آیا دین در سایر جنبه هاى زندگی ما نيز دخالت دارد؟

آیا دین در سایر جنبه هاى زندگی ما نيز دخالت دارد؟
  • 1400/9/24
  • گرداننده وبسايت
  • 19:16:03
اشتراک گزاری:

آیا دین در سایر جنبه هاى زندگی ما نيز دخالت دارد؟

نويسنده: خالد باظة

مترجم: عبدالله نسيمى دانش آموخته مقطع ماسترى دانشكده قانون و شريعت دانشگاه الازهر

ابن حزم می گوید: «در صورت توافق اصطلاحات؛ سه بر چهارم اختلافات مردم پایان می یابد.» منبع اختلاف نظر در مورد رابطهی دین با حوزههای زندگی اختلاف نظر در تعریف دین است. برخی ممکن است دین را به معنای «فقه» بدانند و برخی به معنای»مکتب فقهی» و دیگری به معنای «رابطهی معنوی» قلمداد کند، از این رو اصطلاحات اسلام سیاسی، اسلام اجتماعی، اسلام مدرنیست، اسلام جهادی و اسلام صوفی وغیره ظهور کرده است! بنابر این نخستین کار باید توقف روی معنای دین باشد.
(۱): معنای عام دین: جلب رضایت خداوند متعال!


این تعریف بر ضد بعضی مقولههای رایج است چون: «باید قبل از ورود به کارخانه عبای دین را در بیاورید»، «علم هیچ دینی ندارد»، «سیاست دین ندارد.» به طور کلی، تقریبا داریم این شعار را مطرح میکنیم که «دین رانده شده است»! وسواسی که با این شعارها موج میزند: آیا دین خود را در داخل کارخانه فراموش کنیم؟! اگر داخل کارخانه کاری پیدا کنیم که دین ما را نقض کند، چه باید بکنیم؟
تصور اولیهی مسلمان از زندگی این است که خداوند متعال انسان را در کائنات مکلف به رسالتی آفریده است. بنابر این تعریف، مسلمان: «بندهی م ّکلف خداوند است»،
-قاضی عبدالجبار می گوید: «معنای انسان کامل نمیشود مگر با تکلیف»[۱]،
و عزت بگویچ میگوید: » کرامت نسان نهفته بر این است که خداوند او را مسئول آفریده است»[۲].
بنابر این، هر تعریفی-از دین- که انسان را از تکلیف دور کند و او را از پیروی حق و حقیقتی که خداوند
آنرا پذیرفته است باز دارد، آن تعریف یک تعریف غلط و گمراه کننده است، و هر فراخوانی که فرد را از مسئولیت در برابر خداوند آزاد کند دعوت به نافرمانی و عصیان است و هر زمینهی که مسلمان را از رضای خداوند متعال خارج کند حرام است.


