

فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا… (روم، ٣٠)
Så vend ditt ansikt til Herrens rene religion!اُم المؤمنين عايشه صديقه (رض)
اُم المؤمنين عائشه صديقه (رض)
پیغمبر خدا با درگذشت عموی خویش ابوطالب و همسر خویش خدیجۀ کبری دو ستون از ستونهای دفاع و مبارزه را در راه حرکت خود، آنگاه که نیاز شدید به وجودشان بود، از دست داد.
و اگر نصرت و یاری خدا نمیبود، چه بسا نزدیک بود دایرۀ حرکتش از هم بگسلد، چنانچه دشمنان آن حضرت در همان زمان میگفتند: «ستارۀ محمد افول کرده و یا نزدیک است افوال کند و کار او به پایان رسیده است».
آنان به انتظار نابودی آن حضرت نشستند. رسول خدا نگاهی به چپ و راستش انداخت و بسوی آسمان سر برافراشت در حالی که در انتظار راهنمایی از پروردگار آسمان بود، تا خداوند به هر وسیلهای محور حرکتش را ثابت نموده و دعوتش را استوار کرده و دینش را تقویت نماید. بنابراین، خداوند او را به پیوند خویشاوندی و زناشوئی با قریش راهنمایی کرد، سپس او را از میان قریش حضرت ابوبکر صدیق را جهت پیوند مصاهرت برگزید. آری، چه کسی از مقام والای ابوبکر در میان قوم خودش بیخبر است؟ ابوبکری که در میان قوم خود، سرور، عزیز، شریف، غنی، بسیار نیکوکار، باعدالت، بلندهمت، و در مقابل باطل سرافراز والامقام بود.
اسلامآوردن ابوبکر نخستین پیروزی دعوت اسلامی بود،ابوبکری که خدای سبحان محبت او را در دل رسول اکرم قرار داد که در نتیجه پیامبر اسلام او را بینهایت دوست داشت. تا جایی که ابوبکر صدیق و دخترش عائشه صدیقه همسر پاک و شایسته رسول از دوستدارترین مردم نزد پیامبر اسلام گردیدند.
امام بیهقی از محمد بن عبید از اسماعیل بن ابیحازم روایت کرده که رسول خدا عمرو بن عاص را به جنگ ذات السلاسل فرستاد، در حالت پیروزی برگشت و سپس از رسول خدا پرسید: چه کسی از مردم را از همه بیشتر دوست داری؟
فرمود: حضرت عائشه را. گفت در مورد زنان سئوال نکردم. بعد پیغمبر خدا فرمود پدرش ابوبکر را، به سبب اعتماد بیش از حدی که رسول خدا به حضرت ابوبکر داشت، در سختترین موقعیت و در ناگوارترین و شدیدترین و دقیقترین جریان و در روز جدایی بین کفر و ایمان و بین شرک اسلام یعنی آن روز هجرت نبوی، ابوبکر صدیق را یار و مصاحب خود قرار داد. چنانچه در این همراهی پاک و مبارک و در این سفر عظیم از جانب خداوند آیه زیر نازل میشود: ﴿ثَانِيَ ٱثۡنَيۡنِ إِذۡ هُمَا فِي ٱلۡغَارِ إِذۡ يَقُولُ لِصَٰحِبِهِۦلَا تَحۡزَنۡ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَنَاۖ﴾ [التوبة: 40]. «دومین نفر از آن دو نفر، آنگاه که در غار بودند به همراه و یارش گفت: (از حمله کافران)اندوهگین مباش، چرا که خدا با ما دو نفر است».
