خیاط ها موقعیت دارد، با همان معماری اسلامی قدیم که در زمان شگوفائی تمدن اسلامی تمام مدارس آنگونه ساخته می شدند، به همان شكل قديم تا کنون موجود است. از این مدرسه جهانگرد نامور ابن جبیر اندلسی در اوائل قرن هفتم هجری دیدن کرده و آن را پسندیده و از آن چنین یادآوری می کند« از نیکوترین مدارس دنیا، مدرسه نورالدین رحمه الله است. این مدرسه كاخي از کاخ های زیباي دنيا محسوب می گردد. درصحن آن فواره اي در وسط نهر بزرگی قرار دارد كه فوران آب آن، منظرۀ دلکش و زیبایی را به نمایش می گذارد. و آب آن توسط كانال کوچک و مستطیلی در مخزن بزرگی که در میان سرای واقع است می ریزد که بیننده، با دیدن این منظر دلکش و زیبا به شگفت می آید».
البته باگذشت زمان، تغییرات بزرگی در مساحت و ساختمان آن، رونما گردیده و مساحات بزرگی از آن غصب گردید، و هم اکنون این مدرسه دارای تالار درسی، مسجد، اتاق، استراحتگاه مدرسین، خانۀ ویژه رئیس مدرسین كه با خانواده اش در آن زندگی می کند، و اتاق هایی برای طلبه و خدمتگاران مدرسه می باشد. همسایه های مدرسه طعامخانه،آشپزخانه وگدام آن را غصب کرده اند. چنین مدارسی در حلب هم وجود دارد. مانند مدارس شعبانی ها، عثمانی ها و خسروی ها، که هرکدام نمونۀ زندۀمدارس قدیم می باشند. و هم اکنون طلبه ها در اتاقهای این مدارس بسر می برند و از تالار درسی آن استفاده می کنند. در گذشته برای طلبه های این مدارس اعاشه گرم داده می شد اما اکنون طلبه هایی که به این مدارس تعلق دارند بدل اعاشه اخذ می کنند. و می توان نمونه بارز اینگونه مدارس را در حال حاضر جامع الازهر را دانست. جامع الازهر مسجدی است که در گوشه های آن حلقات درسی دائر می گردد. و ما حول این مسجد اتاق هایی است برای سکونت طلبه ها که به نام ایوان یاد می شود. و طلبه هاي هرکشور، در ایوان ویژۀ خویش سکونت می کنند. ایوانی برای شامی ها،ایوانی برای مغربیها، ایوانی برای ترک ها، ایوانی برای سودانی ها و همینطور تمام کشورها، دارای رواق ویژۀ خود می باشند. و تاکنون طلبه های الازهر در پهلوی درس مجانی ای که برای ایشان داده می شود، مستمری ماهانه از بخش اوقاف هم دریافت می کنند. بیجا نخواهد بود اگر در پهلوی صحبت از مدارس، از مدرسین و وضعیت زندگی و مستمری ایشان نیز صحبت کنیم. رؤسای مدارس از علماي مشهور و برجسته انتخاب می شدند، و اگر نگاهی به تاریخ علماء مشهور باندازیم می بینیم که همۀ شان در مدارس به تدریس می پرداختند. مثلاً امام نووی، ابن صلاح، ابو شامه، تقی الدین سبکی، عماد الدین ابن کثیر و علمای دیگر همه این ها، در دار الحدیث دمشق، به تدریس نشسته بودند. امام غزالی،شیرازی، جوینی، شاسی، خطیب تبریزی، قزوینی و فیروز آبادی و علمای دیگر همه در نظامیه بغداد به تدریس می پرداختند…
در صدر اسلام مدرسین در برابر تعلیم، مزدی نمی گرفتند تا اینکه زمانه تغییر کرد و تمدن اسلامی هم توسعه یافت و مدارس زیادی در اطراف و اکناف جهان اسلام تأسیس شد و اوقاف بسیاری به این مدارس تعلق گرفت، این بود که مستمری ماهانه برای مدرسین تعیین گردید.