هدف قرار دادن رضایت خداوند متعال محدود به مکان نیست و یا هم محدود به یک زمینه نیست؛ انسان آفریده نشده است مگر اینکه مورد آزمایش قرار گیرد و در مورد اطاعت و طلب رضای خدا از او پرسان شود. قرآن کریم این شمولیت را اینگونه بیان میکند:
«قُلإن َصلاتيَونُُسكيَوَمحَیاَيَوَمَماتيلِلَرّب ال َعالَمی َن»، بگو: نماز و عبادت و زیستن و مردن من از آن خدا است که پروردگار جهانیان است (و این است که تنها خدا را پرستش میکنم و کارهای این جهان خود را در مسیر رضایت او میاندازم و بر بذل مال و جان در راه خداوند میکوشم و در این راه میمیرم، تا حیاتم ذخیرهی مماتم شود)».
« َو َما َخلَق ُت الجن َوالْن َس إلَ ل َیعبُ ُدون». من جنها و انسانها را جز برای پرستش خود نیافریدهام.
پیامبر علیه السلام این شمولیت را چنین بیان میکند و میفرماید: «هر تسبیح صدقه است»، «و هر تهلیل صدقه است»، «و نهی از منکر صدقه است»، و در شرمگاه هر یک تان»رابطهی جنسی «صدقه است. و میفرماید: «بین دو شخص داوری و برابری صدقه است»، «همکاری برای چهارپای شخصی صدقه است» و هر قدمی که برای نماز برمیدارید صدقه است، و از بین بردن اذیت از راه صدقه است[۳].
-شاطبی -رح- این مسئله را با این گفتار جامعاش آورده است: » هر عمل بنده که طبق قانون شریعت باشد عبادت است.»[۴]
-محمد عبده می گوید: «هر عملی حرام نیست، اگر در آن حسن نیت برای خداوند متعال باشد عبادت است.گویی معنایی که همهی اعمال را به عبادت تبدیل می کند این است که تنها به خداوند متعال متوسل شویم و خواستار رضایت او تعالی شویم/-فقط ن ّیت کنیم-[۵]
-محمود شلتوت میگوید: «دعوت به حق با سایر اشکال آن دعوت به سوی خداست.»[۶]
بنابراین اسلام جدایی بین دین و زندگی را به رسمیت نمیشناسد، زین جهت است که هر کار خوب مباح است و هر عمل زشت گناه است. به همین دلیل است که ابن تیمیه می گوید: » واجب است که امارت/حکومت را به عنوان دین و قربتی جهت تقرب به خداوند متعال روی دست گرفت»[۷]، منظور او این است که سیاست باید متدین باشد و ما در برابر این کار امیدوار رضایت خداوند متعال باشیم و ترس و تقوی اورا پیشه کنیم.
از این رو، کل زندگی یک فرد باید مجموعهی از اقدامات باشد که تا رضای خدا را بدست آورد. پس دشمنی با دین «به معنای عام آن» گناه است، از این جهت خواستار برداشتهشدن ردای دین در کارخانه، پارلمان، حکومت، مدرسه یا باشگاه فراخوانی است برای نافرمانی خدا در این ساحات.


جدا شدن این ساحات از دستور و ضوابط او تعالی و برداشتهشدن تکلیف یعنی گویا اینکه از خدا میخواهیم اینجاها به ما نگاه نکند!
(۲): معنای خاص دین: متن/نص معنای خاص دین یعنی: متن مقدس و معصوم.
حالَ پرسش اصلی اینجاست: نقش متن چیست؟ حدود آن چیست؟ در چه چیزی دخالت دارد؟
عقل منبع قانونگذاری قبل از متن/نص است! خداوند متعال این توانایی را در عقلها ایجاد کرده است که حسن و قبح/خوب و زشت را از یکدیگر تشخیص دهند، بنابر این هر ذهن به طور بدیهی میفهمد که عدالت خوب است و بی عدالتی زشت است، و بدین ترتیب قادر است در مورد کارکردهای انسان با حسن و قبح قضاوت کند، یعنی اینکه انسان یک موجود اخلاقی است.
هرگاه عقل بین حسن و قبح تمایز قائل شود پس فاعل نیکی/حسن سزاوار پاداش است و آنکه مرتکب زشتی/قبح میشود مستحق مجازات است. از این رو، ما باید صریح، واضح و قاطعانه تعریف کنیم و بگوییم که: ما وجود خدا را از طریق متن ندانستیم، بلکه با عقل خود -وجود- او تعالی را تصدیق نمودیم، در حقیقت حکمت و عدالت خداوندی را، نیکویی و زشتی را، مدنیت، تمدن و فناوری را با متن/نص نه؛ بلکه با عقل دانستیم، بنابراین عقل دلیل نخستین است و سپس متن برای تکمیل آنچه در عقل نبود آمده است.
ابو علی جبائی میگوید: «سایر آنچه که در قرآن در مورد توحید و عدالت ذکر شده است -در حقیقت-تایید کنندهی آنچه که در عقل است میباشد اما اینکه به خودی خود در ابتداء دلیلی برای استدلَل باشد امکان ندارد»[۸].
قاضی عبدالجبار می گوید: «علم به خداوند متعال، توحید و عدالت او اگر با [عقل] ممکن نمیبود ما نمیدانستیم که اصلا قرآن حجت است»[۹].