امام بیهقی از حضرت انس و ایشان از حضرت ابوبکر روایت میکند که من در حالی که با پیغمبر خدا در غار بودم، به او گفتم: یا رسول الله! اگر یکی از آنان زیرپایش نگاه کند حتماً ما را میبیند. پس رسول خدا فرمود: «فقال: يا أبابكر، ما ظنك باثنين الله عزوجل ثالثهما؟» ای ابوبکر! تو چه گمان میکنی در مورد دو نفری که خداوند عزوجل سومین آنهاست، پیغمبر خدا خواست پایه این دوستی باعظمت و این یاوری کریمانه را با ریسمان محکم خویشاوندی و مصاهرت که در حقیقت قویترین و محکمترین ریسمآنهاست، مستحکم کند. لذا دختر حضرت ابوبکر صدیق را به زنی گرفت، و با این ازدواج دوست امین و وفادارش را گرامی داشت. آن دوست و یاری که تصدیق کرد او را روزی که همه مردم در تکذیبش بودند و ایمان آورد به او روزی که همه مردم از وی رو برتافتند.
رسول خدا با این وصلت ابوبکر را مشرّف فرمود و بدین وسیله به خانواده و قبیلۀ حضرت صدیق متصل شد. و این پیوند مبارک عامل کشش قبایل و عشایر به سوی دین اسلام و پیامبر خدا گردید تا جایی که در این حرکت از همدیگر پیشی گرفته و سبقت میجوئیدند.
و اینها نقطه اتصال رسول خدا به بزرگان صحابه، رهبران اسلام و ستونهای ایمان و جهاد در راه خدا و آنانی که در آیندهای نزدیک پرچم قیادت و رهبری دین را بعد از رسول خدا به عهده خواهند گرفت، بودند. این حکمت هرگز ممکن نیست بر چشم بینای آنانی که با عینک حقیقت و عدل و انصاف مینگرند، پوشیده شود. و در پشت این پیوند حکمتهای عالی و دیدگاهی بلند و عمیق و محکم خواهند دید.
رسول حکیم حضرت عائشه را برای خود خواستگاری نمود. حضرت ابوبکر صدیق از این خواستگاری خوشحال گردیده و با آن موافقیت نمود و قلب او لبریز از شادی و خرمی گردید. رسول خدا زمانی حضرت عائشه را به عقد خود درآورد که هنوز کوچک بوده و در آن وقت اهلیت زناشویی و قضای شهوت را نداشت تا رسول خدا در او به نظر شهوت نگریسته و به سوی او میل کند و به او دل ببندد، اما رسول خدا در این عقد زناشویی، حکمت دیگری دید که حضرت عایشه را به عقد خود درآورد. بنابراین، بعد از دو یا سه سال – بنابر اختلاف روایت – از ازدواج در ماه شوال سال دوم هجری با او همبستر گردید، از مجموعه زنانی که رسول خدا با آنان وصلت نمود، تنها حضرت عائشه دختر باکره بود. آن حضرت از دوستدارترین زنان نزد رسول خدا بوده و داناترینشان به سنت رسول خدا و از پاکترین و باهوشترین امهات مؤمنین و بیشترین حافظان حدیث رسول خدا بود.
هرکه تاریخ این بانوی پاک و باحکمت، مادر مؤمنان و همسر رسول امین اسلام و همچنین تاریخ طولانی او را مورد مطالعه قرار دهد، از هوش، عقل، نبوغ، برجستگی، دانش، فقه و رفعت اخلاقی او انگشت تعجب به دندان میگیرد.
«پارهای از احادیثی که در فضلیت حضرت عائشه آمده است»
در حقیقت حضرت عائشه به تنهایی در دین، دریایی لبریز و در حکمت و احکام شرعی گنجینهای عمیق بود، او به تنهایی مدرسهای پایدار بود و هرگاه به جایی میرفت علم، فضل و تقوا در رکابش میرفتند. مقامش در آن زمان به جایی رسیده بود که رسول خدا ج به کسانی که خودشان از علما و فضلا و دانشمندان دینی بودند، عرض کرد: «نصف احکام دینتان را از این حمیرا بگیرید».
