فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا… (روم، ٣٠)
نو خپل مخ د رب پاک دين ته واړوئ!اندر باب حجيت حديث
اندر باب حجيت حديث
نويسنده: دوكتور خليل الرحمن حنانى
اسلام منظومه ای از مفاهیم اعتقادی، احکام تشریعی، ارزشهای اخلاقی و لطایف روحانی است که خداوند متعال آنرا برای تصحیح افکار و تقویم سلوکیات انسان، تنظیم رابطه او با آفریدگار هستی، تعیین ضوابط حقوقی بین فرد وجامعه و دولت، و چگونگی تعامل انسان با طبیعت، رسیدن به مدارج کمال انسانی و انسان کامل شدن، و در کل سعادت دنیا و آخرت بشر در نظر گرفته و به وسیله محمد (ص) ابلاغ نموده است. این مفاهیم و مقوله ها از عصر رسالت تا امروز توسط دانشمندان در چهارچوب علوم مورد بحث قرار گرفته اند. هرچند علمای اسلام در تمام علوم بشری عصر خود اهتمام داشته اند، اما بیشترینه بر بُعد عملی اسلام تمرکز داشته، چون با زندگی و جامعه در تعامل بوده است، مدارس ومذاهب متعددی درین عرصه پدیدار گشته و مواد علمی عظیمی فراهم شده. علما در بُعد تشریعی چندین منبع را بحیث مصادر قانون گذاری شناخته اند که در صدر کتاب الله و سنت رسول (ص) قرار دارند. اهمیت این مطلب از آنجا ناشی می شود که پیامبر (ص) تمسک به این دو چیز را ضامن سلامتی ایمان و مانع گمراهی امت معرفی می کند، چنانچه فرموده است: « تَرکتُ فیکم أمرَین لن تَضِلُّوا ما تَمَسَّکتُم بهما: کتابَ اللهِ و سنةَ نبیِّه» (الموطا ۲/۸۹۹) یعنی من برای شما دو چیز را بجا گذاشتم، هرگز گمراه نخواهید شد ما دامی که بدانها متمسک باشید. این دو سرچشمه جاودان مصادر اصلی تشریع می باشند که مصادر دیگر از قبیل: اجماع امت، قیاس، استحسان، عرف، استصحاب حال، قول صحابی، سد ذرایع، شرایع امت های قبلی وعمل اهل مدینه از همین دو منبعِ سرشار سرچشمه می گیرند. در کنار کتاب الله و سنت پیامبر (ص)، علمای اسلام اجماع امت و قیاس را نیز بالاتفاق بحیث دو مصدر تشریع احکام پذیرفته اند، با این تفاوت که کتاب الله وسنت رسول را دلیل شرعی مستقل وقایم بذاته می شناسند، اما اجماع و قیاس را دلیل غیر مستقل و وابسته به کتاب و سنت. در مورد حجیت سایر ادله شرعی علما اختلاف نظر دارند که در کتب اصول فقه مفصلا مورد بحث قرار گرفته است. موضوعی که درین مقاله روی آن روی آن بحث ومکث می شود، صلاحیت احتجاج به «سنت» و «حدیث» نبوی در تشریع احکام خواهد بود که فعلا روی آن حرف وحدیث زیادی است که اینک در چند زیر مطلب عرض می شود.
1 ـ سنت چیست؟
سنت در لغت به معنای روش وطریقه است و حدیث به معنای سخن. اما در اصطلاح فقها سنت به چند معنی به کار رفته، از جمله فعلی که از پیامبر (ص) ثابت شده، اما ثبوت آن به درجه فرض و واجب نرسیده باشد. به تعبیر دیگر، فقها سنت را مانند فرض، واجب، حرام، مکروه و مباح یک حکم تکلیفی می دانند. علمای اصول سنت را عبارت از قول و فعل و تقریر (تأیید) رسول الله (ص) تعریف می کنند، بنابرآن سنت مرادف حدیث می باشد. جمهور علماء مدلول حدیث و سنت را یکی می دانند.
سنت تقریری عبارت از فعل و یا قولی است که صحابه در حضور پیامبر (ص) انجام داده و یا خبر داده شده، اما پیامبر (ص) در برابر آن سکوت کرده و اعتراض ننموده باشد.
برخی حدیث را بر اقوال پیامبر (ص) اطلاق می کنند وخاصتر از سنت، ازین لحظ هر حدیث سنت است، اما هر سنت حدیث نیست.
اما محدثین دایره اطلاق حدیث را وسعت بخشیده و آنرا عبارت از اقوال، افعال و تقریرات پیامبر اسلام (ص) می دانند وهمچنان صفات خُلقی و خَلقی ایشان، و نیز أحوال واخبار آن حضرت قبل از بعثت و بعد از آن. به این ترتیب مفهوم حدیث در اصطلاح محدثین مساحت بیشتری را نسبت به مفهوم حدیث در نزد فقها و اصولیین احراز می کند.
در این مقاله، در استعمال مصطلحات به مذهب جمهور اعتماد شده، چنانچه فعلا علما این دو مصطلح را جای يكدیگر بکار می برند.
اصطلاح دیگری که مرادف به حدیث احيانا بکار رفته، «خبر» است؛ بعضیها مفهوم خبر را عامتر از حدیث می دانند وآنرا بر اقوال پیامبر (ص) و غیر پیامبر اطلاق می نمایند، ازین لحاظ هر حدیث خبر است، اما هر خبر حدیث نیست.