اگر عقل دارای این همه نقش و توانایی است، پس نقش متن/نص چیست؟ نقش متن/نص چیست؟ آنچه را که متن با خود آورده است می توان به سه قسمت تقسیم کرد: ۱): اعتقادات: عقل نمیتواند غیبیات را استنباط کند، مانند: صفات خداوند متعال، شرح زندگی پس از مرگ، بهشت، دوزخ، فرشتگان، شیاطین وغیره،اما متن به تعریف و توصیف آنها میپردازد.
۲): عبادات: عقل نمیتواند چگونگی عبادت خداوند متعال را دریابد؟ از این رو؛ قاعده این استکه عبادت و پرستش خداوند متعال استوار به تشریع است پس متن چگونگی و اشکال آنها را به طور مفصل به عهده گرفته است.
۳): معاملات: حکم اخلاقییی رفتار و تصرفات انسان با دیگری از خانوااده، حکومتداری، ملکیت، طبیعت … و غیره است. قبلا گفته شده بود که عقل قادر به تشخیص حسن و قبح/خوبی و زشتی است، بنابراین عقل از ابتدا
می تواند این بخشها را استنباط کند و متن موجود در این بخش به دو سبب است:
-کشف ابهامات: ممکن است مسئلهی پیچیدهی وجود داشته باشد که بعضی از ذهنها قادر به کشف آنها نباشند پس در این مورد ن ّص واضح و قاطعی برای تبیین آن نازل شود و ما این بخشها را در قرآن بسیار کم مییابیم، که فقط در مسایل میراث وحدود چنین شده است تا اینکه حضرت عمر فاروق -رضی الله عنه- گفت: «خداوند متعال تقسیم میراث را خودش به عهده گرفت.»
-تذکره/یادآوری: مانند امر به عدالت، خیرخواهی، سخاوت، بردباری، همه این چیزهایی است که از ابتدا عقل آنها را میداند اما قرآن برای موعظه و یادآوری مفاهیم ذیل را آورده است، با این روش قول خداوند متعال را میفهمیم که میفرماید:
«إن َاللَ َیأ ُم ُر بال َعدل َوالْح َسان َوُإیتَاء ذي القُر َبى َو َین َهى َعن الفَح َشاء َوال ُمن َكر َوال َبغي َیعظ ُكم لَ َعل ُكم تَذَك ُرو َن»، سورهی نحل،آیهی ۹۰.
خداوند به دادگری، و نیکوکاری، و نیز بخشش به نزدیکان دستور میدهد، و از ارتکاب گناهان بزرگ (چون شرک و زنا)، و انجام کارهای ناشایست (ناسازگار با فطرت و عقل سلیم)، و دستدرازی و ستمگری نهی میکند. خداوند شما را اندرز میدهد تا این که پند گیرید (و با رعایت اصول سهگانهی عدل و احسان و ایتاء ذیالقربی، و مبارزه با انحرافات سهگانهی فحشاء و منکر و بغی، دنیائی آباد و آرام و خالی از هرگونه بدبختی و تباهی بسازید). وهمچنان میفرمَاید: َ َ «إن َاللَ َیأ ُمَ ُر ُكم أن تُ َؤ ُّدوا الْ َمانَات إلَى أهل َها ُ َوإذَا َح َكمتُم َبی َن الناس أن تَح ُك ُموا بال َعدل إن َاللَ نعما َیعظ ُكم به» سورهی نساء، آیهی ۵۸. بیگمان خداوند به شما (مؤمنان) دستور میدهد که امانتها را (اعم از آنچه خدا شما را در آن امین شمرده، و چه چیزهائی که مردم آنها را به دست شما سپرده و شما را در آنها امین دانستهاند) به صاحبان امانت برسانید، و هنگامی که در میان مردم به داوری نشستید این که دادگرانه داوری کنید. (این اندرز خدا است و آن را آویزهی گوش خود سازید و بدانید که) خداوند شما را به بهترین اندرز پند میدهد (و شما را به انجام نیکیها
