تأسيس مذهب حنفى

تأسيس مذهب حنفى
  • 1400/8/3
  • سيد اشرف
  • 16:19:50
اشتراک گزاری:

تأسيس مذهب حنفى

ارسالى : سيد اشرف

بنيان گذار ؛ ابو حنيفه ( ٧٠٣ – ٧٦٧ م )
اين مذهب در پى بنيان گذار آن ابو حنيفه (رح) نامگذارى شده است، كه نام اصلى او نعمان ابن ثابت ميباشد. او در سال ٧٠٢ ميلادى در كوفه (عراق) به دنيا آمد. پدر او يك تجارى ابريشم و از اصل و نصب فارس بود كه در جريان رژيم خلفاء راشدين، اسلام را قبول كرد.

ابو حنيفه (رح) آموزش اوليه خود را در بخش فلسفه و منطق معروف به «علم الكلام» آغاز نمود، مگر بعد از ماهر شدن در رشته هاى مختلف آن، آنرا ترك نموده به آموختن عميق فقه و حديث پرداخت.او حماد ابن زيد (رح) كه برجسته ترين عالم حديث در زمان خود بود را به حيث استاد خود انتخاب نمود. ابو حنيفه (رح) براى ١٨ سال از او علم آموخت. در اين جريان او واجد شرايطى درس دادن شد، مگر تا وفات حماد در سال ٧٤٢ م به حيث شاگرد او باقى ماند. بعد از وفات حماد، ابو حنيفه (رح) در سن ٤٠ سالگى مقام استادى را كسب نموده و يكى از علماء برجستهء كوفه گرديد. همينطور او به خليفه هاى عموى آن زمان يك شخص ارزشمند گرديد و به او مقام قاضى شدن كوفه را پيشنهاد كردند، مگر با وجود لت و كوب از جانب امير كوفه «يزيد ابن عمر»، او آن مقام را رد كرد.

مشابهاً، در جريان سلطنت عباسى ها، ملاقات هاى شاهانه را نيز رد مى كرد و در نتيجه توسط خليفه ابو جعفر المنصور ( ٧٥٤ – ٧٧٥ م ) در بغداد زندانى شد. و تا وفاتش ( ٧٦٧ م ) در زندان باقى ماند.

ابو حنيفه (رح) در بين تابعين (شاگردان صحابه) خردسال بشمار ميرفت، بخاطريكه او با بعضى از صحابه ملاقات كرده و از آنها بعضى احاديث را روايت كرده است.

[ المدخال ]

تشكيل مذهب حنفى
————————
امام ابو حنيفه (رح) ميتود درسى خود را مبنا بر شورا (مذاكرهء گروهى) كرده بود. او يك مسئله شرعى را به شاگردان خود براى مناظره و مباحثه حاظر كرده و به آنها ميگفت ؛ كه هرگاه به يك حل مشترك رسيدند، آنرا ظبط كنند. بخاطر اين رويكرد حكم شرعى، ميتوان گفت، كه مذهب حنفى به همان اندازهء كه محصول كوشش هاى ابو حنيفه (رح) است، از شاگردانش نيز ميباشد. آنها در بارهء مسائل فرضى نيز مناظره ميكردند و حل براى آن ميآفتند. اين مبنا بر اصولى بود، كه يك مسئله قبل از واقع شدن آن حل داشته باشد. بخاطر اين آموزش علم فرضى كه با جملات «پس چى اگر، چنين و چنان شود» معروف بودند، آنها به ‘پس چى ها’ يا «اهل رأي» مشهور گرديدند.

منابع احكام كه توسط مذهب حنفى استفاده ميشدند؛
—————————————————————
فقهاى هاى ابتدايى مذهب حنفى از منابه ذيل نتيجه گيرى احكام را ميكردند، كه مطابق به اهميت آن در لست گرفته شده است.

١. قرآن
آنها قرآن را منبع اول غير قابل منازعهء شريعت اسلامى ميشمردند. در حقيقت در تعين كردن صحت ديگر منابع از آن استفاده ميشد. در نتيجه هر منبعء ديگرى كه مخالف به قرآن ميبود، آنها آن را رد ميكردند.

٢. سنة
سنة منبع دوم پر اهميت شريعت اسلامى به شمار ميرفت، مگر با بعضى از شرايط نسبت به استعمال آن. ٓنها قرار گذاشتند كه اين كافى نيست، كه يك حديث تنها صحيح باشد، اگر از آن به حيث حكم شرعى كار گرفته ميشود، آن بايد مشهور نيز باشد.
اين شرط براى حفاظت از احاديثى دروغى، نهاده شد، چون مكررا در آن منطقهء كه فقط يك چند صحابه ( على و ابن مسعود (رض)) زيست كرده بودند، احاديث جعلى نيز شنيده ميشد.

٣. اجماع صحابه كرام
منبع سوم شريعت، اجماع صحابه در بارهء يك موضوع شرعى كه توسط قرآن و سنة مشخص نگرديده، بود. به اجماع صحابه نظر به رأي امام ابو حنيفه (رح) و شاگردانش در نتيجه گيرى قانون اسلامى، برترى داده ميشد. مذهب حنفى اجماعى علماء اسلام را در هر زمان معتبر و اجبارى ميشمردند.