پس سنت از نگاه ماهیت سه قسم می باشد: سنت قولی، سنت فعلی وسنت تقریری، و از ناحیه سند هم: متواتر، مشهور وخبر واحد. سنت متواتر از نظر علمای اصول مفید علم یقین است، اما خبر واحد هرچند که مفید علم یقینی نیست، اما نزد اکثریت علما وعموم فقهاء موجبِ عمل می باشد. سنت مشهور را برخی از علماء در حکم حدیث متواتر قرار داده اند ومفید علم یقینی، وبعضی دیگر در حکم خبر آحاد وموجبِ عمل می شناسند، نه علم یقین.
تقسیم حدیث به متواتر، مشهور و خبر واحد مذهب احناف است، اما جمهور محدثین حدیث را دو قسم می دانند: متواتر و آحاد.
خبر متواتر در اصطلاح محدثین به حدیثی گفته می شود که آنرا گروه کثیری از مردم روایت کنند، به گونه ایکه در تمامی طبقات اسناد، عادتا توافق وتبانی آن جمعِ کثیر بر دروغ غیر ممکن باشد.
متواتر دو نوع است: متواتر لفظی ومتواتر معنوی؛ متواتر لفظی مانند حدیث «مَن کَذب علیّ مُتعَمِّداً فَلیَتَبَوَّأ مَقعَدَه مِنَ النّارِ» که آنرا با همین لفظ بیشتر از شصت صحابی از پیامبر (ص) روایت کرده اند و بعد تابعین و اتباع تابعین و نسلهای بعدی، جمع کثیری به همین لفظ روایت کرده اند. علامه سیوطی راویان این حدیث را ۹۷ صحابی ذکر می کند. نمونه حدیث متواتر معنوی، حدیث شفاعت پیامبر اسلام (ص) برای امتش در روز قیامت است که توسط شمار زیادی از صحابه با الفاظ مختلف و مفهوم واحد روایت کرده اند.
متواتر لفظى ومتواتر معنوى از لحاظ قوّت و افاده علم یقینی به اتفاق علما فرق ندارند؛ به عبارت دیگر احادیث متواتر ـ اعم از لفظى ومعنوى ـ همه ضرورتا احادیث صحیح اند و صحت آنها قطعی و یقینی می باشد.
اما خبر واحد به حدیثی گفته می شود که از ناحیه سند به حد تواتر نرسیده باشد. خبر واحد از نظر فقهاء مفیدِ ظن و موجبِ عمل است، مشروط بر اینکه توسط شخصی عادل روایت شود و با روایت قویتر از خود در تناقض نباشد.
2 ـ قطعیّت وظنیّت دلالت و ثبوت:
مقصد از دلالت، مفهومیست که از نص شرعی گرفته می شود، و مراد از ثبوت طریقه ایکه نص به ما رسیده است. نصوص شرعی (کتاب الله وسنت نبوی) از نگاه قطعیت و ظنیت چهار قسم اند: (۱) قطعی الثبوت و قطعی الدلالة، (۲) ظنی الثبوت و ظنی الدلالة، (۳) قطعی الثبوت و ظنی الدلالة، و (۴) ظنی الثبوت و قطعی الدلالة. قطعی الثبوت و قطعی الدلالة مانند این قول خداوند: «و اقیموا الصلاة»، چیزی که ازین آیت فهمیده می شود، وجوب اقامه نماز است که مجالی برای اختلاف در آن وجود ندارد، پس «واقیموا الصلاة» نص قطعی الدلالة است و همچنان قطعی الثبوت، چون قرآن است و قرآن همه به تواتر ثابت شده. برخی از نصوص کتاب الله با وجود قطعی الثبوت بودن، ظنی الدلالة اند، مانند این قول خداوند: «وامسحوا برؤوسكم» که در تفسیر و فهم آن امکان اختلاف است، که آیا حرف (با) در «برؤوسكم» بای «تبعیض» است و فرضیت مسح بعضی از سر را افاده می کند و یا بای «الصاق» که فرضیت مسح تمامی سر را ، به این علت نص «وامسحوا برؤوسكم» با وجود قطعی الثبوت بودن، ظنی الدلالة است.
در احادیث نبوی مصداق هر چهار قسم وجود دارد؛ احادیث متواتر همه قطعی الثبوت اند، هرگاه دلالت آن هم قطعی باشد و مجالی برای معنای غیر در آن نباشد، حدیث قطعی الثبوت وقطعی الدلالة گفته می شود، البته این نوع احادیث بسیار اندک اند. و هرگاه دلالت حدیث متواتر قطعی نباشد و در آن مجال معنای غیر وجود داشته باشد، حدیث قطعی الثبوت و ظنی الدلالة است.
حدیث قطعی الدلالة وظنی الثبوت، مانند این قول پیامبر (ص): «مَن أدرَکَ رُکعَةً مَعَ الجَماعَةِ فَقَد أدرَکَ الجَمَاعَةَ» این حدیث قطعی الدلالة است، چون در فهم و دلالت آن هیچ وهمی به انسان دست نمی دهد، اما چون با اسناد متواتر از پیامبر (ص) ثابت نشده که قاطعانه بگوییم این حدیث را پیامبر (ص) با تمامی حروف آن نطق کرده است، بنابرآن ظنی الثبوت خوانده می شود.
هرگاه این قاعده را بر احادیث پیامبر (ص) تطبیق کنیم، دیده می شود که احادیث ظنی الثبوت و ظنی الدلالة خیلی فراوانند.
