آثار تمدن اسلامی در تاریخ

آثار تمدن اسلامی در تاریخ
  • 1400/9/25
  • مهران موحد
  • 15:49:03
اشتراک گزاری:

آثار تمدن اسلامی در تاریخ

 

نویسنده:مصطفىٰ سباعى متفكر و پژوهشگر نامدار سورى

 مترجم: مهران مؤحد

درگذشته ویژگیهای بارز تمدن اسلامی را بیان کردم و یاد آورشدم که تمدنهایی باقی می مانندکه آثار ماندگاری در عرصه های فکری، اخلاقی و مادی برای بشریت داشته باشند،که تمدن اسلامی از همینگونه تمدنهاست؛زیرا که نقش مهمی در تاریخ پیشرفت بشریت بازی کرده و در زمینه های عقیده، علم، حکومت، فلسفه، هنر و ادبیات آثار بسيار برجسته و قابل ملاحظه ای به یادگار گذاشته که تمدن نوین بسیار متأثر از آن می باشد.

درین بحث از آثار تمدن اسلامی در جهان، و اهمیت آن در تمدن جدید صحبت کرده و در پنج بخش آن را خلا صه می کنم:

نخست در زمینه باورهای دینی: تمام نهضت های اصلاح طلب دینی در اروپا از قرن هفتم تا عهد رنسانس از اصول و مبانی تمدن اسلامی متأثر بوده اند. اسلامی که توحید در ذات خدا و توحید در حکم باريتعالي را از اصول عقیدتی خویش اعلان کرده و خداوند را از تجسیم، ظلم و نقص منزه دانسته و انسان را به گونه ای معرفی کردکه بدون واسطه و رجال دین هم می تواند با خدای خویش راز و نیاز کرده و تمام نیاز های دینی و دنیوی خویش را از آن ذات کبریا بطلبد. این چنین باورها در تمدن اسلامي بودکه ملت های دربند کلیسا را بیدار ساخته و سبب به وجود آمدن حرکت های اصلاح طلب دینی در اروپا شد. در حالیکه اروپا در آن زمان در آتش جنگ های مذهبی می سوخت و رجال کلیسا بخاطر تثبیت پایه های کلیسا از هیچ نوع جنایتی دریغ نمی ورزیدند و افکار و اندیشه های خود را بالای مردم تحمیل می کردند. در آن زمان دامنۀ فتوحات اسلامی در شرق و غرب جهان گسترده تر شده وکشورها و ملت های همجوار تمدن اسلامی در عرصه های مختلف به ویژه در زمینه عقاید و باورهای دینی از تمدن اسلامی بسيار متأثر شده و دامنه بیداری مردم در اروپا وسعت بيشتري پیدا کرد تا اینکه در قرن هفتم میلادی گروه هایی در اروپا قیام کردند و از عبادت صورت ها وتندیس های ساخته شدۀ دست خویش، امتناع ورزیده و واسطه میان خدا و بندگانش را رد کرده و مردم را به مطالعه و فهم کتاب مقدس بدور از مراقبت رجال دین دعوت کردند.

بسیاری از پژوهشگران به این باوراند که (مارتین لوتر) رهبر اصلاح طلب دینی در اروپا پس از مطالعۀ کتب فلسفۀ اسلامی در زمینه های دین،عقیده و وحی متأثر از آراء فلاسفه مسلمان شده بود؛ زیرا منابع دست اول دانشگاه های اروپا در آن زمان کتاب های فلاسفۀ مسلمان بودکه به زبان لاتینی ترجمه شده بودند. و حتي حرکت های افراطی جدائی دین از دولت که ابتداء در انقلاب فرانسه اعلان گردیده و بيش از سه قرن بر اروپا حکومت کرده اند متاثر از تمدن اسلامی می باشند که از طریق جنگ های صلیبی و اندلس به اروپا رسیده و مهمترین عوامل بیداری در اروپا بوده اند.