سپس منزلت او به اندازهای رسید که حضرت جبرئیل امین از جانب خداوند آمده و به او سلام رسانده و در مورد پاکی اش نزدیک به یازده آیه در اوایل سوره مبارکه نور آمده است.
حضرت عائشه فرمود که رسول خدا به من گفت: ای عائشه!این حضرت جبرئیل است که سلام خدا را بر تو میخواند. سپس من گفتم: سلام و رحمت خدا بر او باد. سپس فرمود که رسول خدا چیزهایی را میدید که من آن را نمیدیدم، این حدیث را ايمه پنجگانه روایت کردهاند.
و آنچه که شاهد برتری و دریای بیکران علمی حضرت عائشه است، آن چیزی است که حضرت ابوموسیس گفته است که در هیچ حدیثی برای ما اصحاب رسول خدا اشکالی پیدا نمیشد که از حضرت عائشه در آن مورد سئوال کرده، مگر این که اطلاعی از آن در نزدش پیدا میشد. این روایت را ترمذی در کتاب صحیح خود تخریج نموده است.
و آنچه که از امام زهری روایت شده است که فرمود: اگر علم عائشه را با علم همه زنان پیامبر و سایر زنان دیگر مقایسه کنیم هرآئینه علم عائشه برتر است.
و عطاء بن ابیرباح فرمود: عائشه فقیهترین مردم و نیک رایترین مردم در میان عموم مردم بود. هشام بن عروه از پدرش روایت میکند که من کسی را آگاهتر به فقه و طب و شعر از عائشه ندیدم.
«برخی از آنچه که در مورد پدرش حضرت ابوبکر صدیق آمده است»
پیامبر خدا میفرمود: خدا رحمت کند ابوبکر را که دخترش را به ازدواج من درآورد و مرا همراه خود به مدینه منوره برد و از مال خود بلال را آزاد کرد.
امام بیهقی از جابر روایت میکند که با رسول خدا بودم و از آن حضرت شنیدم که فرمود: از گوشه این راه شخصی از اهل بهشت بر ما وارد میشود، در این موقع ابوبکرس ظاهر گشت. بعد فرمود: از گوشه این راه شخصی از اهل بهشت ظاهر میشود، پروردگارا! او را حضرت علی قرار بده، سپس حضرت علی ظاهر شد.
از حضرت عبدالله بن عباس است که ابوبکر صدیق به رسول خدا گفت: یا رسول الله! چقدر این آیه خوب است. گفت: کدام آیه؟ گفت این سخنی خدای تعالی ﴿يَٰٓأَيَّتُهَا ٱلنَّفۡسُ ٱلۡمُطۡمَئِنَّةُ ٢٧ ٱرۡجِعِيٓإِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةٗ مَّرۡضِيَّةٗ ٢٨ فَٱدۡخُلِي فِي عِبَٰدِي ٢٩ وَٱدۡخُلِي جَنَّتِي ٣٠…﴾ [الفجر: 27- 30]. «ای نفس مطمئن با حالت رضا و پسندیده به سوی پروردگارت باز گرد. پس آنگاه در گروه بندگان خاص من درآی و داخل بهشت من شو» بعد رسول خدا فرمود: ای ابابکر!همین خطاب فرشته خدا برای تو خواهد بود.
روایت شده است هنگامی که ابوقحافه پدر ابوبکر مسلمان شد، ابوبکر صدیقس از مسلمانشدنش اطلاعی نداشت تا این که پیامبر خدا بر او وارد شد و فرمود ای ابابکر! آیا تو را بشارت ندهم به امری که موجب خشنودی تو گردد؟
ابوبکر گفت: یا رسول الله چه کسی میتواند همانند تو به خیر و نیکی بشارت دهد! پس آن بشارت چیست؟ گفت: ابوقحافه مسلمان شده است. ابوبکر صدیق گفت: یا رسول الله! اگر مرا به مسلمانشدن ابوطالب بشارت میدادی بسیار خوشحالتر میشدم، چرا که این امر باعث خوشحالی تو بود. رسول خدا ج از این سخن به گریه افتاد تا جایی که صدای گریه اش بلند شد با حالت نگرانی که چرا اسلامآوردن ابوطالب از دستش رفت. و بعد سه بار فرمود: ای ابابکر خدا تو را مورد رحمت خود قرار دهد.