موضوع جالبی را که می خواهم خدمت خوانندگان گرامی ذکر کنم این است زمانیکه خواجه نظام الملک وزیر ملکشاه سلجوقی مدارس مشهور خود را در شهرهای مختلف بنام مدارس نظاميه ایجاد کرد و برای مدرسین مستمری تعیین نمود، علماء ماوراء النهر جمع شده و کار نظام الملک را تقبیح نموده و مأتم و عزا بر علم و دانش اعلان نموده و گفتند: تا کنون کسانی به علم و دانش رو می آوردند که دارای همت عالی و نفوس پاک بودند و می خواستند با کسب علم و دانش به کمال و شرف نائل آیند،زمانیکه برای تدریس مزد تعیین شد انسانهای خسیس و تنبل به آن روی خواهند آورد و بدون شک که این عمل باعث خواری و ضعف علم و دانش می گردد.
اما چنین دیدگاهی نتوانست در برابر پیشرفت های زندگی و نیازمندی های تمدن اسلامی ایستادگی کند و بعد از آن نیز مدرسین مستمری ماهانه خود را دریافت می نمودند که به هرحال، این مستمری برای زندگی مرفه آنها کافی بود. مستمری ماهانه غیر از مستمری هایی بود که مدرس، زمان نیازمندی، آن را بدست می آورد. شیخ نجم الدین خبوشانی از جمله علمائی بود که سلطان صلاح الدین ایشان را به حیث مدرس در مدرسۀصلاحیه تعیین کردند و از تدریس خود ماهانه چهل دینار و از نظارتش بر اوقاف مدرسه، ده دینار دریافت می کرد. و شصت پاو مصری، نان و دو مشک بزرگ،آب نیل روزانه برایش آورده می شد. از مستمری های شیوخ الازهر، مستمری ای برای نفقه استرهای شان بود که آن را از اوقاف الازهر می گرفتند. و آنچه را که از محصول وقف بنام استر دریافت می کردند در سالهای اخیر، ماهانه به صد جنیه می رسید، تا اینکه همین صد جنیه بعدها به معاش ماهانه شیوخ افزوده شد.
تا زمانیکه مشایخ بر لیاقت و شایستگی کسی شهادت نمی دادند، هیچکس نمی توانست بر مسند تدریس تکیه زند. در دوره های نخستین اسلام مشایخ برای شاگردان شان که به مرحله ای از علم و دانش می رسیدند،اجازه می دادند تا جدا از ایشان به تدریس بپردازند و یا حلقۀ علمی دیگری در یکی از زوایای مسجد شیخ خویش تشکیل دهند، ویا اینکه یکی از شاگردان خود را به جانشینی خویش بعد از وفات وصیت می کردند. اگرکسی از این آداب و رسوم تخلف می ورزید شدیداً مورد نکوهش خاص و عام قرار می گرفت.. در تاریخ زندگانی ابویوسف که قاضی القضات در زمان هارون رشید بود، آورده اند که ایشان در زندگی استادش ابو حنیفه بیمار شد، استاد به عیادتش آمد و برایش گفت: تصمیم داشتم تو را بعد از خودم امام و پیشوای مردم تعیین کنم. ابویوسف پس از این که شفا یافت با شنیدن سخن استادش غره شده بود و جدا از امام ابوحنیفه حلقۀ علمی خاصی تشکیل داد. ابوحنیفه کسی را نزد ابویوسف فرستاد و پنج سوال مطرح کرد و از او خواست تا پاسخ این سوال ها را مفصلاً بیان دارد. ابویوسف در جواب این سوال ها، اشتباه کرد و به اشتباه خود پی برد و دو باره به حلقۀ علمی ابوحنیفه آمد. ابوحنیفه برایش گفت:«غوره ناکرده مویز شدی» کسی که گمان برد از آموختن مستغنی شده است باید برخود بگرید!..
اجازۀ تدریس و افتاء در گذشته ها این چنین بود که پس از ایجاد مدارس برای فارغین اجازه های علمی توسط شیوخ مدارس داده می شد، و با شهادتنامه های زمان ما کاملاً شباهت داشت. برای طبیبان نیز تا زمانیکه شهادتنامۀ خویش را از بزرگ اطباء دریافت نمی کردند اجازه باز کردن مطب و تداوی بیماران داده نمی شد. 
