فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا… (روم، ٣٠)
پس روى خود را متوجه آئين خالص پروردگار كن !ديدگاه دانشمندان غير مسلمان در مورد پيامبر اسلام
ديدگاه دانشمندان غير مسلمان در مورد پيامبر اسلام
نمونه ى از گواهی اندیشمندان غیر مسلمان درباره پیامبر اکرم (ص)
غربیها از زمانههای گذشته به این تصور بودند که رسول الله شخص خودخواه و جاه طلب بود که به نیرنگ خویشتن را به قلههای آسایش رسانید!! اما خوشبختانه با گذشت زمان و پیشرفت علم،از شخصیت والای پیامبر اکرم ، ویژگیهای منحصر به فرد و حقانیت داشتههای علمی ایشان شناخت بیشتر و بهتری پیداکردند. همچنین برخی خاورشناسان غربی از جاده انصاف نسبت به پیامبر اسلام خارج نشده شرافتمندانه رفتارکردند و در تحقیقات شان تحول مثبت ایجاد کردند.
از جانب دیگر در اواخر قرن نوزدهم و بیستم، نویسندگان متعهد مسلمان، برای آشناکردن غیر مسلمانان با اسلام و پیامبر اکرم دست به کار شدند و آثار بیشماری به زبانهای مختلف اروپایی منتشر ساختند و انتقادها و تردیدهای خاورشناسان را بادلایل و اسلوب علمی پاسخ گفتند.
از سوی دیگر استادان مسلمان دانشگاههای غربی به طرحِ علمیِ فرهنگ اسلامی در مجامع به شیوهای که قشر منور الفکر ومتفکر اروپا و امریکا را تحت تأثیر قرار دادند تا جایی که باگذشت هر سال صدها کتاب در اروپا و امریکا درباره اسلام و پیامبر اکرم طبع و نشر میشود و از ویژگیها و کمال پیامبر اکرم سخن به میان میآورند.
ما در اینجا مختصری از دیدگاههای صاحبنظران ودانشمندان غربی و غیر مسلمان را که در مورد شخصیت عالی رسول الله گفتهاند با شما شریک میسازیم؛ هرچند برای بیان عظمت و جایگاه والای نبی کریم نیازی به دیدگاه و تأیید اندیشمندان غربی هم نیست؛ چون الله (ج) جناب ایشان را با بهترین اوصاف انسانی و ستوده توصیف کرده است و ما منحیث مسلمان به رسالت و نبوت آنجناب ایمان داریم، و نیازی به این اقوال وگفتههای دیگران نداریم. اما علت ذکر آن به دو چیز برمیگردد:
یکی: سخنان خاورشناسان درباره پیامبر اکرم را بخاطری ذکر میکنیم تا بعضی از مسلمانانی که از اسلام فقط نام آن رامیدانند، آنها را بخوانند و آنچه را که غیر مسلمانان دربارۀ پیامبرشان ـ که پیروی از او رها کردهاند ـ میگویند، بخوانند. شاید آغازی برای بازگشت راستین آنها به سوی دینشان باشد، وتذکری باشد به کسانی که کورکورانه به دنبال فرهنگ غربیها اند،تا بدانند که دانشمندان غربی، چگونه پیامبر اکرم را میستایند و شخصیت ایشان را ارج مینهند و او را مقتدا و پیشوای بزرگ جهان معرفی میکنند!
دوم: غیر مسلمانان آن را بخوانند تا به خود آیند و حقیقت این پیامبر امین را از زبان هم کیشان خود بشناسند. امید است که به سوی اسلام هدایت شوند و این سرآغازی برای جستجوی راستین و جدی برای شناخت این دین بزرگ باشد.
• توماس کارلایل نویسنده اسکاتلندی
توماس کارلایل: تاریخنگار، ریاضیدان، فیلسوف و نویسنده اسکاتلندی نوشته است: «او [پیامبر گرامی اسلام ] جوان متفکری بود ودوستانش به او لقب «امین» داده بودند، زیرا نمونه صدق و وفابود.
آری! در گفتار و پندار خود درستکار بود و همه دیده بودند که هیچ کلمهای از دهانش خارج نمیشود که در آن حکمت و پندی نباشد. من دربارهاش شنیدهام که غالباً خاموشی پیشه میکرد ودر جایی که سودی در سخن [گفتن] نمیدید، دم فرو میبست وچون لب به سخن میگشود، گفتارش سراسر پند، فضل، اخلاص وحکمت بود.
در هیچ موضوعی وارد نمیشد، مگر آنکه شبهاتش را بزداید وتاریکیهایش را روشن سازد و پرده از حقیقت بردارد و اعماق آنرا بشکافد و به راستی سخن گفتن باید چنین باشد، و گرنه خاموشی بهتر از آن است!
محمد ج دارای سیمایی زیبا، نورانی و قامتی نیکو بود، رنگشفریبنده و چشمان درخشنده سیاهی داشت. محمد ج مردی
سریع التأثیر بود، ولی بسیار خوش قلب، پاکطینت، تیزهوش، دلپاک،جوانمرد و در دل شبهای تار بسان چراغ پرفروغی بود که با آن فضا را روشن میساخت. مردی بود که منش بزرگ و متعالی داشت و در هیچ مدرسهای پرورش نیافت و هیچ آموزگاری به اودرسی نیاموخت؛ زیرا بالطبع از مدرسه و آموزگار بینیاز بود. زندگانی را تنها در قلب صحراها به سر برد. به راستی چقدرشیرین و جذاب است حکایت او با خدیجه! چگونه در ابتدا برای آن زن به جهت تجارت به شام میرفت و مأموریت خود را دربازارهای شام با بهترین شیوه و از روی دوراندیشی و امانت انجام میداد و چگونه سپاسگزاری و محبت آن زن نسبت به محمد روز به روز بیشتر و قویتر میشد و چون پیوند زناشویى در میانشان برقرار شد، خدیجه زنی چهل ساله بود، در صورتیکه محمد بیش از بیست و پنج سال نداشت، اما ناگفته نماند با وجود کبر سن خدیجه، هنوز آثاری از زیبایی و خوشرویی در اوباقی بود. محمد با همسر خود در کمال توافق، الفت، صفا وخوشی به سر برد و هیچکس را جز او دوست نمیداشت». [نظریات دانشمندان جهان دربارۀ قرآن و محمد؛ از حسین وجدانی ص135-136].