امام بیهقی در کتاب «محاسن و مساوئ» از عطاء و او از ابیالدرداء روایت میکند که ایشان جلوتر از ابوبکر صدیق حرکت میکرد. رسول خدا او را دید و به او فرمود: آیا پیشتر از کسی راه میروی که او بهتر از توست! همانا بعد از انبیاء و رسولان آفتاب هستی بر احدی طلوع و غروب نکرده که برتر از ابوبکر صدیق باشد.
در همان کتاب از حضرت علی روایت است که ایشان فرمود: «نزد رسول خدا نشسته بودم که ابوبکر و عمر وارد مجلس شدند، در همین هنگام رسول خدا فرمود: این دو شخصیت آقای میانسالان اهل جنت از اولین و آخرین، از کسانی که از دنیا رفته و نیز در دنیا باقی هستند، مگر انبیاء و رسولان میباشند. ولی یا علی تو فعلاً این خبر را به آنان مگو».
و نیز از امام علی روایت است که رسول خدا فرمود: «یا علی! آیا تو شیخین یعنی ابابکر و عمر را دوست داری؟ گفتم: بلی یا رسول الله، رسول خدا فرمود: هرگز حُب تو و حُب ایشان جمع نمیشود مگر در قلبی که پر از ایمان است.
بنابراین، کسی که در قلب و روح و روان سرور پیامبران این منزلت عظیم را داشته باشد، پس چه کسی اولیتر از او به مصاهرت و دامادیگرفتن رسول خدا است؟
خداوند از او خشنود باد و او از خداوند خشنود گردید.
و خلاصه کلام این که بدون شک پیوند ازدواج و مصاهرت رسول خداج با خانواده اولین صحابه و اولین تصدیقکننده و اعلیترین صحابه از جهت ارزش و مختلصترین آنان و بیشترین قربانیدهنده در راه خدا و رسول، چیزی جز بخاطر دوستی و اخلاص در بینشان قبل از اسلام نبود. در حقیقت این دامادی پاداشی بود برای این یار باوفای امین و این مجاهد نستوه بزرگوار، آن وجود مبارکی که مسئولیت عظیم رسالت بعد از وفات رسول بزرگوار اسلام حضرت محمد ج بر دوش او گذاشته شد. پس او بهترین جانشین برای بهترین پیشروندگان گردید، و دختر پاکیزۀ او حضرت عائشه طاهرۀ صدیقه، مادر مؤمنان، آن همسر نمونه، آن که خداوند بین او و پیغمبر بزرگوار مودت و رحمتی بوجود آورد که رسول خدا او را دوست داشته و مورد اکرام قرار داده و با نیکی با او معاشرت نمود. و در عوض حضرت عائشه برای آقا و شوهر بزرگوار خود زنی مخلص بوده و از وی خوبی اطاعت نمود و او را تصدیق کرد، و بسیاری از احکام شرع جاودان را با امانت و خلوص نیت بر دوش گرفت و انتشار داد و در بین مردم آن را پخش نمود.
به ویژه احکامی که مربوط به زنان بوده و موضوعاتی که مربوط به تربیت و اصول اخلاقی خانواده است.
رسول خدا ج در حالی وفات فرمود که از آن حضرت راضی بوده و برای او دعا میکرد، تا جایی که در نزد او از دنیا رفت و در منزل او به خاک سپرده شد، خداوند از حضرت عائشه خشنود باد و او نیز خشنود گردید و بهشت جاویدان را جایگاه قرار داد.
snakker om'اُم المؤمنين عايشه صديقه (رض)'
Skriv tankene dine
Del dine tanker om denne artikkelen med oss