٤. نظر شخصى صحابه
اگر در مورد يك مسئلهء شرعى رأي هاى مختلف صحابه وجود ميداشتند و متعاقباً هيچ اجماعى برآن نمى بود، ابو حنيفه (رح) در آن مسئله يكى از رأي ها را كه به او راجع به آن موضوع مناسب معلوم ميشد، انتخاب ميكرد. در بر قرار كردن اين به حيث اصول اساسى مذهب او، ابو حنيفه (رح) به رأي صحابه نظر به رأي خود برترى ميداد. هر چند در انتخاب رأي هاى صحابه از منطق خود كار ميگرفت.

[ تاريخ الفقه الإسلامي ]

٥. قياس
ابو حنيفه (رح) اين را فرض نمى پنداشت كه قياس ( نتيجه گيرى ) شاگردان صحابه «تابعين» را در جاهاى كه ثبوت واضح در دسترس نمى بود، حتماً قبول كند. او خود را مساوى به تابعين ميسنجيد و مبنا بر اصول برقرار شدهء قياس خودش و شاگردانش، خود اجتهاد ميكرد.

٦. استحسان
استحسان در عبارت كوتاه برترى يك ثبوت بر ثبوت ديگر را گويند، بخاطر اينكه نسبت به آن حالت بيشتر مناسب ميبود و لو اگر ثبوت برترى داده شده كمى ضعيفتر از آنى كه برترى داده شده هم باشد. اين ممكن شامل برترى يك حديث كه مشخص است نسبت به حديثى عام، و يا برترى يك حكم مناسب نسبت به حكم نتيجه گيرى شدهء قياس، هم باشد.

٧. عرف
در آن مناطق كه رسم و رواج ملزم اسلامى موجود نمى بودند، به رسم و رواج محلى سنگينى داده ميشد. براى اين اصول بود، كه رسم و رواج هاى مختلفى در قانون اسلامى داخل شدند و سهواً در جمع قانون اسلامى بشمار رفتند.

شاگردان عمدهء مذهب حنفى
———————————-
شاگردان مشهور امام ابو حنيفه (رح) زفر بن الهذيل العنبري، ابو يوسف و محمد بن حسن بودند.

زفر بن الهذيل العنبري ( ٧٣٢ – ٧٧٤ م )

زفر يكى از آنهاى بود كه مثال ابو حنيفه (رح) را پيروى كرد و مقام قاضى شدن را رد كرد، باوجود اينكه پيشنهاد هاى جذاب به او شدند. او درس دادن را نسبت به آن برترى داد، و تا وفاتش به سن ٤٢ سالگى در بصره به درس دادن ادامه داد.

ابو يوسف يعقوب بن ابراهيم ( ٧٣٥ – ٧٩٥ م )

ابو يوسف در يك فاميل غريب در كوفه به دنيا آمد. او به شكل گستردهء آن حديث آموخت تا در علم حديث يك عالم برجسته شد و بعد براى ٩ سال از امام ابن أبي ليلا (وفات ٧٦٥ م) كه پدرش مشهور ترين صحابه در مدينه بود، در كوفه فقه آموخت.

ابو يوسف بعد براى ٩ سال از ابو حنيفه (رح) علم آموخت و زمانيكه ابو حنيفه (رح) وفات كرد، او به مدينه رفت و براى يك مدت كوتاهى از امام مالك (رح) علم كسب نمود.

از طرف خليفهء عباسى المهدي ( ٧٧٥ – ٧٨٥ م و هارون رشيد ( ٧٨٦ – ٨٠٩ م ) ابو يوسف به حيث سر قاضى مقرر شد. نظر به استعداد او به حيث سر قاضى، او براى شهر هاى مختلفى قاضى ها را مقرر ميكرد و تمام قاضى هاى مقرر شدهء او پيروان مذهب حنفى بودند. بدين ترتيب او وسيلهء گسترش مذهب حنفى در سراسر دنياى مسلمانان شد.

محمد بن الحسن، الشيباني ( ٧٤٩ – ٨٠٥ م )

امام محمد در وسيط به دنيا آمده، مگر در كوفه بزرگ شد. به مانند ابو يوسف آموزش قبلى او نيز در علم حديث بود. او براى يك مدت كوتاهى از ابو حنيفه (رح) علم آموخت تا امام فوت كرد و بعد به آموختن از ابو يوسف (شاگرد ابو حنيفه) دوام داد و بعداً به مدينه سفر نمود و براى سه سال از امام مالك (رح) آموخت.

در اين دوران او يكى از راوى هاى عمدهء كتاب امام مالك (رح) «الموطا» گرديد. امام شافعي (رح) يكى از آن عده علماء بود كه در اواخر از امام محمد بن الحسن (رح) در بغداد علم آموخت. در جريان رژيم هارون رشيد، امام الشيباني (رح) نيز مقام قاضى بودن را قبول كرد، مگر بزودى آنرا ترك نمود، بخاطرى سازش هاى بيشمار كه آن تقاضا داشت و او دوباره به شغل استادى خود در بغداد برگشت.

