فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا… (روم، ٣٠)
پس روى خود را متوجه آئين خالص پروردگار كن !خضر یا قدر؟ نگاهى تازه به داستان موسی و خضر
خضر یا قدر؟ نگاهى تازه به داستان موسی و خضر
مترجم: فرهاد هيمان
آیا روزی با خود درنگ کردی و در مورد سرور مان خضر -علیه السلام- پرسیدیکه او پیامبر بود یا ولی یا عالم ویا هم چیزی دیگری؟ آیا هیچ بخاطر اینکه خداوند وی را دارای علم، حکمت و رحمت بیشتر از نبی مرسل گردانیده، تعجب کردی؟
روزی از خود میپرسیدم که چرا اینهمه اصرار برای اینکه سرورما موسی -علیه السلام- بهجایی برسد که در آن با سرور ما خضر -علیه السلام- ملاقات کند؟ ﴿وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِفَتَاهُ لَا أَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَيْنِ أَوْ أَمْضِيَ حُقُبا / و [بیاد آر] هنگامیرا که موسی به جوان [خدمتکار] خود گفت: «من دست از جستجو بر نمیدارم تا به محل برخورد دو دریا برسم هر چند مدت طولانی به راه خود ادامه دهم﴾.
وچرا از میان همهی انبیاء و پیامبران مشخصا برای موسی مقدر گردید که با خضر -که دارای علم و رحمت بیشتر است- رو برو گردد؟ بهتأکید که این داستان تماما از همه داستانها [ی دیگر] مختلف است؛ داستان موسی و بنده صالح هرگز مانند دیگر داستانها نیست، چرا؟
زیرا داستان به علمی پیوند دارد که مانند علم ما که قائم به اسباب است و علم انبیاء که قائم به وحی است، نمیباشد؛ همانا ما در این داستان در پیشگاه علمی از سنخ دیگر که خیلی پیچیده و مرموز است، قرار داریم. علم قدر؛ علمیکه پردههای زیادی بر آن گسترانیده شده است، کما اینکه بر مکان و زمان دیدار و حتی نام او ﴿عَبْداً مِنْ عِبَادِنَا / بندهیی از بندگان ما﴾ پرده گسترانیده شده است.
این دیدار استثنایی بود؛ زیرا برای سختترین پرسشیکه -از زمانیکه خداوند آدم را آفرید تا زمانیکه خداوند زمین و آنچه برآن هست را وارث میگردد- در نفس بشر خطور میکند، پاسخ میدهد. پرسشیکه میگوید: چرا خداوند شر، فقر، سختیها، جنگها و بیماریها را آفرید؟ چرا کودکان میمیرند؟
• قدر چگونه کار میکند؟
شماری بر آن رفتهاند که بنده صالح جز تجسمی از «قدر متکلم» نیست تا شاید ما را رهمنون گردد ﴿فَوَجَدَا عَبْداً مِنْ عِبَادِنَا آَتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً / پس [در آنجا] بندهیی از بندگانم (خضر) را یافتند که از جانب خود به او رحمتی عطا کرده و علم فراوانی از نزد خود به او آموخته بودیم﴾؛ مهمترین مواصفات این قدر سخنگوینده این استکه رحیم و علیم است، یعنی رحمت بر علم پیشی گرفته است.
- نبیِ بشر (موسی) میگوید: ﴿هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً / آیا از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو آموخته شده و مایه رشد و صلاح است، به من بیاموزی؟!﴾ .
- قدر متکلم (خضر) پاسخ میدهد: ﴿قَالَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً ٭ وَكَيْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً /گفت : « تو هرگز نمیتوانی با من شکیبایی کنی! و چگونه میتوانی بر چیزیکه به [راز] آن آگاه نیستی، شکیبا باشی؟!﴾؛ فهمیدن اقدار خداوند برتر از امکانیات عقل بشری است و هرگز بر تناقضاتیکه میبیند، صبر نمیتواند.
