همه كس كشيده محمل...

همه كس كشيده محمل...
  • 22.10.2021
  • 06:37:47
dele:

همه كس كشيده محمل...

 

همه كس كشيده محمل به جناب كبريايت

من و خجلتِ سجودى كه نكرده ام برايت

 

نه به خاك در بِسودم نه به سنگش آزمودم

به كجا برم سرى را كه نكرده ام فدايت

 

نشود خمار شبنم مى جام انفعالم

چو سحر چه مغز چيند سر خالى از هوايت

 

طرب بهار امكان به چه حسرتم فريبد

به بر خيال دارم گل رنگى از قبايت

 

هوس دماغ شاهى چه خيال دارد اينجا

به فلك فرو نيايد سر كاسهُ گدايت

 

به بهار نكته سازم زبهشت بى نيازم

چمن آفرين نازم به تصور لقايت

 

نتوان كشيد دامن ز غبار مستمندان

بخرام و ناز ها كن سر ما و نقش پايت

 

نفس از تو صبح خرمن، نگه از تو گل به دامن

تويى آنكه در بر من تهى از من است جايت

 

ز وصال بى حضورم به پيام نا صبورم

چقدر ز خويش دورم كه به من  رسد صدايت

 

نفس هوس خيالان به هزار نغمه صرف است

سر درد سر ندارم من بيدل و دعايت

 

شاعر: ميرزا عبدالقادر بيدل

snakker om'همه كس كشيده محمل...'

Skriv tankene dine

Del dine tanker om denne artikkelen med oss

نظر شما قابل قدر است