علمای پنج قسم حدیث را قطعی الثبوت توصیف کرده اند: (1) احادیث متواتر (لفظی و معنوی)، (2) احادیث بخاری ومسلم که مورد قبول امت هستند، بجز چند حدیثی که دارقطنی وغیره بر آن ملاحظه دارند، (3) احادیثی که بر مقبول بودن آن امت اتفاق نظر دارند ـ هرچند که در بخاری و مسلم نیامده اند، (4) خبر مستفیض (مشهور) که از طریق های زیاد روایت شده و مورد طعن قرار نگرفته اند و (5) حدیثی که ائمه حفاظ آنرا روایت کرده اند، مانند روایت احمد از شافعی و روایت شافعی از مالک، مالک از نافع و نافع از عبد الله بن عمر الی آخره…. که در اصطلاح محدثین سلسلة الذهب یاد می شوند. این احادیث نظر به جلالت راویان شان، قطعی الثبوت دانسته می شوند ومفید علم یقینی، مشروط بر اینکه بیش از یک سند داشته باشند.
دو نکته درین مقام لازم به یاد آوریست که میان قطعی الثبوت و قطعی الدلالة تلازمی وجود ندارد، چون قطعی الثبوت وظنی الثبوت از مباحث اسناد است و قطعی الدلالة وظنی الدلالة از مباحث متن. همچنان در حجیت حدیث و عمل به مدلول آن، قطعی الثبوت وقطعی الدلالة بودن شرط حدیث نیست، بلکه مسلمان شرعا مکلف است بنابر ظن غالب خود عمل کند.
3 ـ اهمیت سنت نبوی در تشریع احکام:
چنانکه گفته شد، در شریعت اسلامی برای استنباط احکام، چهار اصل متفق علیه وجود دارد: کتاب الله، سنت رسول، اجماع امت و قیاس. کتاب الله وسنت نبوی دو منبع اساسی و مستقل استنباط احکام اند. سنت نبوی بعد از قرآن کریم، به اتفاق امت اسلامی دومین مصدر در سلسله مراتب ادله شرعی قرار دارد. بدون شک کتاب الله از ناحیه قوت در صدر ادله شرعی جا دارد، اما سنت نبوی از ناحیه کثرت استدلال در اجتهادات فقها، بر قرآن مقدم است، چنانچه بیشترین استدلال در کتب فقهی به سنت صورت گرفته و نسبت به سایر ادله شرعی، مساحت بزرگتری را احراز می کند، ازین لحاظ جایگاه و اهمیت سنت نبوی در تشریع احکام خیلی برجسته می باشد. با این وجود، البته به هیچ وجه درست نیست که سنت نبوی در جایگاهی بالاتر از قرآن کریم قرار داده شود.
4 ـ حُجِّيَّت سنت:
سنت از مباحث اساسی در علم اصول فقه است، علما برای اثبات حجیت سنت نبوی به دلایل فراوانی از قرآن كريم، احاديث نبوى، اجماع امت و ادله معقول استدلال کرده اند، چنانچه در طول تاریخ بر حجت بودن سنت تاكيد داشته اند. در قرآن كريم آيات متعددی با شيوه هاى مختلف در تأیید حجیت سنت آمده، صریح ترین آن آیه 59 سوره نساء است که خداوند می فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنكُمْ ۖ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ۚ ذَٰلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا. يعنى: اى مومنان! از خدا و از پيامبر اطاعت كنيد، واز كارداران وفرماندهان مسلمان خود فرمانبردارى نمایيد، واگر در چيزى اختلاف داشتيد، آن را به خدا وپيامبر برگردانيد، اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد، اين كار براى شما بهتر وخوش فرجام تر است. حافظ ابن حجر در تفسیر این آیه می گوید: سِر اینکه لفظ أَطِيعُوا قبل از كلمه الرسول در آیت تکرار شده، اما قبل از أولي الأمر نیامده، در این است كه احكام تكليفى وشرعى تنها توسط قرآن كريم وسنت نبوى شريف ثابت مي شوند، پس تقدير آيت چنين می شود: از خداوند با پيروى از اوامر وى كه در قرآن كريم هست اطاعت نماييد، و از رسول (ص) با تمسك به دستورات وی كه در وحى غير قرآنی (سنت) آمده، پيروى كنيد. (فتح الباری، کتاب الاحکام 13/111 ـ 112)
ابن قيم جوزیه راز تکرار لفظ «اطیعوا» قبل از «الرسول» را درین می داند كه پيروى از پيامبر (ص) به طور مطلق ومستقل وبدون عرضه کردن به قرآن كريم فرض ولازمى می باشد، چه سخن رسول (ص) در قرآن كريم آمده باشد و چه نه، اما سر اینکه لفظ أطيعوا قبل از أو لي الأمر تكرار نشده، در این است که اطاعت اولوا الأمر مشروط به پيروى وی از پيامبر (ص) است. (اعلام الموقعین 1/38 و39).
یکی از آیات قرآن کریم که بیشتر علما آنرا دلیل قاطع درین باب می دانند، آیه 63 سوره نور است: فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَن تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ. يعنى: آنانی كه با فرمان او (پیامبر (ص) مخالفت مي كنند، بايد از اين بترسند كه بلائى گريبان گيرشان گردد، يا اينكه عذاب دردناكى دچارشان شود. علما مى گويند: لفظ: فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ بر وجوب اطاعت رسول (ص) دلالت می کند؛ زيرا خداوند متعال كساني را كه در برابر دستور پیامبر (ص) مخالفت مى ورزند، به دچار شدن به بَلا وعذاب دردناك هشدار می دهد، پس پيروى از فرمان پیامبر (ص) چه در زمان حیات شان و چه بعد از وفات واجب مى نمايد. (همان 18/318)
همچنان آیه: وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۖ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ ( آیه 7 سوره حشر). يعني: چيزهاىی را كه پیامبر از احكام الهى به شما آورده، انجام دهید، و از چيزهاىی كه شمارا از آن باز داشته، اجتناب کنید، از خدا بترسيد كه خدا عقوبت سختى دارد، وآیه (۳۱) سوره آل عمران: قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ. يعنى بگو: اگر خدا را دوست مي داريد، از من پيروى كنيد تا خدا شمارا دوست بدارد و گناهان تان را ببخشايد، وخداوند آمرزنده مهربان است.