میخواند). بیگمان خداوند دائماا شنوای (سخنان و) بینای(کردارتان) بوده و میباشد (و میداند چه کسی در امانت خیانت روا میدارد یا نمیدارد، و چه کسی دادگری میکند یا نمیکند).
یعنی خداوند متعال به شما یادآوری میکند که عدالت و دادگری داشته باشید -و عقل شما میداند که عدالت چیست- و- نیکوکاری چیست- و دور شدن از منکرات چیست! عقلها میداند که سپردن امانت کار نیک است، و قضاوت با عدالت کار نیک است، و نص در این بخش برای یادآوری آمده است. از این طرح روشن میشود که عقل در امور غیبیات و عبادات قدرت فهم و استنباط را ندارد چون آنها امور دینی،ثابت، مقدس، محدود، منصوص، تع ّبدی اند که در مورد تفصیلات و جزئیات آنها از فقیه میپرسیم! اما در مورد معاملات که امور دنیایی، عقلانی، اجتهادی،وابسته به مصلحت و قابل تغییر است در این باره از افراد متخصص-مسلمان ویا غیر مسلمان- میپرسیم.
هدف آن است که مصدر معرفتشناسی هر یک مشخص شود؛ مسائل دینی باید مبتنی بر وحی باشد و امور دنیایی مبتنی بر اجتهادات عقل بشری. پس پرسشهای چون: آیا
کوتاه كردن نماز در مسافرت جایز است؟ آیا به تأخیر انداختن پرتاپ جمرات مجاز است؟ خصوصیات فرشتگان چیست؟ اینها پرسش های دینی هستند که باید از فقیه بخواهیم جواب آنها را از نص پیدا کند.
اما در مورد اینکه: آیا معامله با بانکها جایز است؟ آیا کار برای زن جایز است؟ آیا اهدای اعضا جایز است؟ حقوق خانم چیست؟ میتوان اینگونه موارد را به روشی دیگری رویدست گرفت: آیا معامله با بانکها خوب،به نفع و مصلحت است؟ این پرسشی است که عقل می تواند به آن پاسخ بدهد. بنابراین این پرسشها دنیوی هستند باید از افراد متخصص پرسیده شود هنگامی که عقل به نتیجهی برسد که عدالت،مصلحت، سود و منفعت را محقق میسازد باید آنرا با اطمینان و با اعتماد پیش ببریم.
با این حال ما گرفتار مردمی شدهاییم که، وقتی به آنها گفته شود: قیام علیه حاکم ظالم حق است،میگویند: دلَیل تو از نص کجاست؟!
اگر به آنها بگوییم: این کار به مقتضای عقل و مصلحت است، آنها می گویند: ما این کار را انجام نمی دهیم تا اینکه سند شرعی از نص جستجو نکنیم!؟ در حالیکه عقل دلیلی برای جدایی خوبی از زشتی است و می داند چه چیزی خدا را خشنود میسازد و چه چیزی او را خشمگین مینماید، غزالی میگفت: «عقل؛ شریعت درون-انسان- است» [۱۰].
ع ّزبن عبدالسلام می گوید: «مصالح و منافع آخرت،اسبابها و مفاسد آن فقط با شریعت شناخته میشود. اما مصالح و منافع دنیا، اسبابها، بدیها و مفاسد آن با ضرورتها، تجارب، عادات و ظنیات معتبر شناخته می شوند، اگر موردی پوشیده و پنهان نمایان شود از دلَیل مزبور استمداد جسته میشود[۱۱].
همانطور که میگوید: «بیشترین منافع و مصالح دنیا و مفاسد آن توسط عقل شناخته میشود و بسیاری از قوانین
نیز به همین ترتیب ساخته شدهاند.برای یک شخص عاقل قبل از ورود شریعت پوشیده نیست که استفاده از مجموعهی منافع و مصالح محض مطلوب است و یا جلوگیری از مفاسد و ضرر های محض از یک انسان و یا شخص دیگری نیک و محمود است»[۱۲].