دوم در زمینۀ ساینس: رشته های زیادی از علوم مانند طب، ریاضیات،شیمی، جغرافیا، فلک و غیره را اروپا و غرب از طریق علماء و فلاسفۀاسلامی که در مساجد اشبیلیه، قرطبه، غرناطه و دیگر مساجد به تدریس این علوم می پرداختند، آموختند. و غربیهایی که اولین مرتبه به مدارس اسلامی آمدند با شگفتی به این علوم می نگریستند و علاقۀ شدیدی به آن نشان می دادند و این بخاطر آن بود که این علوم در فضای باز و خالی از تعصب و اختناق، تدریس می گردید که مانند آن در کشورهای آنها وجود نداشت. زمانیکه دانشمندان مسلمان به بحث وگفتگو پیرامون دوران و کرویت زمین و حرکتهای افلاک و اجرام سماوی می پرداختند در آن زمان عقل و اندیشۀ غربیها درین زمینه مملوء از خرافات و اوهامی بود که هیچ عقل سلیمی آن را نمی پذیرفت!

اروپایی ها به دلیل اینکه بهره ای از علم و دانش نداشتند مجبور شدند تا کتاب های عربی را به زبان لاتینی ترجمه کنند و حرکت ترجمه از آن به بعد در اروپا رایج گردید. در طب کتاب (القانون) ابن سینا بلخی را در قرن دوازدهم ترجمه کردند همچنان کتاب (الحاوی) رازی را که نسبت به کتاب قانون وسیع تر و ضخیم تر بود در اخیر قرن سیزدهم، نیز ترجمه نمودند و این دوکتاب مرجع اصلی و اساسی در دانشگاه های اروپا تا قرن شانزدهم به حساب می آمد.

کتاب های فلاسفۀ مسلمان مدت های زیادی در دانشگاه ها تدریس می گردید و غربیها حتی فلسفه یونان را از طریق تأليفات و ترجمه های علماء اسلام شناختند. به همین لحاظ بسیاری از غربیهای منصف اعتراف میکنندکه مسلمانها مدت ششصد سال در قرون وسطی استاد اروپایی ها بودند.

علامه گوستاولوبون می گوید:«کتاب های ترجمه شدۀ مسلمانان به ویژه کتاب های علمی آنها یگانه مرجع و منبع تدریس در دانشگاه های اروپا در مدت پنج یا شش قرن به حساب می آمد. و می توانیم بگوییم که تأثیر مسلمانان بر اروپا و غرب در برخی از علوم مانند علم طب تا به امروز هم محسوس است. در اواخر قرن گذشته شرح هائی برکتاب های ابن سینا در مونیبلیه نوشتند» این دانشمند غربی میگوید:«دانشمندان غربی مانند:روجربیکن، لیوناربیزی، ارنو فیلفوفی، ریمون لول، سان توما، البرت کبیر و اذفونش قشتالی دهم، همۀ اینها تنها به کتاب های مسلمانان رجوع می کردند»…

مسیورینان می گوید:« البرت کبیر، مدیون ابن سیناست و سان توما در فلسفه، مدیون ابن رشد می باشد».