پيروان مذهب حنفى :
————————-
هند، افغانستان، پاكستان، عراق، سوريه، تركيه، گويانا، ترينداد، و بعضى مناطق مصر پيروان مذهب حنفى ميباشند.

در قرن نزدهم زمانيكه امپراطورى عثمانى شريعت اسلامى را مطابق به فقه حنفى تدوين كرد و آنرا نيز قانون دولت ساخت، هر عالم كه ميخواست كه قاضى شود، حتمى بود كه فقه حنفى را بيآموزد. در نتيجه در اواخر قرن نزدهم مذهب حنفى در سراسر سلطنت عثمانى منتشر شد.

سوء تفاهم بسيارى از پيروان اين مذهب، در مورد ابو حنيفه (رح) :
—————————————————————————-
ابو حنيفه (رح) شاگردان خود را منع ميكرد كه رأي هاى او را ظبت كنند، چون بسيارى از آنها مبنا بر قياس بودند. اگرچه او استثناء ساخت، براى آن رأي هاى كه بطور كامل بالاى آنها مذاكره شده و بالاى آنها تمام شاگردان او هم راى بودند.

شاگرد او ابو يوسف (رح) گفت ؛ كه بارى امام ابو حنيفه (رح) به او گفت ؛

«واى بر تو، يعقوب! هر چيزى را كه از من ميشنوى، ننويس! چون يقيناً من شايد امروز يك رأي داشته باشم و فردا آنرا ترك كنم، و شايد رأي ديگرى فردا داشته باشم و فرداى ديگر آنرا ترك كنم.»

[ التاريخ لابن معين ]

اين طرز برخورد امام ابو حنيفه (رح) شاگردان او را از تقليد كردن بدون تفكرِ رأي هاى او اداره مى كرد و آنها را مدد كرد تا به رأي هاى خود آنها و به رأي هاى ديگران احترام داشته باشند.

امام ابو حنيفه (رح) بسيارى از بيانيه هاى سختى راجع به تقليد كردن كوركورانه از رأي هاى او و از شاگردان او داده است. در حقيقت او هر كسى را كه از رأي هاى آنها پيروى ميكند و يا مبنا بر رأي هاى او حكم شرعى ميكند، محكم منع ميكرد. تا كه آن شخص با ثبوتهاى را كه او و شاگردان او استعمال كردند و از منابع كه آنها نتيجه گيرى كردند، آشنا نمى بود.

از امام ابو حنيفه (رح) با شاگردش ظفر روايت گرديده كه گفت:

ليس لأحد أن يفتى بقولنا ما لم يعرف من أين قلنا
و في رواية : «ما لم يعرف دليلنا»

«براى كسيكه نمى فهمد كه از كجا ما حرف ميزنيم، جائز نيست كه مبنا بر بيانيهء من حكم كند.»

و در روايتى : «كسيكه از دليل ما آگاه نباشد.»

[ الإنتقاء في فضائل الأئمة الثلاثة الفقهاء ]

ابو حنيفه (رح) از محدوديت هاى خود هميشه آگاه بود. بنابراين او به شاگردان خود و هر كسيكه از فهم عميق او در اسلام فايده ميگيرد، مشخص كرد كه مقياس نهايى براى صحيح و غلط فقط قران و سنة است و هر حكمى كه مطابق به آن باشد صحيح و اگر مخالف آن باشد غلط است.

شاگرد او محمد ابن حسن (رح) روايت كرد كه امام ابو حنيفه (رح) فرمود:

قيل لأبي حنيفه : إذا قلت قولاً و كتاب الله يخالفه ؟
قال : اتركوا قولي لكتاب الله،
فقيل : إذا كان خبر الرسول الله (ﷺ) يخالفه ؟
قال : اتركوا قولي لقول رسول الله (ﷺ)،
فقيل : إذا كان قول الصحابة يخالفه ؟
قال : اتركوا قولي لقول الصحابة.

به ابو حنيفه گفتند : اگر سخنى گفتى و كتاب الله مخالف آن باشد؟
او گفت : سخن مرا براى كتاب الله ترك كنيد.
گفتند : اگر خبر رسول الله مخالف سخن تو باشد؟
او گفت : سخن مرا براى سخن رسول الله ترك كنيد.
گفتند : اگر سخن صحابهء كرام مخالف قول تو باشد؟
گفت : قول مرا براى سخن صحابه ترك كنيد.

[ روضة العلماء ]

او نيز به اين اشاره نموده كه، اگر كسى ميخواهد كه مذهب او را تعقيب كند، مذهب او حديث صحيح رسول الله (ﷺ) است.

امام ابن عبد البر (رح) از او روايت كرده، كه ابو حنيفه (رح) فرمود: إذا صح الحديث، فهو مذهبي

(اگر حديث صحيح را دريافتيد، آن مذهب من است.)

بحث در مورد'تأسيس مذهب حنفى'

نظریات خود را بنوسید

نظریات خود را باره این مقاله با ما شریک کنید

نظر شما قابل قدر است