مدرسین لباس های خاصی بر تن می کردند تا از دیگران تفکیک شوند. در زمان ابویوسف، لباس مدرسین دستار سیاه و جامۀ گشاد و بلند بود. در زمان فاطمی ها عمامه سبز و لباس طلاکاری شده بود که مهمترین آنها را کلاه و جامۀ گشاد تشکیل می داد.. در زمان امویها مدرسین و علماء، جبهبرتن می کردند. لباس علمای اندلس با لباس علماء و مدرسین شرق اسلامی اندکی تفاوت داشت و مهمترین چیزی که علماء اندلس را از دیگران متمایز می ساخت، کوچک بودن عمامه شان بود و در برخی اوقات علماء اندلس عمامه برسر نمی کردند. گویند ابوعلی قالی که از علماء مشهور زبان عربی به حساب می آمد از شرق اسلامی به اندلس رفت و علماء اندلس او را استقبال نمودند، با دیدن ایشان عوام الناس حیرت زده شدند برای اینکه ابوعلی قالی عمامه بزرگی بر سر کرده بود، و همین باعث شده بود که بی خردان و نادانان اندلس برای استهزاء و مسخره کردن اباعلی قالی، او را باسنگریزه می زدند.. لباس هایی که امروز در مراکز و دانشگاه های غرب می پوشند و رواج گسترده ای در دانشگاه های غربی دارد برگرفته شده از لباس مدرسین و علماء اندلس می باشد.
همچنان مدرسین دارای اتحادیه های صنفی مانند سندیکای اشراف زادگان و سندیکای پیشه وران در آن زمان بودند. و رؤسای این اتحادیه ها از طرف گروهی از مدرسین تعیین می گردید و هرگاه اختلافی میان اعضای یک اتحادیه بوجود می آمد شخص حاكم برای حل و فصل منازعه مداخله می کرد.
ابوشامه در (الروضتین) از مقلد دولعی نقل می کند که گفت: زمانیکه حافظ مرادی وفات کرد ما دو بخش بودیم عرب وکرد. گروهی از ما به مذهب تمائل داشت و می خواستند شیخ شرف الدین ابن ابی عصرون را دعوت کنند وگروه دیگر به علم کلام و خلاف علاقمند بود و میخواستند قطب نیشاپوری را فرا خوانند. به همین لحاظ میان علماء فتنه ای بوجود آمد و نورالدین از این قضیه آگاه شد و علماء را نزد خود فراخواند و به نیابت ازنورالدین، مجدالدین بن دایه برخاست و علماء را مورد خطاب قرار داده گفت:«هدف ما از ایجاد مدارس گسترش و توسعۀ علم و از بین بردن بدعت ها است. این اختلافی که میان شما بوجود آمده خوب و پسندیده نیست ومولا (نورالدین)گفت: برای کسب رضایت هردو گروه، هردو شیخ را فرا می خوانم». و هردو شیخ را دعوت کرد و شیخ شرف الدین را متولی مدرسه ای که بنامش مسمی گردید ساخت و شیخ قطب الدین را متولی مدرسۀ (نفری)گردانید.
خلاصۀ مطلب اینکه این گونه مراکز علمی، سرتاسر جهان اسلام را پر کرده بودند. مؤرخین به بسیار فخر و مباهات از امیران مسلمانی یاد می کنند که در ایجاد و تأسیس این گونه مدارس و مراکز دست بالا داشته اند. از جملۀ آن بزرگواران، سلطان صلاح الدین ایوبی می باشد ایشان در تمام شهرهای تحت قلمرو خویش در مصر، دمشق، موصل و بیت المقدسمدارس و اکادمی های زیادی ایجادکردند. همچنان نورالدین شهید، در ایجاد مدارس دست بالایی داشتند طوریکه ایشان تنها در سوریه چهارده باب اکادمی ایجاد نمودند که شش باب آن در دمشق و چهار باب در حلب و دو باب در حما و دو باب در حمص و یک باب در بعلبک قرار داشتند.
از جمله امیران دیگری که در ایجاد مدارس نقش فعالی داشتند خواجه نظام الملک وزیر سلجوقی می باشد ایشان عراق و خراسان را پر از مدارس نمودند. مؤرخین می نویسند که ایشان در تمام شهرهای عراق و خراسان مدرسه ها ایجاد کردند و حتی از اماکن دور دست هم غافل نماندند طوریکه در جزیرۀ (عمرو) مدرسه ای زیبا و بزرگی ایجاد کردند. و هرگاه در شهری، عالم متبحری را می دیدند فوراً برایش مدرسه ای ایجاد می کردند و اوقافی تخصیص می دادند وکتابخانه ای می ساختند. 