در قران کریم آیات بسیاری آمده که واضح بیان می کند كه خداوند به پيامبر (ص) علاوه بر قرآن چيز ديگرى به نام «حکمة» را نيز داده شده است و پیامبر (ص) ماموريت دارد تا قرآن و حکمت را به امت خود بياموزاند، وبه امت اسلامى لازم است که از هر دوی آن پيروى نمايد. (آیات 129 ، 151 و 231 سوره بقره، 164 سوره آل عمران، 2 سوره جمعه، 113 سوره نساء، 34 سوره احزاب وغیره) اكثریت علماء وجمهور محققین به اين نظرند که مراد از «حكمة» در آیات متذکره، همانا سنت نبوی است.
چیز دیگری که برای اثبات حجیت سنت در احكام شرعى می توان به آن استدلال کرد، عدم بسندگی آيات قرآن كريم در تشریع احكام وفهم مقصود خداوند (ج) است. به عبارت ديگر ما نمي توانيم بدون مراجعه واستفاده از احاديث پيامبر (ص) پيام الهى را به صورت کامل و درست بفهمیم و بدان عمل نماييم. قرآن كريم هرچند که من حيث معجزه جاودان وابدى رسول الله (ص) نازل شده، مگر کلیه احكام شرعى را بالتفصیل بيان نكرده است، در قرآن نصوص مجمل فراوانی وجود دارد که اكثرا به صورت كليات وعموميات اكتفا شده، و شرح وبيان احكام كلى ومجمل، به پیامبر واگذار شده تا به تدريج به امت خود بيان دارد، کاری که پیامبر (ص) با سنت قولی وعملی خود آنرا انجام داد. اگر سنت نبوی در اثبات احكام شرعى مرجع قرار نگیرد، مسلمانان بايد از عمل كردن به بسيارى احكام و اركان اسلام دست بردارند، که درین صورت بخش بزرگی از شریعت ضایع می گردد، این همان چیزیست که بزرگان صحابه در زمان خود متوجه آن بوده و هوشدار داده اند. روایت شده که عمران بن حصين (رض) به مردى كه مي خواست جواب همه چيز از قرآن كريم برایش داده شود، گفت: تو آدم احمقى، آيا در كتاب الله چهار ركعت نماز ظهر كه با قرائت خفيه برپا مى شود را مى یابى؟ آيا نماز و زكات وغيره احکام در قرآن كريم تفصيلى وجود دارد؟ [نه] كتاب الله همه آن را بصورت مبهم وكلى ذكر كرده، و سنت به تفسير وبيان آن پرداخته است. (الزهد و الرقائق ابن مبارک 2/2، الشریعة آجری 1/416، الإبانة الکبری ابن بطة 1/235 و جامع بیان العلم وفضله ابن عبد البر 2/1192)
علامه ابن حزم می گوید: در كدام [جاي] قرآن آمده كه نماز ظهر چهار ركعت و نماز شام سه ركعت است، وكيفيت ركوع وسجود و طریقه قراءت در نماز وسلام دادن اين طور بايد باشد؟ ويا اينكه در روز رمضان از چيزهاى مخصوصى اجتناب گردد، [و در كدام آيه قرآن آمده] كه در طلا و نقره، گوسفند و بز، شتر و گاو زكات است، و بايد از اين مقدار آن اين قدر زكات داده شود؟ [ويا در كجاى قرآن آمده] كه اعمال حج از وقت وقوف در عرفات ونماز در آن، مبيت در مزدلفه، رمى جمرات، صفت احرام وغيره مناسك حج به شيوه امروزى بايد اداء گردد؟ در كدام آيات قرآن آمده كه دست سارق از بند دست در برابر اين مقدار مال دزدی بريده شود؟ ويا صفت وقوع طلاق چنين است؟ در قرآن كريم جزئيات احكام خريد و فروش، ربا، صدقات وسائر انواع احکام فقهی وجود ندارد…. در قرآن [آيات] مجملى هست كه اگر به حال خود گذاشته شوند، ما نمي دانيم چگونه به آن عمل نمایيم، البته با مراجعه به احاديث رسول (ص) است که ما مي توانيم آنرا بفهميم و به آن عمل نمایيم. اگر شخصى بگويد که جز به آنچه که در قرآن آمده عمل نمي كنم، چنين شخص به اجماع امت اسلامى كافر است! فقط بالای او يك ركعت نماز ميان طلوع آفتاب تا تاریکی شب، ويك ركعت ديگر در وقت بامداد فرض مي بود؛ زيرا اين دو ركعت كمترين چيزیست كه نام صلاة بر آن صدق مى كند و براى اكثريت نماز حدودی نیست. (الإحکام فی اصول الأحکام 2/79 و 80)
و یا مثلا در قرآن آمده: «أحلَّ اللُه البَیعَ و حَرَّمَ الرِبوا» یعنی خداوند بیع را حلال گردانیده و سود را حرام. این آیه بسیار مختصر است و دلالت آن به تفاصیل مسأله مبهم، ازین آیه که اجمالا حرمت سود را اعلام داشته، بقیه مسایل چون ماهیت ربا، اجناسی که در آن ربا متحقق می گردد، اشکال ربا که امروزه در بانک ها و شرکت های بیمه و مؤسسات مالی وجود دارد وغیره مسایل از کجای این آیت بفهمیم و چطور؟ در قرآن کریم بجز در مورد میراث و محرمات نکاح که نسبتا مفصل ذکر شده، بقیه احکام مجمل ذکر گردیده است که بدون مراجعه به احادیث پیامبر (ص) نمی توانیم آنرا شناسایی کنیم که این مشکل در تمامی ارکان، فرایض و احکام شریعت اسلامی وجود دارد. اگر ما سنت و حدیث را از دایره احتجاج و تشریع احکام برداریم، به یقین که بیش از نیم شریعت اسلام ضایع و معطل می گردد.