شرق شناس معروف آقای سیدیو می گوید:« یگانه امتی که در قرون وسطی توانست پرچم تمدن را برافراشته و با تمدن شان بربریت اروپا را که توسط هجوم قبائل شمال متزلزل گردیده بود از بین بردند، همانا مسلمانان بودند. و آنها بودندکه به منابع جاودان فلسفۀ یونان دست یافتند و تنها به معارفی که از یونانیان کسب کرده بودند اکتفا ننموده بلکه دامنۀفلسفه یونانی را گسترش داده و آفاق نوینی را برای شناخت طبیعت بازکردند». در ادامه می افزاید:« زمانیکه مسلمانان در پی کسب علم ستاره شناسی بر آمدند، اهتمام زاید الوصفی به تمام علوم ریاضی نمودند و تا دیر زمانی درین زمینه دست بالا از آنِ مسلمانان بود و در حقیقت استاد ما اروپایی ها بودند» سپس به ذکر نمونه هایی از اقتباس و ترجمه لاتین ها از مسلمانان پرداخته می گوید: توسط جربرت علوم ریاضی درسال های 970 – 980م از اندلس به اروپا انتقال کرد و اوهیلارد انگلستانیدر سال های 1100- 1128م به سفر و سیاحت به اندلس و مصر پرداختوکتاب اقلیدس را که به نام (الارکان) بود از عربی ترجمه کرد. و همینطوردانشمندان دیگری هم به ترجمه آثار عربی به لاتینی پرداختند مانند افلاطون تیقولی کتاب (الاکر) ثاذوسیوس را از عربی ترجمه کرد و رودلف بروجی کتاب جغرافیای زمین را که تأليف بطلیموس بود از عربی ترجمه کرد و لیونارد بیزی در سالهای 1200م رساله ای در الجبر تأليف کرد که آن را از مسلمانان آموخته بود. ولینیانوسنبری کتاب اقلیدس را در قرن سیزدهم از عربی ترجمه کرد و ترجمه اش به مثابۀ شرح آن بود. و قیتلیون بولونی کتاب البصریات این هیثم را در همین قرن ترجمه کرد و در همین قرن جیرارکریمونی علم فلک را با ترجمه (المجسطی) بطلمیوس و شرح آن را که جابر نوشته بود پخش کرد… در سال 1250م اذفونش قشتالی به نشر طریقۀ ستارۀ شناسی ای که به نام او نامگذاری شده بود امر کرد. و روجر اول، اروپایی ها را به تحصیل علوم مسلمانان در صقلیه و به خصوص به تحصیل کتاب های ادریسی تشویق می کرد. و امپراتور فردریک دوم هم به نوبۀ خویش اروپایی ها را تشویق می کرد تا علوم و آداب را از مسلمانان بیاموزند. و حتی فرزندان ابن رشد در دربار این امپراتور حضور داشته و تاریخ نباتات و حیوانات طبیعی را به او می آموختند.

هومبلد در کتابی که پیرامون هستی نوشته است، می گوید:« مسلمانان بودند که گیاه شناسی کیمیاوی را به وجود آوردند و از آنها سفارشهای دهگانۀ نخستین نقل شد و مدرسه (سالبرم) به پیروی از آن پرداخت و پس از مدتی در جنوب اروپا انتشار یافت و گیاه شناسی و طب که هنر شفا بر آنها استوار است مدیون مسلمانها می باشد».

مسلمانان كه پیرامون علم نبات وکیمیا همزمان و با طرق مختلف به تحقيق مي پرداختند، توانستند صفحۀ جدیدی درگیاه شناسي و علم طب باز کرده و برگیاهان زلفورس دو هزار گیاه دیگر افزوده و خصوصیت آنها را بیان کردند که یونانی ها هیچگونه آگاهی از آن نداشتند. آقای سیدیو در ارتباط به نقش رازی و ابن سینا می گوید: این دو دانشمند مسلمان مدت مدیدی توسط کتاب های شان بر مدارس و آکادمی های غرب مسلط بودند. ابن سینا به عنوان طبیب در اروپا شناخته شد وشش قرن کامل بر مدارس و اکادمی های اروپایی تسلط داشت وکتابش به نام (القانون) است که دارای پنج جزء می باشد برای اینکه اساس و مرجع تحقیقات در دانشگاه های فرانسه و ایتالیا به حساب می آمد، چندین مرتبه تجدید چاپ گردید.

سوم در زمینۀ زبان وادبیات: ادبیات اسلامی عربی تاثیر قوی ای برغربیها به ویژه بر شعرای اسپانیایی گذاشت؛ طوریکه ادبیات حماسی،مجاز و تخیل سحر انگیز ادبیات عربی، از طریق اندلس به ادبیات غربی راه پیدا کرد. نویسنده نامدار اسپانیایی آقای ابانیز می گوید:« اروپایی ها پیش از فتوحات اسلامی و آمدن جنگاوران و قهرمانان مسلمان به اندلس و تسلط آنها بر مناطق جنوب، از ادبیات حماسی چیزی نمی دانستند و از آداب و رسوم آن هم آگاه نبودند».