- موسی با کمال فضولی بشری پاسخ میدهد: ﴿سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ صَابِراً وَلَا أَعْصِي لَكَ أَمْراً / به خواست خدا مرا شکیبا خواهی یافت، و در هیچ کاری تو را نا فرمانی نخواهم کرد﴾.
اینجا مهمترین سفریکه برای ما توضیح میدهد قدر چگونه عمل میکند، آغاز میگردد:
هردو سوار کشتی بینوایان میشوند، آنگاه خضر کشتی را سوراخ میکند. سختیهای رهیبی را که برای آن بینوایان در کشتی سوراخ شده، پیش آمده باشد، تصور کن: مشکلات، درد، وحشت، ترس، تضرع …
-
موسای بشر میگوید: ﴿قَالَ أَخَرَقْتَهَا لِتُغْرِقَ أَهْلَهَا لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً إِمْراً / گفت: «آیا آنرا سوراخ کردی تا سرنشینان آنرا غرق کنی؟ راستی چه کاربدی انجام دادی!﴾.
سرزنش کردن قدر، طوریکه ما میکنیم؛ آیا مرا بدون فرزند (عقیم) آفریدی تا مردم عیبجویی کنند؟ دستم را از کار دور ساختی، تا فقیر گردم؟ از قدرت دورم کردی تا سخره پستها گردم؟ خدا یا چرا این همه سال زندان؟ خدایا آیا مستحق این همه خواری استیم؟
﴿أَلَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً / آیا نگفتم تو هرگز نمیتوانی با من شکیبایی کنی؟!﴾ آیا برایت نگفتم که [ظرف] تو کوچکتر از این است که اقدار را بدانی؟ سپس با تعهد جدید موسی بر صبر کردن، به راه خود ادامه دادند.
هردو به راه ادامه میدهند؛ خضر که خداوند وی را قبل از علم به رحمت وصف کرده، به کشتن پسری اقدام میکند و به راه ادامه میدهد. خشم موسای نبی -که وحی برایش میاید- افزون میگردد و با لهجهی سختی عتاب میکند: ﴿أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَيْئًا نُكْرًا / آیا انسان پاکی را بدون آنکه کسی را کشته باشد، کشتی؛ براستی کار زشتی انجام دادی!﴾. عتاب از إمر به نُکر تبدیل میگردد [قتاده میگوید: نُکر شدیدتر از إمر است؛ زیرا آن حقیقت هلاک هست و در ٳمر ترس هلاک شدن میرود] و این سخن از نبیییکه برایش وحی میشود صادر گردیده است اما، او نیز مانند ما بشر است و در همان حیرت ما بسر میبرد؛ خضر یک بار دیگر برایش تأکید میکند:﴿أَلَمْ أَقُلْ لَّكَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً / آیا به تو نگفتم که هرگز نمیتوانی با من صبر کنی؟!﴾.
سپس هردو بعد از تعهد اخیر موسای کلیم الله به اینکه خاموشی اختیار کند و پرسش نکند، به راه خود ادامه میدهند؛ به قریه میروند و آنگاه خضر دیوار را بخاطر حفاظت گنج یتیمها، آباد میکند. اینجا صبر موسىٰ لبريز ميشود؛ خضر -کسیکه خداوند وی را مسخر کرده تا حکمت قدر را برای ما حکایت کند- قبل از موسی پاسخ میدهد: ﴿قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَيْهِ صَبْرا ً / [خضر] گفت:«اینک زمان جدایی من و تو فرا رسیده، تو را از راز (و حکمت) آنچهکه نتوانستی در برابر آن صبر کنی؛ آگاه خواهم ساخت﴾.
اینجا حکمت خداوند که بعضشان تا روز قیامت دانسته نخواهد شد، تجلی میکند؛ شر نسبی است و دانستههای ما از شر بعنوان انسان، قاصر است؛ زیرا ما تصویر را کامل نمیبینیم.
• قدر سه نوع است
۱) شریستکه آنرا میبینی و شر میشماری، بعدا خداوند برایت مکشوف میکند که خیر بوده است؛ آنچه که برای صاحبان کشتی شر مینُمود، آشکار گردید که برایشان خیر بود. این چیزیست که روزانه در زندگی خود شاهد آنیم و هرکدام ما دهها تجربه آنرا داریم.