با توجه به این اهمیت احادیث و سنت پیامبر (ص) در توضیح احکام است که فقهای اسلام در طول تاريخ، سنت و حدیث را بر آراء ونظريات خود ترجيح داده اند، و هرگاه حديث صحيح به دست شان رسیده که اجتهاد فقهى شان مخالف آن حدیث صحیح می بود، رأی خود را كنار می گذاشتند و به حکم حدیث عمل می کردند. امامان اهل سنت رحمهم الله صراحتا گفته اند که قرآن كريم وسنت نبوى اصول مذهب فقهى شان است، و از نظر آنان اين دو مصدر اساسى، بر سایر مصادر شریعت چون قياس وغيره برترى و ارجحیت دارد. از امام ابوحنيفه روايت شده که می گفت: اگر حديثى با سند صحیح از پيامبر (ص) روايت شود، مذهب من همان است. (حاشیه رد المحتار 1/68 وتلخیص الحبیر ابن حجر 1/20)، امام مالك حین تدریس در مسجد نبوى به شاگردانش می گفت: سخن هر انسانى را مي توان قبول یا رد نمود، بجز سخن صاحب اين قبر (اشاره به پيامبر (ص) كه راهى جز پذيرفتن وتسليم شدن در برابر آن نیست. (الموطأ به روایت محمد بن الحسن 3/197) امام شافعى مکررا می گفت: حديث صحيح مذهب من است، هرگاه سخنم را مخالف حديث صحيح يافتيد، به حديث تمسك جوييد وسخن مرا كنار بگذاريد. (التلخیص الحبیر 1/19 ونهایة المحتاج رملی 1/50). امام احمد بن حنبل در پافشارى بر تمسك به سنت رسول الله (ص) از همه مشهورتر است.
امام شافعى مي گويد: همۀ مردم (امت اسلامی) به اين باورند: هرگاه سنت رسول (ص) از طريق درست به یک مسلمان برسد و صحت آن ثابت شود، چاره ای جز پذيرفتن آن ندارد، و نمي تواند از اجرای آن به خاطر سخنِ شخص دیگری شانه خالى كند. (إعلام الموقعین ابن قیم 1/6).
مذاهب اهل سنت حجیت سنت نبوی و استدلال به حدیث پیامبر (ص) در تشریع احکام را مسأله متفق علیه می دانند؛ علامه ابن همام، از علمای برجسته احناف می گوید: حجت بودن سنت پيامبر (ص) از جمله ضروريات دينى به حساب مى آيد. (تیسیر التحریر، امبر بادشاه ۳/۲۲)، محب الله بهارى وعبد العلي انصارى، دو عالم مشهور حنفى می گویند: علماى اصول فقه در مورد حجيت اجماع و قياس سخن گفته اند، اما در باره حجيت كتاب الله وسنت (ص) حرفی ندارند؛ زيرا حجت بودن اين دو مصدر، نزد همه امت اسلامى وهر كسى كه دعوای اسلامیت دارد، مورد قبول بوده و نياز به ذكر دلائل ندارد. (فواتح الرحموت، شرح مسلم الثبوت ۱/۱۶)
ابن عبد البر، عالم شناخته شدۀ مالکی می گوید: هر كسى كه از قبول سنت متواتر سر باز زند مرتد است و از بدنه امت اسلامى جدا مى گردد. (جامع بیان العلم وفضله ۱/۷۷۸)
سعد الدين تفتازانى، عالم مشهور شافعی می گوید: علماى اصول حجيت كتاب و سنت را از مسایل مختلف فیه نمي شمارند؛ چون حجيت كتاب وسنت امری بديهى وضرورى است وبا شهرتی که در ميان امت اسلامى دارد، برای اثبات آن نیاز به ارائه دلائل نیست. (التلویح علی التوضیح 1/38)
ابن بَرهان حنبلى مي گويد: تنها دهرى ها حجيت كتاب خدا و سنت پيامبر (ص) را انکار می کنند (نهایة السول، شرح منهاج الاصول، اسنوی ص ۱۶)
ابن حزم، دانشمند ظاهرى مى گوید: هر مسلمانى كه به وحدانیت خداوند (ج) اعتراف دارد، چاره ای جز تمسك به قرآن و سنت ندارد و نمي تواند از پیروی آنچه که در اين دو مصدر آمده، شانه خالی کند؛ هرگاه شخصى نافرمانی از دستورات قرآن وسنت نبوى را حلال و روا بداند و اطاعت كس ديگری را بر خود واجب گرداند، بدون شك كافر است. (الاحکام فی فصول الاحکام ۱/۹۹).
5 ـ رابطه سنت با قرآن كريم:
اکثریت علما به اين نظرند كه احاديث پيامبر (ص) با قرآن كريم سه حالت دارد:
الف ـ مؤيد قرآن كريم، مانند احادیثی كه اجمالا وتفصیلا حکمی را تأیید می کنند که در قرآن كريم آمده است.
ب ـ مُبَيِّنْ وشارح قرآن كريم، مانند اقوال و افعال پیامبر (ص) که احكام مجمل وكلى، مطلق وعام ونقاط مشكل قرآن كريم را تفسیر نموده اند، که البته اكثريت احاديث رسول (ص) مربوط به همين دسته تعلق دارد.