نظامیۀ بغداد از نخستین و مهمترین این مدارس به حساب می آمد. دانشمندان و علمای مشهور جهان اسلام از قرن پنجم تا نهم هجری در آنجا به تدریس می نشستند و شمار شاگردان شان به شش هزار می رسید که در این مدرسه فرزند ثروتمندترین و بزرگترین فرد مملکت، با فقیرترین آن به طور رایگان آموزش داده می شدند و شاگردان تهیدست، امتیاز دیگری هم داشتند و آن اینکه از بودجۀ ویژۀ مدرسه برای رفع نیازمندی های خویش پول می گرفتند.
در پهلوی این بزرگمردان، امیران، ثروتمندان و بازرگانان هم در ایجاد مدارس با هم رقابت میکردند طوریکه برای جلب طلاب بیشتر و توسعه مدارس پولهای هنگفتی را وقف مدارس می کردند. به همین لحاظ مدارس در تمام جهان اسلام به ویژه در شرق اسلامی رونق زیادی داشت. حتی جهانگرد مشهور ابن جبیر اندلسی زمانیکه رونق مدارس شرق و بودجه های آن را که از طریق اوقاف تأمین می گردید، می بیند در تعجب فرو می رود و از مسلمانان مغرب اسلامی می خواهد تا برای کسب علم و دانش بسوی شرق اسلامی رحل سفر بندند. ابن جبیر چنین می گوید:«در شهرهای شرق اسلامی اوقاف بسیاری برای طالبان علم تخصیص داده شده است به ویژه در شهر دمشق. هرکس از فرزندان ما میخواهد به کامیابی دست یابد راه این شهرها را در پیش گیرد با رفتن به این شهرها به چیزهایی دست می یابد که حصول آن در شهرهای ما میسر نیست و نخستین آن، فکر آرام از دغدغه معیشت می باشد». بدون شک گواهی ابن جبیر دارای ارزش والائی است برای اینکه اوشان جهانگردی اند که در صدق و امانت در گفتار، شهرۀ آفاق می باشند. و دیدیم که ایشان شهر دمشق را به كثرت مدارس و اوقاف خاص نمود،که در واقع دیر زمانی همانگونه بود. مجموع مدارس دمشق که طالبان علم را به خود جذب می کرد زیادتر از چهار صد مدرسه بود که اگر طالب غریبه ای به این شهر می آمد، تا یک سال می توانست در دمشق بماند و در هر مدرسه جز یک شب زیادتر خواب نکند. 
ابن عساکر در تاریخش قصیده ای از سلطان بن علی بن منقذ کتانی را در وصف دمشق و مدارس آن ذکر می کند و در آن آمده است: 
و مدارس لم تأتها فی مشکل
الا وجدت فتی یحل المشکلا
ما أمها مرء یکابد حیره
و خصاصه الا اهتدی و تمولا
و بها وقوف لایزال مغلها
یستنقذ الاسری و یغنی العیلا
و ائمه تلقی الدروس وساده
تشفی النفوس وداءها قد اعضلا
«(در این شهر) مدارسی وجود دارد که که با هر مشکلی به آنجا بیایی.. جوانی را خواهی یافت که مشکلت را حل می کند.. هیچکسی با مشکلات عیالداری و فقر دست و پنجه نرم نمی کند.. مگر اینکه به اینجا می آید سر براه و ثروتمند می شود.. (درین شهر) اوقافی وجود دارد که همواره محصولش .. اسیران را آزاد می کند و عیالداران را ثروتمند می سازد.. و امام هایی (درین شهر) است که چنان تدریس می کنند.. که نفوس دردمند و رنجور را شفا می بخشد».
این بود نمونه هایی از اوقافی را که متعلق به مدارس بود خدمت خوانندگان بیان می دارم. اوقافی که متعلق مدرسه نوری بود و بر سر دروازه مدرسۀمذکور از آن تذکر بعمل آمده چنین بوده است: تمام حمام های جدید بازار گندم، دو حمام جدید فروشگاه کاغذ واقع در خارج دروازه سلامت و همچنان سرای مجاور آن، دو حمام فروشگاه کاغذ که در عونیه الحمی موقعیت دارد، باغچه وزیر، نصف باغ جوزه واقع در الارزه، یازده باب آسیاب بیرون دروازه جابیه و همچنان ساحه شرقی دروازه جابیه و نه قطعه زمین زراعتی واقع در داریا.