• جرجیس سیل نویسنده انگلیسی
جرجیس سیل (1697-1736م) نویسنده انگلیسی میگوید: «محمد بهترین و نیکوترین اخلاق را داشت و کاملاً برعکس آن بود که دشمنانش معرفیاش میکنند؛ او منزه از هر بدی و پلیدی بود وکسی بود که برای اصلاح اخلاق بشر به پا خاست». [نظریاتدانشمندان جهان دربارۀ قرآن و محمد؛ از حسین وجدانی ص 75].
• پروفیسور آنه ماری اسلامشناس آلمانی
پروفسور آنه ماری شیمل اسلام شناس معاصر آلمانی، در کتاب محمد،رسول خدا مینویسد: «محمد مثلِ اعلای همه زیباییهای انسان است، زیرا شریفترین صفات معنوی نیز از سراپایش هویداست». [محمد، رسول خدا؛ ترجمۀ حسن لاهوتی ص59].
• مستر جون دی انگلیسی
مستر جون دی فینرات انگلیسی میگوید: «محمد بزرگترینِ خیرخواهان نوع بشر و ظهورش نشانه یکی از عالی ترین عقول درتمام عالم است. و اگر آسیا بخواهد به فرزندانِ خود بنازد، سزاواراست که به این رادمرد بزرگ و بیمانند در جهان افتخار کند، البته یکی از ظلمهای شدید است اگر بخواهیم حق این مرد بزرگوار راادا نکنیم؛ زیرا او همان کسی است که در هنگام ظهورش، عرب دردرجهای از انحطاط و توحش بود که بر ما مخفی نیست و بازمیبینیم که پس از بعثت او، و بر اثر انواری که دیانت اسلام دردلهای آنانی که با میل به آن گرویدند، افروخت، چگونه اوضاع آنسامان دگرگون شد. بر همین اساس است که تردید در بعثت محمد را باید تردید در قدرت خداوندی دانست که حاکم بر تمام جهان و جهانیان است». [نظریات دانشمندان جهان دربارۀ قرآن ومحمد، از حسین وجدانی 71].
• کونستان ویرژیل اسلامشناس رومانیایی
کونستان ویرژیل گیورگیو (1916-1992م) دانشمند، نویسنده واسلامشناس رومانیایی در کتاب محمد پیغمبری که از نو باید شناخت مینویسد: «قطع نظر از صفات اخلاقی قابل ستایش محمد، آن مرد پیش از مبعوث شدن به پیغمبری، دارای نبوغ بود و اگر نبوغ نداشت، به پیامبری برگزیده نمیشد». [محمد پیغمبری که از نو بایدشناخت؛ ترجمۀ ذبیح الله منصوری 37- 38].
• لئون تولستوی نویسنده روسی
لئون تولستوی (1828-1910م) نویسندۀ مشهور روسی، از کسانی است که ردّ اشخاصی که شارع مقدس اسلام را به سلطنتطلبی وشهوترانی و دیوانگی نسبت دادهاند، کتاب جالبی به نام محمدنوشت و سخنان حکیمانه او را نیز در رساله مخصوصی گرد آوردو به زبان روسی ترجمه و با عنوان سخنان محمد منتشر کرد. ویچنین نوشته است:
«جایِ هیچگونه شبهه و تردیدی نیست که پیغمبر اسلام، ازبزرگترین مصلحان دنیا است، آن هم مصلحی که به جامعهبشریت خدماتِ شایانی کرده است و این فخر و مباهات برای اوبس است که یک ملت خونریز و وحشی را از جنگالِ اهریمنان و عادات زشت و شنیع رهانید و راه ترقی را فرا رویشان گشود؛ حالآنکه هر مرد عادی نمیتواند به چنین کارِ شگرفی اقدام کند ونتیجه بگیرد؛ بنابراین، شخصِ شخیصِ پیغمبر اسلام، سزاوارهمهگونه احترام و اکرام است و شریعتِ اسلام نیز به دلیل توافق باعقل و حکمت، در آینده عالمگیر خواهد شد». [داستانهایی از زندگیپیامبر ما، سید غلام رضا سعیدی، ص: 153].
• دکتر نیس، استاد مسیحیت اندونیزیایی
دکتر نیس، دانشمند اندونزیایی و استاد مسیحیت در دانشگاه بیرمنگام، در یکی از کنفرانسهایش میگوید: «ای فرزند مکه! و ای سلاله بزرگواران! و ای بازآورنده مجد و عظمت پدران و نیاکان! وای رهاییبخش جهان از قید عبودیت معبودان باطل! نه تنها جهان به تو مینازند و خدا را بر این موهبتِ گرانقدر سپاس میگوید،بلکه از تمام مساعی و کوششهایت نیز تقدیر میکند.