۲) مانند کشتن کودک؛ آنرا شر میبینی و شر هم حسابش میکنی، ولی در حقیقت خیر است؛ اما خداوند آنرا در طول زندگی برایت مکشوف نمیکند، همه زندگی را به گمان شر بودن آن میگذرانی. آیا مادر آن پسر حقیقت آنچه را که رخ داد، دانست؟ آیا خضر از حقیقت آگاهش کرد؟ پاسخ نه است. قطعا قلبش پاره گردید و شبهای طولانی را بر غم پسریکه سالها در آغوش خود پرورش داد و عاقبت مرد بیگانهیی آمد و وی را کشت و رفت، گذرانید. یقینا او هرگز نخواهد دانستکه پسر دومی عوضی است بهجای پسر اولی و اینکه اولی برایش شر خواهد بود:﴿فَخَشِينَا أَنْ يُرْهِقَهُمَا طُغْيَاناً وَكُفْراً / پس بیم داشتیم که آنان را به سرکشی و کفر وا دارد﴾.
اینجا ما در مقابل شر آشکاری استیمکه برای مادر رخ داده و هرگز آنرا تفسیر نمیتواند و تا روز قیامت مادر پسر هرگز حقیقت آنچهرا که رخ داد، نخواهد دانست. اینکه ما عادی از حادثه میگذریم، بدان جهت است که میدانیم خضر چرا آن کار را کرد اما؛ او هرگز و هرگز نخواهد دانست.
۳) نوع سوم قدر که مهمتر است؛ شری است که خداوند آنر از تو بر میگرداند، بدون آنکه لطف پنهانی خداوند را بدانی؛ خیریکه خداوند بسویت میفرستد و هرگز و هیچ وقت آنرا نمیبینی و نمیدانی.
آیا آن یتیمها، فرزندانِ مرد نیککردار دانستند که دیوار ویران میشد؟ نخیر. آیا دانستند که خداوند کسی را برایشان فرستاد و آن دیوار را برایشان آباد کرد؟ نخیر. آیا لطف پنهانی خداوند را مشاهده کردند؟ پاسخ قطعا نخیر است. آیا موسی راز آباد کردن دیوار را [قبل از بیان خضر] فهمید؟ نخیر.
دوباره با هم به سخن نخست خضر (قدر متکلم) بر میگردیم: ﴿إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً / تو هرگز نمیتوانی با من شکیبایی کنی﴾. ای انسان! هرگز اقدار خداوند را نمیفهمی؛ تصویر بزرگتر از عقلت است. از لطف پنهانی خداوند بخاطر صبر و شکیبایی بر قدرهاییکه نمیدانیشان، استعانت گیر. بر پروردگارت اعتماد کن، همانا قسمتت همهاش خیر است و در دل خود بگو: من اقدار خداوند را نمیدانم، لکن من با خود هماهنگ و با این حقیقت که من نمیدانم در صلح استم و باورمند استم آنگونه که راسخان در علماند که همه آن از سوی پروردگار ماست. هرگاه به این مرحله رسیدی، پس به اعلی مراحل ایمان خواهی رسید؛ طمأنينه/آرامش، و این حالتیست که انسان بخاطر هیچ یک از اقدار خداوند به اهتزاز نمیاید -خواه خیر معلوم شود یا شر- و خداوند را در همه حال شکرگزاری میکند. تنها آن زمان است که سخن خداوند بالایت منطبق خواهد شد: ﴿يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ / ای نفس آرام یافته!﴾ تا آنجا که میگوید: ﴿وَادْخُلِي جَنَّتِي/ و به بهشت من وارد شو﴾؛ ملاحظه داشته باش که اینجا برای نفس مطمئنه هرگز یادآور نشده که حسابی نیست و عذابی نیست.
٭ برگردانشده از عربی.
بحث در مورد'خضر یا قدر؟ نگاهى تازه به داستان موسی و خضر'
نظریات خود را بنوسید
نظریات خود را باره این مقاله با ما شریک کنید