اوقاف متعلق به بیمارستان نوری در حلب قرار ذیل بوده است: دهکدۀمعراتا، نصف کشتزار درۀ عسل کوه سمعان، پنج فدان از کشتزار کفرتابا،ثلث کشتزار الخالدی، یک باب آسیاب واقع در المطخ و ثمن آسیاب خارج دروازه جنان، هشت فدان ازکشتزار ابو مرایا، پنج فدان از کشتزار حمیره واقع المطخ، دوازده فدان ازکشتزار الفرزل واقع در المعره، ثلث دهکدۀ بیت راعیل واقع در الغربیان، ده باب دکان در بازار الهوا، فضای سبز خارج دروازه انطاکیه، و دروازۀ الفرج و دروازۀ الجنان. 
به عنوان دلیل برکثرت اوقاف متعلق به مدارس و مساجد به ویژه در شهر دمشق باید گفت که: امام نووی متوفای سال 676 هجری در طول حیاتش از میوه های دمشق نمی خورد؛ برای اینکه اکثر جاهای پرآب و درخت و باغ های دمشق، ابتدا اوقافی بودند که بعدها زورمندان و ستمگران آنها را غصب کرده بودند.
مدارس، برای اهداف و مقاصد گوناگون ایجاد شده بود. مدارسی برای تدریس تفسیر، حفظ و قراءت های مختلف قرآنکریم ایجاد شده بود. ومدارسی مخصوص علم حدیث و مدارسی مخصوص علم فقه که هر مذهب فقهی، دارای مدرسه ویژۀ خود بود و مدارسی هم، خاص یتیمان بود که در آن به تعلیم می پرداختند. نعیمی که از علماء قرن دهم هجری است در کتابش تحت عنوان (الدارس فی تاریخ المدارس) از مدارس و اوقاف دمشق یاد می کند و در این کتاب آمده است که تنها در دمشق هفت مدرسۀقرآنکریم، شانزده مدرسۀ حدیث، شصت و سه مدرسۀ فقه شافعی، پنجاه و دو مدرسۀ فقه حنفی، چهار مدرسۀ فقه مالکی، یازده مدرسۀ فقه حنبلی، وجود داشت که علاوه بر این ها مدارس ديگری مانند مدارس طب،کاروانسراها، هوتل ها، تکیه خانه ها و مساجد دیگری وجود داشتندکه همگی متعلق به اوقاف دمشق بودند و تمام مصارف شان از طریق اوقاف پرداخته می شد. زمانیکه این همه مدارس و مراکز علمی در جهان اسلام موجود بود اروپایی ها در جهالت، گمراهی و بی سوادی مطلق به سر می بردند و علم و دانش جایگاهی جز در دیر راهبان، نداشت و تعلیم منحصر به رجال دین مسیحی بود. هنگامی که اروپائی ها در چنین وضعیتی بسر می بردند امت اسلامی در اوج عظمت و شگوفائی قرار داشت و مسلمانان برای توسعه وگسترش علم و دانش و بالابردن سطح فرهنگ و رفاه عمومی صدها نهاد تعلیمی و اجتماعی را ایجاد کرده و در این راه از هیچ کوششی دریغ نمی ورزیدند.
ابن کثیر درکتابش بنام(البدایه والنهایه)در رویدادهای سال 631 هجری می نویسد:«درهمین سال ساختمان مدرسه المستنصریه در بغداد، به پای اکمال رسید که مدرسۀ مانند آن درگذشته بنا نشده بود و وقف مذاهب چهارگانه گردیدکه از هرگروه آنها، شصت و دو فقیه و چهار نفر مردهای کارکشته و یک مدرس برای هر مذهب و یک شیخ الحدیث و دو قاری و ده مستمع (شنونده) و یک شیخ طب و ده نفر از مسلمانان که به تعلیم طب می پرداختند و دبستانی برای یتیمان که برای تمام این افراد نان، گوشت،شیرینی و مصارف شان به قدرکافی داده می شد، درین مدرسه ایفای وظیفه می کردند…» و در اخیر می نویسد:« و خزانه های کتاب، وقف این مدرسه گردید که درکثرت و حسن نسخ، نظیر و مانند آن دیده و شنیده نشده بود».

بحث در مورد'مدارس و نهاد های علمی در تمدن اسلامی'

نظریات خود را بنوسید

نظریات خود را باره این مقاله با ما شریک کنید

نظر شما قابل قدر است