ج ـ مُشَرِّع مستقل، مانند شماری از احاديث که بر تشریع احكام ومسائلى دلالت دارند كه اثبات ويا نفى آنها به صورت واضح در قرآن کریم نیامده وفقط توسط سنت پيامبر اسلام(ص) ثابت شده اند، مانند تحریم خوردن گوشت جانوران شكارى اعم از چهارپا وپرنده، تحريم پوشيدن ابريشم وطلا براى مردان مسلمان و تحریم جمع کردن عمه و برادر زاده، خاله و خواهر زاده در نکاح یک مرد. به این معنی که سنت پيامبر (ص) احیانا استقلالیت قانونگذارى را دارد ومي تواند جدا از قرآن كريم احكام و مسائلى را بطور مستقيم و مستقل ثابت سازد، و به حل و حرمت، و يا وجوب آن حكم نمايد.
علما راجع به دو حالت اولی حدیث به عنوان مؤید و مبیّن قرآن، اتفاق نظر دارند، اما در مورد حالت سوم اختلاف کرده اند، جمهور علماء و اكثريت اهل علم به این نظرند که شمارى از احكام ومسائل توسط سنت پيامبر (ص) ثابت شده، یعنی سنت در امر تشریع و قانونگذارى مستقل عمل می کند، هرچند که آن احكام و قوانين در قرآن كريم نيامده باشد. اما برخی دیگر به اين نظرند كه سنت پيامبر (ص) در اثبات مسائل واحكام استقلالیت تشریع ندارد، بلکه وابسته به قرآن است، وظيفه سنت نبوی فقط تاييد، شرح وبيان چیزیست که در كتاب الله آمده. اینها می گویند: قطعا حكمى را سراغ نداريم كه در قرآن به آن اشاره نشده باشد و توسط سنت ثابت شود. البته مثالهای فوق دلیل ثبوت احکام تشریعی توسط سنت نبوی است، در غیر آن مثلا در مورد حرمت جمع کردن بین عمه و برادر زاد و خاله و خواهر زاده در نکاح یک مرد چه چیز می تواند باشد، در قرآن بدان اشاره نشده است.
6 ـ منکرین جحيت سنت نبوى:
انکار از حجیت سنت نبوی، پدیده معاصر نیست، پيشينه تاريخى دارد، در زمان صحابه كسانى بودند که ارزش ومقام تشريعيى سنت را درست نمي فهميدند. روزی عمران بن حصين (ص) از سنت پيامبر (ص) سخن مي گفت، مردى به وى گفت: اى ابو نجيد! (عمران) از قرآن به ما سخن بگو. عمران پاسخ داد: تو و يارانت که قرآن را مي خوانيد، آيا از نماز، احكام و حدود آن [مي توانى] به من خبر بدهى؟ آيا از زكات در طلا، شتر، گاو وانواع ديگرى از مواشی و اموال [مي توانى] به من خبر بدهى؟ ولكن من به مجلس رسول الله (ص) حاضرشدم، در حاليكه تو غائب بودى… پيامبر (ص) در زكات بر ما اين قدر و آن قدر فرض گردانيده است، بعد سایل متوجه اشتباه خود شد و در حق عمران دعای خیر کرد. (مستدرک 1/192) عین داستان در میان امیه بن خالد وعبد الله بن عمر (رض) نیز اتفاق افتاده که عبد الله بن عمر به امیه جواب مشابه به کلام عمران داد.
مفکوره اکتفا به قرآن و نادیده گرفتن حدیث نبوی، در عصر صحابه و تابعین در افراد خلاصه می شد، اما قبل از پايان قرن دوم هجری گروه هایی در میان مسلمانان ظهور کردند كه حجيت سنت در باب تشریع احکام را به چالش کشیدند. عمده ترین گروه های که در مراجع اسلامی از آنها بعنوان منکران حجیت سنت یاد شده، خوارج، شیعه و معتزله می باشند. اما تحقیقات نشان می دهد که مبنای انکار اینها این نبوده که سنت نبوی را اصولا حجت نمی دانستند، بلکه انکار شان معطوف به عوامل دیگری بوده که صلاحیت راویان در روایت حدیث را مورد پرسش و طعن قرار می دادند، چنانچه خوارج بعد از جنگ صِفین و قضیه تحکیم، عموم صحابه را تکفیر کردند و از پذیرفتن مرویات آنان انکار ورزیدند، و یا معتزله که می گفتند به علت احتمال وقوع خطأ وسهو و نسيان در روايت حديث، و نیز وجود وضاعین و کذابین در ميان راويان حدیث، نمي توان به صحت حدیث و ثبوت آن از پيامبر (ص) يقين كرد، ازین لحاظ صحت حدیث در هاله شك وترديد قرار گرفته و قابل پذیرش نیست. و یا شیعه، خصوصا دو طایفه زیدیه وجعفریه که تمسک به سنت نبوی را علی الاصول قبول دارند، اما روایت آنرا بجز از طریق امامان اهل بیت و چند صحابی محدود دیگر که – به زعم آنان – از هواداران علی و موثوق بودند، قبول ندارند، و روایت بقیه صحابه را نمی پذیرند.