ای بازمانده دودمان ابراهیم! و ای کسی که صلح را برای جهانیان به ارمغان آوردی و دلهای انسانیت را به خود جلب کردی و شعار خود را اخلاص (در گفتار و عمل) قرار دادی و ای کسیکه در احکام دینیات گفتهای: کار هرکسی به نیت او بستگی دارد، تشکراتِ مرا بپذیر!». [داستانهایی از زندگی پیامبر ما، ص:20].
• فرانسوا ماری نویسندۀ فرانسوی
فرانسوا ماری آروئه ولتر (1694-1778م) دانشمند، فیلسوف و نویسندهبزرگ فرانسوی، در کتاب کلیات ولتر مینویسد: «بیگمان محمد مردی بسیار بزرگ بود و مردان بزرگی نیز در دامن فضل و کمال خود پرورش داد قانونگذاری خِردمند، جهانگشایی توانا، فرمانروایی دادگستر و پیامبری پرهیزگار بود. و بزرگترین انقلابهایِ رویِ زمین را پدید آورد». [محمد از دیدگاه خاورشناسان از امیر عبدالستار حسینبر ص: 27].
• دکتر واکستون دانشمند ایتالیایی
دکتر واکستون کوستا دانشمند ایتالیایی نوشته است: «اگر کسی ازمن بپرسد [حضرت] محمد که این همه مورد ستایش تو واقع شده است، کیست؟ با کمال احترام و ادب خواهم گفت: این مرد نامی وسرور بیمانند، کسی است که علاوه بر اینکه فرستاده خداوند بود، رییس و بزرگ حکومت اسلامی و واضع شریعت بیمانند آن استو همانطور که آن حکومت، مرجع و پناه تمام مسلمانان و حامی مصالح اجتماعیشان بود، خود [حضرت] محمد، بانی و مؤسسآن، نیز به تمام معنی کلمه، بزرگترین پیشوا و فرمانده سیاسی بود. سیادت و فرماندهیای او در عالیترین و بزرگترین مظاهرفرماندهیای که بشر تجربه کردهاست، تجلی میکرد و در حقیقت، نظیر و مانندی برای او نبوده و نیست. پس اگر محمد نمونهراستی و درستی و مجسمه حقیقت نبود و حایز بلندترین مقامهای سیاست دینی نمیشد و سزاوار فرمانروایی واقعی نبود و سراسروجودش اخلاص، استقامت، پاکی و جانفشانی در راه نجات ملت خود و پیشرفت آن مبدأ عالی که آورد و آن دین بیمانند که بهسوی آن فرا میخواند، نبود و اگر برای ترویج آن فکر بیمانند گام برنمیداشت، خلاصه آنکه اگر [حضرت] محمد دارای آن مزایا نمیبود و بدخو و سنگدل بود، قطعاً یارانش او را ترک میکردند وپیروانش پراکنده میشدند.
اما این پیغمبر بزرگوار که مجسمه مردانگی و تقوا است و برایپیروان و یاران خود بهترین سرمشق بود، یک راه مقدس و پاک وبسیار عالی و منزه از هر آلایشی را در پیش گرفت و به همین جهت، مستحق اعتماد یاران و پیروانش شد و بر اثر همین مبادی اخلاقی بود که اقوام جاهلیت از پی او روان شدند، در برابرخواستش سر فرود آوردند وی نیز پیش افتاد و آن جماعات را درراه راست به سوی رستگاری و سعادت به ساحل سلامت وآسایش، یعنی: به سوی خدای یگانه، سوق داد. محمد قوم خودرا به خداپرستی و اطاعت پروردگار فرا خواند و آنان را به عبادت خدای بخشاینده رهبری فرمود.
در اینجا میخواهیم بدانیم که خداوند به محمد دستوریداده و چه مأموریتی به وی محول کرده بود؟ او به پیغمبر وفرستاده بزرگوار خود فرموده بود که راه راست و رستگاری در پیشگیرد و در جادهای که خیر و صلاح ملت اوست، گام بردارد؛ اما نه، من از این گفته پوزش میطلبم؛ زیرا او مأمور بود در جادهای حرکت کند که به خیر و صلاح عموم بشر و تمام بندگان وآفریدگان خدا منتهی شود و تردیدی نیست که اقدام به چنین عمل بزرگ و پرسودی غالباً مستلزم یک زحمت و کوشش فوق العاده وصبر و حوصله بزرگی است و فداکاری و جانبازی بیمانندی میطلبد و البته غیر از پیامبران الهی نیز، هرکسی که اقدام به چنین عملی نماید، باید تن به این سختی و فداکاری بدهد.
پس اگر محمد از پیغمبران اولوالعزم و یا از مردم باعزم واراده نبود و سمبل مردانگی، صبر، بردباری، صاحب فداکاری واز خودگذشتگی حقیقی نمیبود؛ اگر با آن نیت پاک و مقدس قیام نمیکرد، بیتردید این بار سنگین کمرش را خم میکرد؛ اما اوکسی بود که دارای فکری صائب بود و چون راهنمایی مردم راعهدهدار شد، آنان را به سر منزل رستگاری رساند و از روی عزم،اراده و بصیرت، گام برداشت و به عهد خود وفا کرد.
به همین جهت پیروانش در راهش از چیزی دریغ نکردند وبهترین گواه بر اینکه محمد مورد کمال اعتماد و اطمینان یاران خود بود، این است که در اوقات سختی و پیشآمدهای بزرگ چون آنان را به یاری و فداکاری میطلبید، همه اجابت میکردند و ضمن پیشدستیکردن برهم، برای جاننثاری از یکدیگر سبقت میجستند و چه گواهیای برای راستی این مدعا، بهتر و عالیتراز دو واقعهی بدر و احد است؟ آری! در این دو جنگ است که فداکاری و از خودگذشتگی یاران محمد آشکار میگردد؛ زیرامشاهده میکنیم به مجرد اینکه محمد عازم میشود، همه دررکابش به سوی میدان [نبرد] میشتابند و برای اجرای اوامرش آماده میشوند و کسی سرپیچی نمیکند و همه با کمال میل و ازروی رغبت و صدق نیت و طیب خاطر، عازم میدان جهاد میشوند.