دلیل و سندی که ما را از تاثیر پذیری ادبای غرب از زبان و ادبیات عربی در همان عصر و زمان آگاه می سازد. نامه ای از نویسنده اسپانیایی به نام (الغارو) است که (دوزی) مؤلف کتابی در ارتباط به اسلام آن را نقل کرده است. این نویسنده اسپانیایی در نامۀ خود از اینکه زبان لاتین و یونانیمورد اهمال و بی توجهی قرار گرفته و همه به زبان مسلمانان روی آورده و علاقه نشان می دهند، تأسف شدید خود را اظهار داشته و می گوید:صدای دل انگیز ادبیات عربی صاحبان هوش و ذوق را مسحور خویش کرده و از ادبیات لاتین کاملاً بیگانه ساخته و هر چیز را به زبان عربی می نویسند و این کار واقعا مایۀ تأسف و نگرانی ملی گرایان گردیده است. یکی از آنها می گوید: برادران مسیحی ام عشق و علاقه به قصه ها و اشعار عربی نشان می دهند و همواره کتابهای فلاسفه وفقهای اسلام را مطالعه می کنند. البته این کار را برای این که ردی بر کتاب های آنها بنویسند انجام نمی دهند بل برای اینکه اسلوب و روش عربی فصیح را از آنها اقتباس کنند به این کار دست می یازند.

در بخش دیگری از این نامه می گوید: به جز از رجال دین امروز کجاهستندکسانی که تفاسیر دینی تورات و انجیل را مطالعه کنند؟ و کجا هستند امروز کسانی که انجیل ها و صحیفه های پیامبران را بخوانند؟ دریغا! که امروز نسل جدید مسیحیان هوشیار و با درایت هم جز زبان و ادبیات عربی، زبان و ادبیات دیگری را نمی دانند و برای جمع آوری و ایجاد کتابخانه ها، پول های زیادی را به مصرف می رسانند و در هر کوه و برزن از غنامندی زبان و ادبیات عربی سخن می رانند و آن را مورد مدح و تمجید قرار می دهند. و زمانیکه سخن از کتاب های مسیحی به میان می آید حتی از گوش دادن به آنها عار می کنند و دلیل شان این است که کتاب های مسیحی چیز قابل ملاحظه ای ندارند و مشغول شدن به آن جز ضیاع وقت چیز دیگری در پی نخواهد داشت. این چه تراژیدی غمناكي است! مسیحی ها زبان خود را فراموش کرده اند و امروز در هزار نفر، یک نفر را هم نمی یابی که بتواند با زبان خویش نامه ای به دوستش بنویسد. اما وضعیت زبان عربی طوری است که بسیاری از مردم آن را خوب می فهمند و با بهترین روش تعبیر می کنند وگاهی به زبان عربی شعر می سرایند که در زیبایی و در ادای الفاظ از خود عربها هم عالیتر می باشد. 

ازقرن چهاردهم به بعد در اروپا نوابغی را سراغ داریم که ادبیات عربی بر داستانها و قصه های آنها تأثیر بسزایی نهاده است. درسال 1349م (بوکاشیو) داستانهایی تحت عنوان (بامدادهای دهگانه) به رشتۀ تحریر در آورد که در تمام این داستانها پیروی از حکایت های كتاب هزار و یک شب نموده است. و (شکسپیر) در نمایشنامه ای که تحت عنوان( مدار اعمال بر انجام آنها استوار است) نوشته است، از بوکاشیو پیروی کرده است. همچنان (لنسنگ) المانی نمایشنامۀ (ناتان حکیم) را از بوکاشیو اقتباس کرده است. پیشوای شعر نوین در زبان انگلیسی اقای (شوسر) از بزرگترین اقتباس کنندگان از بوکاشیو به حساب می آید که در ایتالیا با بوکاشیو ملاقات کرد و بعد از آن داستانهای مشهوری تحت عنوان(داستانهای کانتربری) را تنظیم نمود. بسیاری از منتقدین به این باور اند که (دانتی) در داستانش تحت عنوان (داستان الهی) که در آن سفر خود را به جهان دیگر به تصویر می کشد، متأثر از رساله غفران (معری) و کتاب (وصف جنت) ابن عربی شده است. علت تاثیر پذیری دانتی این بوده که ایشان در زمان امپراتور فردریک دوم در صقلیه بسر می بردند و از اینکه فردریک دوم به ثقافت اسلامی و منابع آن مهتم بود گاه گاهی میان فردریک و دانتی هم گفتگوهایی پیرامون مذهب ارسطو صورت می گرفت که مرجع آنها درین زمینه منابع اسلامی و عربی بود و خود دانتی هم چیزهایی از سیرت پیامبر می دانست و از قصه اسراء و معراج و توصیف آسمانها اطلاعات قابل ملاحظه ای بدست آورده بود. (بترارک) که در زمان گسترش فرهنگ اسلامی در ایتالیا و فرانسه زندگی می کرد تحصیلات خود را در دانشگاه های (مونبلیه)و(پاریس) به پای اکمال رسانید زیرا این دانشگاه ها از جمله مراکز علمی ای بحساب می آمدند که از تأليفات و منابع اسلامی بسیار استفاده می کردند و حتی فارغ التحصیلان اندلس را به عنوان استاد استخدام می نمودند.