و ابن قیم می گوید: «خداوند متعال پیامبران خود را فرستاد و كتابهای خود را نازل كرد تا مردم عدالت كنند، و این عدالت است كه آسمانها و زمین بر او استوار اند، اگر نشانههایی از حقیقت پدیدار شود، دلَیل و شواهد عقل آنرا ثابت کند و طلوع صبح او به هر طریقی که است به نتیجه برسد؛ شریعت خدا، دیناو، رضای او و فرمان او آنجاست. خداوند متعال روشهای عدالت،دلَیل و نشانههای او را به یک رویکرد خاص محدود نكرده، روشهای قویتر، با دلیلتر و آشکار دیگری را باطل نکرده است؛ در عوض بعضی روشهایی مشروع را بیان نموده است چون مطلوب اصلی برقراری حقیقت و اجرای عدالت در میان مردم است، بنابراین به هر روشی كه از طریق آن حقیقت استخراج شود و عدالت تأمین شود فیصله براساس آن واجب می شود[۱۳].
محمد عبده میگوید: «هر آنچه با برهان عقلی در عقاید و غیر عقاید ثابت شود پس او ح ّق نازل كردهشدهیی الهی میباشد و هر آنچه که عدالت را تأمین نماید حكمی است كه خداوند متعال نازل كرده است حتی اگر در كتاب-قرآنکریم- منصوص و مذکور هم نشده باشد. علمای کلام هنوز براهین عقلی را اصلیترین دلَیل و مبنای شناخت عقاید دینی می دانند و دانشمندان فقهی باید نقش خود را در برقراری عدالت ایفا نمایند، و باید بدانند که عدالت می تواند خودش شناخته شود و جستجو شود، متون و نصوص مندرج در برخی احکام برای عدالت راهنما و بیان کننده اند و بیشترین احکام قضایی در اسلام اجتهادی میباشد پس باید اساس آن جستجوی عدالت باشد. هر چیزی که به اقامهی عدالت بیانجامد حكمی است كه از جانب خداوند نازل شده است ، حتی اگر در قرآنکریم مذکور نشده باشد»[۱۴].
نتیجه: بنابراین دین در تمام جنبههای زندگی ما دخیل است و باید در هر عملی رضایت خداوند متعال را جستجو نماییم. اما دین با راه حلهای دقیق و تفصیلی و احکام ثابت در معاملات دخالت نمی کند بلکه این کار را به عقل سپرده است!
یا به صورت دیگر: دین با داکتر طبیب وجدان او را مخاطب قرار میدهد تا اخلاق او را پالَیش دهد تا اینکه او کار خویش را با طلب رضایت خدا دنبال کند اما دین ساختارهای پزشکی را برای او بیان نمی کند. دین اختلافات سیاسی را بر حال خودش واگذار میکند تا عدالت و مساوات تضمین شود! اما چگونه؟ این مسئولیت عقل است! در روابط زناشویی دخالت میکند تا حدی که عدالت و احترام بین هر دو حفظ شود و شناسایی حقوق، وظایف و ادارهی خانه را به همسران واگذار می کند.
مصادر و مراجع:
[۱] «أصل العدل عند المعتزلة» ص121 [۲]«هروبي إلى الحریة» ص83 [۳]. «صحیح البخاري» ص737 رقم «2989» [٤]«الموافقات» ج1 ص140 [٥] «تفسیر المنار» ج1 ص158 [٦] «من توجیهات الْسلام» ص30 [۷] «السیاسة الشرعیة» ص5 [۸]«الَتجاه العقلي في التفسیر» ص193 نق الا عن «المغني» ج4 ص174 [۹] «متشابه القرآن» ص108 [۱۰] «معارج القدس في مدارج معرفه النفس» ص57 [۱۱] «قواعد الْحكام» ج1 ص40 [۱۲] «قواعد الْحكام» ج1 ص34 [۱۳]«إعلام الموقعین» ج4 ص284 [۱٤] «تفسیر المنار» ج3 ص133

بحث در مورد'آیا دین در سایر جنبه هاى زندگی ما نيز دخالت دارد؟'

نظریات خود را بنوسید

نظریات خود را باره این مقاله با ما شریک کنید

نظر شما قابل قدر است