غیر از این، باز گواه دیگری هست که بیانگر علاقه خاطر واطاعت محض یاران محمد از پیشوای خود و پیروی از کسی است که بارها با بصیرت و عقل و اندیشه خود و برای مصلحت،نقشهای طرح میکرد که کاملاً با نقشه و فکر یاران و پیروان فداکارش مخالف بود. اما آیا تصور میکرد که با اینکه نقشهاش با آنان تفاوت داشت، از او روی گردان میشدند و یا با فکرش به مخالفت برخاسته و در برابر نظرش اظهار نظر و یا مقاومتی میکردند؟
خیر! چنین تصوری کاملاً غلط و اشتباه است؛ زیرا چنین امری ابداً نبوده و کسی خیالش را هم نمیکرده است و باید دانست که این خودداری از اعتراض و مقاومت، بر اثر ترس و بیم نبوده است و به کینه و دشمنی نیز نمیانجامید و در باطن نیز اعتراضی به رأی و عقیده او وجود نداشته است، پس باید گفت: تسلیم بودن واطاعت آنان فقط در اثر ایمان و عقیده به محمد بوده است. آنان معتقد بودند آنچه را [حضرت] محمد انجام میدهد، کاملاً صحیح است و عقول آنان از درک مقاصد عالیه اش قاصر است.
افزون بر این، اذهانشان از هرگونه شک و شبههای نسبت بهاو منزه بود و به تصرفات و اقداماتش ایمان داشتند. این گروه هیچ شک و شبههای در اقدامات و تصرفاتش نداشتند و نسبت به اویک اعتماد، اعتقاد و اطمینان بیپایان داشتند و مطمئن بودند که پیشوای بزرگوارشان در هرکاری خیر، صلاح و سعادتشان را درنظر دارد و هیچگاه فکر و نقشهای غلط نبوده و [همیشه] تیرش كاملاً به هدف خورده است، گذشته از این، ایمان داشتند که این پیغمبر گرامی، منظوری جز تأمین مصالح عمومی ندارد و هدفش این است که حافظ، نگهبان اسلام و پاسدار عظمت آن باشد و جزسعادت و آزادی نوع بشر چیزی نمیخواهد و تمام افراد بشر درنظرش یکسانند و به همین جهت برای آزادی همه میکوشد، پس بنابر همین اعتمادها و احساسات پاک و بیآلایش بود که پیروان ویاران محمد زمام اختیار خود را به دستش سپردند و به رهبریاش گردن نهادند و در برابر اراده و خواستش مطیع محض شده و از خود هیچ اظهارنظری نکردند و در اجرای اوامرش لحظهای متردد نشدند.
آری! در تمام مراحل، حتی در اموری که به نظرشان غریب میآمد، از او اطاعت کردند و از جمله این اقدامات عجیب و غیرمأنوس، همان پیمان دوستیای است که محمد با قریش بست(اشاره به پیمان حدیبیه است) این پیمان که برخلاف انتظاریارانش بود، بیاندازه در نظر مسلمین، عجیب به نظر میرسید،اما طولی نکشید که حقیقت ظاهر شد و همه دانستند که فکرصائب محمد در آن روز، بهترین نقشه را طرح کرده بود؛ زیرا آن پیمان به بهترین و بزرگترین پیروزیها برای محمد انجامید ومسلمانان را به فتح بزرگی نایل کرد و در کنار اینکه یکی ازبزرگترین پیروزیهای سیاسیای بود که تاریخ به خود دید، فتحی است که تنها محمد افتخار آن را داشته است، پس باید با صدای رسا گفت: این پیغمبر گرامی، نماد سیاست دینی و بدون هیچ شبهه و گفت و گویی، بزرگترین و شریفترین مردان سیاسی است.
در این هنگام که این واقعه تاریخی و پیروزی سیاسی را تقریرمیکنم، میل دارم یک حقیقت دیگری نیز گفته باشم و آن این است كه: سیاست محمد و روشی که در پیش گرفت، خیلی برتر ومقدستر از سیاست حزب بازی امروزی است و میتوان گفت: برعکس آن است، زیرا سیاست حزبی که امروز اروپا در آتش آنمیسوزد و تمام احزاب را فراگرفته است و نمیتوان حزبی یافت كه از این بیماری واگیر سالم مانده باشد، جز به مصالح شخصی و منافع فردی اهمیت نمیدهد و سیاستمداری که امروزه در رأس حزبی قرار دارد، جز مرام حزبی خود، منظور و مقصودی ندارد وبه همین جهت است که ناچار باید تابع و مطیع هوسهای اعضای حزب باشد و رضایتشان را جلب و مرام و مقصودشان را تقویت کند، زیرا جایگاه سیاسی خود را مدیون شان دانسته و جز آنان پشتیبانی ندارد!
اما سیاستمدار دینی کاملاً برخلاف اوست و با همان مرامها واهداف عالیای که دارد، مقام و منزلتش بسیار فراتر ازسیاستمداران حزبی است، زیرا او نه تنها مصالح ملت و قوم خود،بلکه مصالح عمومی بشر را مدنظر دارد و کمک به آنان و تهیه وسایل سعادت شان را بالاتر از هرچیز میشمارد و در اعمال خود وپیشرفت مرامش جز از خداوند عالم استمداد نمیکند (نمیجوید] و هیچ برنامهای جز پیروی از اوامر خداوندی و رفتار مطابق باشرع مقدس ـ که مبتنی بر دوستی، برادری، برابری، شفقت ورحمت برای تمام آفریدگان است ـ ندارد و همین مزیتی است که محمد، سرور کاینات، بر تمام مردم داشته است.