7 ـ استعمار و روند انکار حجیت حدیث:
علی رغم شبهاتی که خوارج، شیعه و معتزله در عصور اولیه در حجیت سنت وحدیث ایجاد کردند، روند انکار از حجیت سنت نبوی در میان امت اسلامی جایگاه محکم و پایگاه گسترده نیافت وحدود یازده قرن امت اسلامی سنت نبوی را من حیث یکی از مصادر مهم و اصیل در تشریع اسلامی می شناختند و در مورد حجیت آن در اثبات احکام شرعی تردیدی نداشتند، تا اینکه پای استعمار به کشورهای اسلامی رسید، و اصدارات فکری خاورشناسان ـ که در واقع پیشقراولان استعمار بودند ـ موج تازه ای انکار از حجیت سنت را به وجود آورد و بالاثر آن روند تشکیک پیرامون ثبوت احادیث نبوی جان تازه گرفت. در کشورهای اسلامی کسانی پیدا شدند که تراویده های فکریِ غرض آلود خاورشناسان را در قالب پژوهشهای علمی ارائه دادند. اولین کسی که درین عرصه در سایه استعمار انگلیس در شبه قاره هند ابراز نظر کرد، سر سید احمد خان (1817- 1897م) بود که اندیشه های او باعث شکل گیری فرقه قادیانیه و جریان فکری قرآنیون گردید. سر سید احمد خان برای پذیرش روایات شروطی را وضع کرد که جز در متواتر لفظی تحقق نمی یافت و پذیرفتن آن شروط منجر به انکار سنّت ـ که اکثرا خبر واحد یا متواتر معنوی است – می شود. هرچند سید احمدخان خود منکر سنّت نبود، ولی برخی از دوستانش عقیده انکار سنّت را پایه گذاری کرده اند. عبد الله جَکـْرالوِی، مؤسس حرکت قرآنیون در هند است. پیروان او با نام «أمه مسلم، أهل الذکر و القرآن» فعالیت می کند. این گروه نماز جمعه را دو رکعت و هر رکعت را با یک سجده ادا می کنند و در شبانه روز فقط سه نماز می خوانند. گروه دیگر منکر حجیت حدیث در هند برتانوی به نام «الأمه الإسلامیه» است که مرکز اصلی آن در شهر لاهور پاکستان قرار دارد. خواجه احمدالدین أِمرِتسِرِی(1861- 1936م) پیشوای این فرقه چندین کتاب درین باره نوشته و منتقد نظام میراث اسلامی بود.
غلام احمد پرویز (1903 ـ 1985) از منکرین حجیت حدیث بود. وی در سال 1938م با نشر مجله طلوع الإسلام در پنجاب هند دعوت خود را شروع کرد. این فرقه در حال حاضر از فعال ترین فرقه های منکر سنّت است که در پاکستان، آمریکا و برخی کشورهای دیگر فعالیت دارد.
در جهان عرب، در مصر داکتر محمد توفیق صدقی با نوشتن مقاله «الإسلام هو القرآن وحده» مدعی شد كه در اسلام قطعا به سنت نبوى ضرورت نیست. بدنبال آن احمد امين کتاب «فجر الاسلام» را نوشت و با الهام از افكار مستشرقين نظریات منفی ای راجع به سنت نبوی و بعضی از صحابه ابراز داشت. اسماعيل اَدهَم هم با نوشتن کتابی در تاريخ حدیث به این جمع پیوست و ادعا کرد كه احاديث موجود در كتب حديث، حتى احادیث صحيح بخارى ومسلم ثابت نیستند و اغلب شان جعلى اند! بدنبال آن محمود ابوریّه در كتاب «أضواء علی السنة المحمدیة» مدعى شد که در عصر پيامبر اسلام (ص) تنها يك سنت عملى وجود داشت كه از طریق متواتر و قطعى به ما رسيده، مانند نماز پنجگانه: دو ركعت نماز فجر، سه ركعت نماز مغرب، چهار ركعت نماز ظهر و عصر وغيره که مسلمانان صدر اسلام در ثبوت و حجت بودن سنت های عملی اتفاق نظر داشتند… وی در تشکیک در صحت احادیث نبوی، از احمد امین نقل قول کرده می نویسد: چگونگی روایات از پیامبر (ص) چونان هرم است، هرچه از رأس آن فاصله می گیریم، دامنه آن گسترده می شود. در حالیکه منطق اقتضا می کند این جریان به عکس باشد. با مرگ صحابه نه تنها روایات رو به کاستی نمی گزارد، بلکه فزونی می گیرد. لذا احادیث دوران اموی از روایات دوره خلفای راشدین بیشتر و نیز روایات دوران عباسی ها از دوره اموی ها بیشتر است. (الإسلام الصحیح ص 193) وی همچنان به تأیید قول محمد رشید رضا می گوید: خبر واحد برای اثبات اصول عقاید که تنها با ادله قطعی قابل اثبات است، مفید نیست. همچنین اصول عبادات که با قرآن وسنت عملی متواتر ثابت شده، متوقف به خبر واحد نمی باشد. اگر کسی به صحت خبر واحدی باورمند شد، می تواند به آن عمل کند، اما بر دیگران لازم نیست از او تقلید کنند. (همان ص 379)
اخیرا گروهی در مصر به نام «قرآنیون» ظهور کردند که تعامل با سنت نبوی را بکلی رد می کنند. اینها می گویند مسلمانان پس از دوره خلافت راشده دچار اشتباه وخطاي بزرگ شدند، اسلام را نشناختند و و روح آنرا درست نفهمیدند. به قول اینها اسلام اصولا یک نظام اجتماعي است و استوار بر شورا، خداوند در قرآن مسلمانان را به كلیات امور دستور داده، اما تفصيل و چگونگى آنرا به شوراى مسلمانان واگذار کرده است تا از طريق آن شيوه خواندن نماز ومقدار ادای زكات وغیره احکام را در مطابقت با شرایط و اقتضای هر زمان ومكان تعيين نمایند. قرآنیون اطاعت پیامبر (ص) را فقط در زمان حیات وی واجب می دانند، اما بعد از وفات پیروی از دستورات پیامبر را واجب نمی دانند.
دکتور احمد صبحی منصور، رهبر این گروه که از سال 2004 در ایالات متحده امریکا بسر می برد، دولت امریکا را نسبت به کشورهای اسلامی که حاکمان مسلمان دارند، اسلامی تر می داند.