داستانهای اروپایی نیز متأثر از هنر داستان نویس های مسلمانان در قرون وسطی بوده است که از کتب و منابع زیادی مانند مقامات،اخبارجنگجویان و ماجراجویی های دلاوران در راه کسب مجد و عظمت و وصال معشوق استفاده شده است. 

پس از اینکه داستانهای هزار و یک شب در قرن دوازدهم به زبانهای غربی ترجمه گردید تحول چشمگیری در حوزۀ داستان نویسی در اروپا ایجاد کرده و خود این کتاب نیز از آن زمان تا کنون بیش از سیصد مرتبه چاپ گردیده و به زبانهای مختلف اروپایی ترجمه و منتشر گردیده است. برخی از منتقدین اروپایی به این باور اند که سفرنامه های (جلیفر) تأليف (سویفت)و سفرنامۀ (روبنسون کروز) تأليف(دیفوه) مدیون داستانهای هزار و یک شب و همچنان مدیون رساله حی بن یقظان تأليف فیلسوف مسلمان ابن طفیل می باشد.

تاثیر ادبیات عربی را با واژه هایی که در زبانهای اروپایی داخل گردیده هم می توان احساس کرد. طوریکه کلماتی مانند قطن، حریر دمشقی، مسک،شراب، جره، لیمون، صفر، و کلمات بی شمار دیگر که تا به امروز وجود داشته و متداول هستند.

درین جا سخن استاد ماکییل را نقل می کنم که می گوید:« اروپا در ادبیات داستان سرایی مدیون کشورها و ملت های مسلمان ساکن شام بوده و به طور اساسی مدیون نیروهای با نشاط و پرتحرکی بود که اروپای قرون وسطی را از نگاه روانی و خیال متمایز از جهان اروپایی کرد که تابع موضوعات روحی و روانی محض بود».

چهارم درعرصۀ قانونگذاری: روابط دانشجویان غربی با مدارس اسلامی در اندلس و مناطق دیگر جهان اسلام تأثیر بزرگی در انتقال مجموعه ای از احکام فقهی به زبانهای غربی داشت و اروپا در آن زمان از وجود نظام استوار و قوانین دادگستری مانند اسلام محروم بود. تا اینکه ناپلیون زمام امور را در فرانسه بدست گرفت و برای تکمیل نارسایی های قانونی به ویژه قانون مدنی فرانسه امر کرد تا کتاب ( المختصر فی الفقه) خلیل بن اسحاق، مشهورترین کتاب در مذهب مالکی به زبان فرانسوی ترجمه گردد. و این کتاب هستۀ قانون مدنی فرانسه را تشکیل داده و به همین دلیل است که قوانین مدنی فرانسه همگونی های زیادی با احکام فقهی مالکی دارد. علامه (سیدیو) می گوید:« مسلمانان در افریقا، مالکی مذهب اند و ما روابط خاصی با آنها داشتیم و مذهب آنها توجه ما را جلب کرد و حکومت فرانسه به دکتر (بیرون) وظیفه سپرد تا کتاب (المختصر فی الفقه) خلیل ابن اسحاق ابن یعقوب متوفی سال 1422م را به زبان فرانسوی ترجمه کند».