گذشته از این، سیاستمدار حزبی بر اساس مرام و آییننامهحزبی، ناچار به اطاعت از کسانی است که او را به ریاست برگزیده و پیشوای خود ساختهاند و با وجود ثبوت این حقیقت غیرقابل انکار، گاه میشود که غرور و خودپسندی به اشتباهش انداخته، تصور میکند که افراد حزب، پیرو و مطیع اوامرش هستند، در صورتی که حقیقت امر غیر از این است و چنانکه گفته شد، اوست که در تمام شرایط، مطیع مقررات حزب است وپرواضح است که تفاوت این شخص و سیاستمدار دینی، از زمین تا آسمان است و این دو در هیچ مرحله از مراحل سیاست، باه مقابل مقایسه نیستند» [نظریات دانشمندان جهان دربارۀ قرآن و محمد،81- 88].
• تئودور لوثروپ آمریکایی
تئودور لوثروپ ستودارد (1908-1966م) نویسنده آمریکایی میگوید:«وقتی آوازه اسلام در میان اعراب بلند شد، محمد از نژاد عرب بود، در حالی که به توحید فرا میخواند و توانست غیرت و حمیت دینی را در نفوسِ عرب برانگیزد و بدیهی است این امر زمانی میسر شد که توانست آن کینههای قدیمی و دشمنیهای شدید رااز میان عربها بردارد و آنان را باهم در زیر پرچم پیامبری که دررأس آن نوری از هدایت میدرخشید، جمع و متحد سازد». [نظریات دانشمندان جهان دربارۀ قرآن و محمد؛ ص 163].
• دیسون نویسنده فرانسوی
دیسون نویسنده شهیر فرانسوی درباره صفات و اخلاق پیامبر چنین نوشته است: «نویسندگان و مورخان مسلمان، کتب بیشماری دروصف پیغمبر خود، نگاشته و تمام مزایای اخلاقی و صفات او رابرشمرده و هیچ چیز را فرو نگزارده و از نظر دور نداشتهاند و درتمام این توصیف و تعریفها چیزی دیده نمیشود که از قبیل معجزه و یا مافوق طبیعت باشد. محمد در زیبایی خلقت واخلاق بسیار ممتاز بود و بعضی از افرادی که توسط او به اسلام دعوت میشدند، برای تصدیق او نیازی به ارایه دلیل و معجزه نمیدیدند و همان صداقت و امانت و ناموری او برایشان کافی بود، زیرا محمد در میان مردم مکه و دیگران، به راستی وامانتداری، مشهور بود بطوری که اگر کسی میخواست مال خودرا امانت بگذارد، هیچکس جز او نبود که مورد اعتماد باشد و این مزیت را پیش از اسلام و بعد از آن دارا بود و همسرش خدیجه، به وجود این صفات برجسته در شوهر خود آگاه بود، به همین جهت وقتی محمد برای نخستین بار در کمال اضطراب، خبر وحی را به او داد، گفت: تو کسی نیستی که خداوند رسوایت کند. تو کسی هستی که بازدرماندگان را بردوش میکشی و از بیچیزان دستگیری و دیگران را در پیش آمدهای روزگار مساعدت میکنی.
محمد با حیاترین مردم و پاکیزهترین آنان و در حضور زنان از همه پاک چشم تر بود و اگر از چیزی بدش میآمد، یارانش ازآثار و علایمی که در سیمایش نمایان میشد، به آن پی میبردند.
محمد دارای سیمایی لطیف و ظاهری زیبا و دلنشین بود واز شدت حیا و بزرگی، هیچ سخن ناپسندی به کسی نمیگفت. ازهمه بردبارتر، خونسردتر، راستگوتر و ملایمتر بود و از حیث نسب، بر همه برتری داشت. همیشه در میان مردم ایجاد الفت میکرد و ابداً در صدد تفرقه افکنی نبود. بزرگان هر قومی را عزیزو گرامی میداشت و بر آنان میگماشت و همواره از دوری ازمردم برحذر بود. به یاران و پیروان خود که میرسید به گونهای باآنان رفتار میکرد که همه میپنداشتند نزدیکترین اشخاص به اوهستند، زیرا میانشان فرقی نمیگذارد و هرکس با او مینشست یا مصاحبه میکرد، تا از نیازش برطرف نمیشد، محمد از اوروی نمیگرداند و هرکس حاجتی از او میخواست، یا برآورده میشد یا با قول و وعده قانع میگردید. با سعه صدر و بردباری واخلاق، تمام مردم را مجذوب کرده و برای آنان همچون پدر بود. همه در برابرش یکسان بودند. همیشه خندان، بشاش، مهربان ونرمخو بود. بدخو، درشتخو، شکوهگر و متملق نبود و از آنچه درنظرش خوشآیند نبود، چشم میپوشید و هیچگاه کسی از اومأیوس نمیشد. دعوت هرکس را اجابت میکرد و هدیه رامیپذیرفت و پاداش میداد. با یاران خود مینشست و با آنان مزاح میکرد و معاشرت داشت. دعوت آزاد، غلام، کنیز و بیچاره راقبول میپذیرفت و از بیماران در هر نقطه که بودند، عیادت میکرد. عذر را میپذیرفت. همیشه در سلام کردن سبقت میجست و با یاران خود مصافحه میکرد. به واردین احترام میگذاشت و گاه عبای خود را زیر آنان میانداخت و بالش خود را تقدیم شان میکرد و خواهش میکرد روی آن بنشینند. از همه خندانتر و نیک نفستر بود و وقتی هیأت نمایندگی نجاشی، پادشاه حبشه بر اووارد شدند، خودش از آنان پذیرایی کرد و چون یارانش خواستندکه این کار را به آنان واگذار کند، فرمود: اینان به یاران ما نیکیکردهاند، میخواهم خود پاداششان بدهم». [نظریات دانشمندان جهان دربارۀ قرآن و محمد؛ ص102-105].
• رینهارت دوزی نویسنده هالندی
رینهارت دوزی (1820-1879م) خاورشناس مشهور هلندی مینویسد:«مسلمانان همواره مهربانی آن حضرت را نسبت به خویشان ودوستان خود و نیکی و تفقدی که از دایهاش میکرد و تأثیری که ازمرگ فرزند دلبندش، ابراهیم که بزرگترین آمالش بود، به او دست داد، به یاد میآوردند و نمیتوانستند آن خاطرات تأثیربخش را ازذهن خود بزدایند و نصایحی را که پیغمبر به خود و فرزندان وفرزند زادگانشان میکرد و آنان را به احترام به پدران وگرامیداشتن مادران ـ که آنان را پرورش داده و در کودکی برستارشان بوده و در جوانی از آنان نگهداریشان کردهاند ـسفارش میکرد. او کسی بود که جایگاه مادر را به مقامی که مافوق تصور است، بالا برد و فرمود: «بهشت، زیر پای مادران است». او همان وجودی بود که بهترین وظایف را برای دو همسر،معین و زن و شوهر را به محبت و وفاداری نسبت به همدیگر،سفارش و مرد را به احترام به زن و مراعات حقوق او وخوشرفتاری با او ملزم و وادارش کرد که از روی عدل و انصاف با او معاشرت کند. او همان کسی بود که میان اعراب ـ همان طوایف متفرق و پراکنده که همیشه در ستیز، دشمنی و اختلاف با یکدیگربه سر میبردند ـ وحدت، الفت و یگانگی را برقرار کرد و از آنان امت واحدی ساخت که جز خدای یگانه را نمیپرستیدند.
با تمام این خاطرات شیرینی که مسلمانان از پیغمبر خودداشتند، چگونه ممکن بود که بزرگی، عظمت، جمال صورت وعواطف لطیف، او را هنگامی که برای اقامه نماز در جمع شان به سوی مسجد میرفت، فراموش کنند و آن همه لطف و مهربانی کهاز چشمانِ سیاه و درخشانش هویدا بود را از یاد ببرند؟!
کسی بود که هیچکس با او نمینشست، مگر اینکه به اخلاصش اعتماد کند و به راستیاش مطمئن شود و به پاکی قلب و بلندی نیتش ایمان آورد. واقعاً بر یک نفر عرب مسلمان خیلی گران میآمد که نامی از محمد ببرد و او را از هر شهیدی که با کمال شهامت و بزرگواری در راه مرام و رهایی قوم خود و تأمین سعادتشان جان شیرین خود را نثار کرد، برتر نداند. او در نظراعراب، همان شهید بیمانندی بود که خداوند با نوید و بیم او رافرستاد. برای یک پژوهشگر اروپایی محال است که به راستی گفتار و پاکی [حضرت] محمد ایمان نیاورد و اعتراف نکند که این مرد از روی کمالِ صدق و عقیده، عمر خود را در راه نشر تعالیم خداوندی ـ که مأمور ابلاغ آنان بود ـ صرف نکرده است.
آری! محمد فردی راستگو و مخلص بود و در کمال ِامانتداری، رسالت خود را به عرب ابلاغ کرد، آن هم در صورتی که كاملاً به صدق گفتار خود و برتری مرامی که آورده بود، اعتقاد داشت و بر همین اساس از روی حق، دلیل و منطقِ توام بامهربانی، از دین خود دفاع کرد و در این راه، معتقد بود که وظیفه خود را نسبت به کشور و ملت خود و تمام مردم انجام میدهد.
آیا در قدرت تاریخنگاران امروزی هست که در آن تصوربیمانند محمد از خداوند، نقص و خطایی مشاهده کنند؟ آیاکسی میتواند آن مناظر و مظاهر دلفریب محمدی را برای ما بیاورد و همچون آن افکار عالی (که از میان سنگ خارا گوش بشررا نوازش داد) را ایجاد کند؟!
به راستی این فکر عالی و این خیال بدیع، شایسته است که تنها از محمد ظاهر شود و یقیناً تمدن امروزی از آوردنِ همچون آن عاجز است، تا چه رسد به اینکه فکری بهتر از آن بیاورد! پسباید اذعان کرد که آنچه محمد ج آورده، به راستی وحی بودهاستو از جانب خدا بر او نازل شده است». [نظریات دانشمندان جهاندربارۀ قرآن و محمد؛ 94- 96].