پنجم در زمینۀ حکومتداری: در جهان قدیم و در قرون وسطی مردم حق نظارت بر اعمال حکومت را نداشتند و رابطه میان حاکم و محکوم همانند رابطه برده و آقا بود. حاکمان، فرمانروایان مطلق العنان وخود کامه هایی بودند که با مردم هر طوریکه می خواستند رفتار می کردند و مملکت به مثابۀ مال و دارایی خاص پادشاه به حساب می آمد که پس از وی به فرزندانش میراث می ماند. به همین لحاظ جنگ های خونینی میان شاهزادگان برای مطالبه حق شان از همدیگر صورت می گرفت.

ملت هایی که با همدیگر در جنگ بودند هرکس غالب می شد تمام دارایی،زمین، آبرو، آزادی وکرامت مغلوب را پامال می کرد. تا اینکه تمدن اسلامی روی کارآمده و اصول و مبانی خود را اعلان کرد و به مردم حق داد تا حکام خویش را نظارت کرده و آنها را مورد بازپرسي قرار دهند و حکام به عنوان خادمان وکارگران شناخته می شدند که جز خدمت برای خلق وظیفۀدیگری ندارند ونخستین مرتبه هم در تاریخ اسلام بودکه شهروندی، امیر و خلیفۀ مسلمانان را در ارتباط به لباسش مورد باز پرسي قرار می دهد و از او میخواهد تا توضیح دهد جامه را که برتن دارد از کجا تهیه کرده است؟ و خلیفۀ اسلام که عمربن خطاب است با کمال خونسردی به پرسش هایش پاسخ می دهد تا قناعت او و مردم حاصل شود. با این پرسش و اعتراض کسی او را به اعدام محکوم نکرده و به زندان سوق نداده و تبعید هم نمی کند. و نخستین مرتبه در تاریخ اسلام است که یک شهروند زمانیکه به دربار یکی از خلفاء داخل می شود به لفظ (السلام علیکم ایها الاجیر) «سلام به تو ای مزدور» به او سلام می کند و خلیفه نه تنها در برابر سلام او نفرت و انزجار نشان نمی دهد بلکه به اجیر و مزدور بودنش برای مردم و از اینکه باید با اخلاص و امانت کارش را پیش برد اعتراف می نماید. 

پس از اینکه تمدن اسلامی اینگونه اصول را اعلان کرد و آنها را در صحنۀعمل نیز پیاده نمود در ميان ملت هایی که همجوار جامعه اسلامی بودند،روح آزادی خواهی زنده شد و با الهام از تمدن اسلامی آهسته آهسته خود را از زیر یوغ استبداد و دکتاتوری حکام خودکامه رهانیدند. زمانیکه غربیها در جنگ های صلیبی به شام آمدند و پیش از آن در اندلس دیده بودند که مردم بر اعمال خلفاء و حکام نظارت دارند و حکام مسلمان به جز از مردم،تحت تاثیر هیچ طبقه وگروه دیگری نیستند در حالیکه پادشاهان غربی تحت تاثیر رجال دین رومی قرار داشتند و هر لحظه ای که نافرمانی از آنها صادر می گردید از طرف سلطۀ دینی روم مورد تهدید قرارگرفته و یا طرد می شدند. در جنگ های صلیبی پس از اینکه رزمندگان غربی به کشور های خویش بر می گشتند روحیۀ حاکم بر کشورهای اسلامی را به اروپا انتقال می دادند و مردم هم با تأسی از مسلمانان به حرکت در آمدند تا اینکه خود را از قید و بند حکام مستبد رهانیدندکه نهایتًا انقلاب کبیر فرانسه به وقوع پیوسته و مبانی ای را اعلان نمود که تمدن اسلامی آنها را چهارده قرن پیش اعلان کرده بود!

از جمله مسائل مهمی که تمدن اسلامي در حالت های جنگی به آنها اهتمام ورزیده و آنها را به عنوان اصول جنگ اعلان کرده است عبارت از:احترام به پیمانها، حفظ وپاسداری از عقائد و باورها، عدم تعرض به عبادتگاه ها و تضمین آزادی وکرامت ملت ها بود که اینگونه ارزش ها در ملت های مغلوب، روح عزت و کرامت را به حرکت در آورد و معانی کرامت و عزت انسانی را در آنها زنده کرد.