• واشنگتن ایروینگ نویسنده آمریکایی
واشنگتن ایروینگ نویسنده و سیاستمدار آمریکایی در نتیجه مطالعه پنجاه و دو کتاب، کتابی به نام محمد و خلفا نگاشت و با قلمی شیوا حقایقی از دینِ اسلام را در اروپا و آمریکا منتشر کرد. او برخلاف مبلغان مسیحی، تعصب را به کنار نهاد و نه تنها از ایراد،افترا و واردساختن نسبتهای ناروا به پیامبر خودداری کرد، بلکه دینش را نیز ستود. وی درباره دعوت پیامبر اکرم چنین اظهار نظرکرده است: «اگر دعوتِ پیامبر برای کسب شهرت بود، وی نه تنها در زادگاه خود به کیاست و فراست ذهن معروف بود، بلکه نظیر نیزنداشت و در آن وقت مشهورترینِ قبایل عرب نیز، قبیله خود او،یعنی: قریش بوده است. اگر دعوت او برای کسب سلطنت، اقتدارو شوکت بود، نگهبانی کعبه و اختیار شهر مکه، نسل اندر نسل دراختیار خانواده او بود و هرکس در آن شهر، چشم امید به این خانواده داشت. دیگر اینکه او به خوبی میدانست که پس از نفی دین نیاکان و گذشتگان تمام منافع و مزایای اجتماعی مزبور از اوسلب خواهد شد و با دشمنی قبیله، انزجار مردم شهر و نفرت تمامپرستشکنندگان بتهای کعبه، مواجه خواهد شد و با وجود این وصف، پروایی نداشت؛ چنانکه مدتهای مدید، جلای وطن کرد وهرکس در مکه بود، از او روی برگرداند، پس به خاطر چه عاملی سالهای سال از عزت و شوکت دنیا دل برکند و سرزنش مردم رابه جان خرید و دست از مقصود خود نکشید؟ حال آنکه زمانی نبوت خود را اعلان کرد که بخش اعظم عمر مبارکش سپری شده ودر باقیماندهی آن هم اعتباری نبود. در هر جنگی که پیروزمیشد، ابداً به مالِ کسی چشم نداشت. کِبر و تکبر را در خود راه نمیداد و در زمانی که صاحبّ جلال و اقتدار شد، رفتارش بارفتار گذشته، کوچکترین فرقی نکرد؛ بلکه روز به روزخوشرفتاریاش نسبت به زیردستان، بهتر و بیشتر میشد و دراوج این شوکت و جلال، هرگاه بر کسی وارد میشد، هرگز توقع تواضع و تعارف نداشت و افزون بر اینکه خودش حب دنیا رابرنگزید، چنان کرد که خاندانش هم به دنیا میل نکردند، و أموالی را که از راه غنیمت جنگی به دست میآورد، یا در راهِ اعتلای دینصرف میکرد و یا به بینوایان و مستمندان میبخشید؛ به حدی که در روزِ آخر عمر، چیزی نداشت! با این اوصاف، بسیار محال است که بتوان به کسی که به این شدت در امر دین و مذهب خوددقت کند، اتهام وارد ساخت و او را مخترع مذهبِ جدید نامید،چنانکه بسیار بعید است بتوان او را به جنون نسبت داد، حالآنکه تمام آیاتِ قرآن، محکم و پرمعنی، هستند و از روی شعورنوشته شدهاند؛ بنابراین، سندی در رد اسلام و جهت تسلی قلب خودمان در دست نداریم». [اسلام از دیدگاه دانشمندان غرب؛ از نصرالله نیک بین 27- 29].
• دکتر گوستاولوبون فرانسوی
دکتر گوستاولوبون (1841-1931م) نویسنده مشهور فرانسوی، درباره شخصیت پیامبر اسلام مینویسد: «اگر بخواهیم عظمت و اهمیت مردان بزرگ جهان را از روی عملکردهای شان بسنجیم، هر آینهباید گفت: پیغمبر اسلام در میان مردان تاریخ، یک مرد بسیاربزرگ و نامور است. مورخان قدیم به واسطه تعصبات مذهبی،اهمیتی برای کارهای او قائل نشدهاند، ولی در عصر حاضرمورخان مسیحی حاضر شدهاند که در این خصوص، از روی انصاف سخن بگویند». [محمد از دیدگاه خاورشناسان، ص: 43].
• جرچ برنارد شاو ایرلندی
جرج برنارد شاو (1856-1905م) درام نویس نابغه ایرلندی که ازمشهورترین چهرههای برجسته ادب معاصر و در نمایشنامه نویسی همتای شکسپیر(1564-1616) و استاد بذله گویی و طنز در زبانانگلیسی است، در خصوص جایگاه اسلام و پیامبر در گذشته وآینده چنین میگوید:
«من همواره برای دین محمد بلندترین جایگاه را قائل هستم؛زیرا زندگانی حیرتآور این مرد، تأثیر عجیبی در من به جای نهاده است. بنابراین، معتقدم که دین او، یگانه دینی است که برای تمام ادوار زندگی بشری مناسب است و قابلیت آن را دارد که هر نسلی را به خود جلب کند. اما من پیشبینی میکنم که اروپا در آینده، به دین محمد گردن خواهد نهاد و آثار آن از هم اکنون هویدا است، زیرا اروپاییان به آن اقبال کردهاند. در قرون وسطا روحانیون دین مسیح، یا بر اثر تعصب و یا به واسطه نادانی ـ که هردو امری ناپسند محسوب میشود ـ اسلام را به رنگهای گوناگون و زشتی درآورده و آن را به بدترین شکل معرفی کرده بودند و در واقعروحانیون آن روز، دشمن محمد و دین او بودند و تا پای مرگ براین دشمنی باقی بودند و او را دشمن مسیح میدانستند. من تاریخ زندگی و شخصیت او را از این لحاظ که مرد بزرگ ونابغهای است، مورد مطالعه قرار دادم و آنچه برایم محقق شد، این است که از دشمنی با مسیح، مبراست. ما باید محمد رانجات دهنده بشریت بدانیم و معتقدم اگر شخصی همچون اوحکومت امروز جهان را در دست بگیرد، بطور قطع مشکلات آن راحل خواهد کرد و صلح، آرامش و سعادت را ـ که جهان کمالاحتیاج را به آنها دارد ـ فراهم خواهد ساخت.