همچنان قصاص گرفتن از حاکم بجرم تعرض بی مورد بر رعیتش برای نخستین بار در تاریخ اسلام اتفاق افتاد وآن اين بود که شخصی مصری، در حاليكه کشورش توسط مسلمانان فتح گردیده بود و فرزندش به ناحق مورد ضرب فرزند فرمانروای مسلمان قرار گرفته و او به خلیفۀ مسلمان شکایت کرده و خلیفه كه عمربن خطاب بود از کار فرزند فرمانروایش در مصر به غضب آمده و فرزند او را مورد بازپرسی قرار داده و از او قصاص گرفت و خود فرمانروا را كه عمروبن عاص بود هم مورد عتاب قرار داده فرمود:« ازکی مردم را به بردگیگرفتید در حالیکه مادران شان آنها را آزاد به دنیا آورده اند»؟! این روح جدیدی بود که تمدن اسلامی آن را در افراد و ملت ها به وجود آورد و پدر فرزندی که مورد ضرب پسر حاکم قرار گرفته بود پیش از تمدن و حکومت مسلمانان مورد ضرب و شتم و تحقیر و توهین قرار می گرفت و اموالش به تاراج برده می شد و به خاطر عقیده و باورهای دینی اش تحت فشار قرار می گرفت و عزت و آبرویش پامال می گردید ولی لب به سخن نمی گشود تا اینکه آفتاب عالم تاب اسلام طلوع کرد و پدر این پسر صدایش را بلند نموده وگفت:« ای امیر المومنین من به خدا و شما از ظلم پناه می برم» این سخن را در حالی ایراد کرد که نه خونش ریختانده شده بود و نه آبرو و عزتش پامال گردیده بود و نه دینش در خطر بود و نه زمین او را کسی غصب کرده بود بلکه فرزند فرمانروای مسلمان که پسر کوچکی بود بر بچۀ کوچک او دو ضربه وارد نموده بود!

غربیها با تمدن ما در قرون وسطی از طریق شام و اندلس ارتباط حاصل کرده و ازین طریق به تمدن اسلامی آشنا شدند و پيش از ارتباط با مسلمانان دیده نشده بود که پادشاهی در برابر یک مقام دینی قیام کند و پیش از آن از انقلاب مردم علیه پادشاه خبری نبود و حتی نمی دانستندکه اين حق را دارند حاکم و فرمانرواي خويش را مورد بازپرسي قرار دهند و به داد مظلومین برسند. و قبل از اسلام اگر اختلاف فکری و عقیدتی در میان شان بروز می کرد مانند قصاب که گوسفند را ذبح می کند به جان یکدیگر افتاده و همدیگر را ذبح می نمودند. ولی هنگامیکه با تمدن اسلامی ارتباط پیدا کردند از تعالیم حیاتبخش و ظلم ستیز اسلام الهام گرفته و خود را از چنگال فرمانروایان خود کامه و ظالم نجات دادند.

باوجود این آیا عادلانه است که نقش تمدن اسلامی را در آزادسازی ملت ها نادیده گیریم؟

اینها بعضی از آثار جاودان تمدن ما بود که در پنج بخش آنها را خدمت خوانندگان گرامی بیان کرديم … و به این نتیجه دست یافتیم که ملت های دیگر که توسط تعالیم تمدن ما به آزادی دست یافته اند، مدیون تمدن ما می باشند و بر ما مسلمانان است تا قدر و منزلت خود و تمدن خویش را بشناسیم و به جایگاه رفیع تمدن اسلامی پی بریم و بدانیم که یگانه امتی که می تواند به عنوان شاهد بر مردم بوده و آنها را بسوی خیر و حق وکرامت سوق دهد همانا امت اسلامی می باشد و امیدواریم که چنین باشیم – ان شاء الله –

بحث در مورد'آثار تمدن اسلامی در تاریخ'

نظریات خود را بنوسید

نظریات خود را باره این مقاله با ما شریک کنید

نظر شما قابل قدر است