خوشبختانه در سده نوزدهم شماری از دانشمندان اروپا،همچون کارلایل، کوت و گیبون به ارزش راستین دین محمد پی بردند و بر اثر آن، تحول عجیبی در اروپا نسبت به دین اسلام به وجود آمد و موفقیت یافت، اما در این سده اروپا در راه توجه به اسلام پیشرفت زیادی کرده و علاقه شدیدی نسبت به دین محمد ازخود نشان میدهد و شاید در سده آینده از این هم جلوتر برود وبه آن معتقد شود و به فایده عقیده محمدی، اعتراف و تصدیق کندکه برای حل مشکلاتش بهترین وسیله باشد؛ و از همین جا باید تصدیق کنید که پیشگویی من بجا بوده و در همین وقت عده زیادی از افراد ملت من و شاید اروپاییان، دین محمد را پذیرفتهاند،چنانکه میتوان گفت: تحول اروپا و توجهش به اسلام، شروع شدهاست». [نظریات دانشمندان جهان دربارۀ قرآن و محمد؛ 77- 78].
• دکتر زویمر خاورشناس کانادایی
دکتر زویمر (1813-1900م) خاورشناس کانادایی و عصو هیأت مسیحی در کتاب خاور زمین و آداب و رسوم آن مینویسد: «بیتردید، حضرت محمد یکی از بزرگترین رهبران دینی جهان است و دلیل این مدعا، این است که وی اصلاحگری قابل تقدیر وگویندهای توانا و متفکری بزرگ بوده است، از این رو شایسته نیست که ما چیزی را که با این صفات، منافات دارد، به وی نسبت دهیم. قرآنی که او آورده است و همچنین تاریخ قرآن، هردو بر این مدعا گواهی میدهند». [اسلام از دیدگاه دانشمندان غرب؛ ص 37].
• ویلیام چیتیک انگلیسی
ویلیام چیتیک و ساچیکو موراتا انگلیسی در کتاب سیمای اسلام نوشتهاند: «محمد در مقام پیامبر، حاکم، قاضی و مشاورمعنوی کل جامعه قرار داشت، و براین اساس از یک سو محل دریافت پیام الهی بود و از دیگر سو، در مورد اهداف سیاسی واجتماعی جامعه اسلامی حکم صادر میکرد و بر مسند قضاوت ورفع منازعات و مرافعات اجتماعی قرار داشت و به صدور دستورتنبیه و مجازات متخلفین از احکام خداوند و یا عفو و گذشت آنان میپرداخت و بالاخره طرف مشورت افراد جامعه در کوشش جهت نزدیکترشدن به خداوند متعال بود». [سیمای اسلام؛ ترجمۀ دکترعبدالرحیم گواهی 27].
• کتاب تاریخ اسلام پژوهش دانشگاه کمبریچ آلمان
در کتاب تاریخ اسلام، پژوهش دانشگاه کمبریج در مورد رفتار پیامبربا ساکنان مکه، به هنگام فتح این شهر چنین نوشته شده است: «معامله حضرت محمد با مردم مکه، چنان کریمانه بود که چون خطر تازهای از جانب شرق پیدا شد و همه آنان را تهدید کرد، دوهزار نفر از ایشان به سپاهش پیوستند و در جلوگیری از آن خطربا او همراه شدند». [تاریخ اسلام: پژوهش دانشگاه کمبریج؛ ترجمۀ احمدآرام 94].
چنانکه مطالعه فرمودید دانشمندان غیر مسلمان، غربی و شرقی هماکنون اعتراف میکنند که محمد مصلحی بزرگ، نابغهتاریخ، فرمانروای دادگستر، انسانی به تمام معنی و پیشوایی بزرگوار بود، هرگز گامی به سوی باطل بر نداشت، شور آفرید وطرحی نو در عالم انداخت، از انسانهایی راهزن، دزد، بدکار و… مردمانی تربیت کرد که امانتدار، پارسا و معتمد بودند و جانی تازهدر کالبد مرده انسانیت دمید.
امروز دانشمندانی غربی از کارها و نوشتههای مغرضانه نیاکان خود بر ضد اسلام، محمد و قرآن شرمگیناند که روح آزادگی خود را به بهای ناچیز فروخته و موجبات سرافکندگی آیندگان خود را فراهم ساختهاند.
محمدکشتی نجات انسانیت از گردابهای مرگبار فساد اخلاق و عقیده و چشمه سار زلالی بود که تشنگان وادی توحید ویکتاپرستی از آن نوشیدند و عطش خویش را فرو نشاندند.
در این عصر پرفتنه و آشوب که بنابه گفته برنارد شاو بیش ازهر زمان دیگر به رهنمودهای پیامبر نیاز داریم، لازم است که تمامی نویسندگان، علما، اندیشمندان و مؤسسات اسلامی، چه درجهان اسلام و چه در فراسوی مرزهای آن، در معرفی هرچه بیشترو بهتر پیامبر بکوشند، غبار از سیمای درخشانش بزدایند و عامه مسلمانان را با منطق و واقعگرایی قانع کنند که سیره و اخلاق آنحضرت بهترین سرمشق و الگوی ایدهآل برای به سامان رساندن زندگی فردی، اجتماعی و… آنان است و خشنودی و رضایت پروردگار نیز در همین نهفته است… [محمد ج از دیدگاه خاورشناسان ص 175].
بحث در مورد'ديدگاه دانشمندان غير مسلمان در مورد پيامبر اسلام'
نظریات خود را بنوسید
نظریات خود را باره این مقاله با ما شریک کنید