منكران حجیت حديث، سنت متواتر از قبيل نماز وطریقه اداى آن، زكات، حج و غيره امور شرعى را كه مسلمانان نسل به نسل وجود داشته و نقل كرده اند، می پذیرند و بدان عمل می کنند، اما قرآنیون حتى از پذیرفتن احكامى كه از طريق تواتر وبا دلايل قاطع ثابت شده، انكار می کنند. به قول این گروه، مسلمانان پس از دوره خلافت راشده دچار اشتباه وخطاي بزرگ شدند، اسلام و روح آن را نشناختند و درست درك نكردند، اسلام اصولا یک نظام اجتماعي است كه بر شورا استوار می باشد، خداوند در قرآن مسلمانان را به كلیات امور دستور داده، اما تفصيل و چگونگى آن را به شوراى مسلمانان واگذار کرده تا از طريق آن شيوه خواندن نماز ومقدار ادای زكات وغیره احکام را در مطابقت با شرایط و اقتضای هر زمان ومكان تعيين نمایند. از سوی دیگر اگر سنت نبوى از نظر پیامبر بحیث مصدر تشريع شناخته می شد، پيامبر (ص) آن را می نوشت و تحویل مسلمانان مى داد. قرآنیون اطاعت پیامبر (ص) را در زمان حیات وی واجب می دانند، اما بعد از وفات پیروی از دستورات او را واجب نمی دانند.
اين بود فشرده نظریات و دلايل منكران سنت نبوى در توجيه ديدگاه های شان در مورد عدم حجیت سنت نبوی در تشریع احکام. گروه قرآنیون با این حرفها، در واقع امت اسلامی را در مجموع به انحراف و نافهمی شریعت متهم می کند. خیلی شگفت آور است، آيا امت اسلامى در مدت هزار و چهارصد سال پیاپی اشتباه كردند؟ پيامبر (ص) نیز در اين باره مقصر بود و رسالت خود را به صورت درست انجام نداده است؟ پیامبر چرا راجع به اين مسئله مهم كه ارزش آن از كلمه توحيد «أن لا إله إلا الله وأن محمدا رسول الله» كمتر نيست، بى تفاوت مانده وتوجهى نشان نداده است؟ حتى قرآن كريم – كه اين گروه خود را اهل آن می نامند – اين امر را مغفول گذاشته و در قبال آن سكوت اختيار نموده است؟ ازین گروه که ادعا دارد بعد از وفات رسول (ص) آوردن تغيير در چگونگى اداى نماز و مقدار پرداخت زكات و سائر فرائض به «مركز امت اسلامى» انتقال يافته، باید پرسید: در كدام عصر، مسلمانان چنين مرکزی داشته كه به تفسير وتغيير اركان اسلامى پرداخته باشد وطبق اجتهادات خود در باره نماز، روزه، زكات وسائر فرائض دینی تغییر آورده اند؟ اگر بوده پس بگویید چه وقت بوده و در کجا؟ اگر چنين مركزى در گذشتۀ دور و نزديك که مسلمانانان اتحاد نسبی داشتند، وجود نداشته، اكنون كه امت اسلامى در اختلاف وپراكندگى بی سابقه بسر می برد و ايجاد مركز واحد براى امت اسلامى غير ممكن مى نماید، چطور ممکن است؟ جز اینکه هر كشورى از خود «مركز امت اسلامى» مستقل داشته باشد و هر مركز طبق اجتهاد خود و خواهشات حُکّام به تفسير وتغيير اركان و فرائض اسلام بپردازد! چیزی که در كشورى حلال است، همان چیز در كشوری ديگر حرام شمرده شود؟ ويا مقصد شان این است که امت اسلامی به طور کلی از عمل به قرآن نیز دست بردار شود تا كاملا متحد ويكپارچه گردد؟
محمد اسد، اندیشمند مسلمان اتریشی می گوید: عمل به سنت رسول الله، کاریست برای حفاظت از موجودیت اسلام و پیشرفت آن، کنار گذاشتن سنت در واقع انحلال واز بین رفتن اسلام است. سنت نبوی همانند بنیاد آهنین است که روی آن کاخ اسلام بنا شده، هرگاه این زیر بنا از بین برود، این ساختمان بزودی همانند کاخ کاغذی فرو می ریزد.
گروه موسوم به «اهل قرآن» در حقیقت خود جریانی است که به هدف ضربه وارد کردن به اسلام وايجاد شكوک وترديد در سنت واحادیث نبوی تحت نام قرآن تاسيس شده، و تمام برنامه و کارنامه آن در خدمت استعمار فكرى وفرهنگى قرار دارد و از سوى دشمنان اسلام تمویل وپشتيبانى مى شود. (دراسات فی الحدیث النبوی ۱/۳۲ – ۴۱)
8 ـ پاسخ به برخی شبهات قرآنیون:
الف: استدلال قرآنیون به این آیه مبارکه: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ که خداوند (ج) صرفا حفظ قرآن را به عهده مى گرفته نه از حدیث را، درست نیست؛ درست است که خداوند درین آیه، حفاظت «ذكر» را عهده دار شده، اما ذکر درینجا به قرآن خلاصه نمی شود، بلكه منظور از «ذكر» مجموع شريعت الهى است، چنانچه در بخشى از آيه (43) سورۀ نحل ذکر به معنای مجموع شریعت اسلامی است: فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ. يعنى: از آگاهان وعلماى دينى وشرعى بپرسيد اگر نمي دانيد. پس مراد از «الذكر» درین دو آيت شريعت الهى و دين اسلام است، نه فقط قرآن. (السنة ومکانتها فی التشریع الاسلامی ص ۱۵۶ – ۱۵۷)
البته در آیات دیگر ذکر به معنای قرآن آمده، چنانچه در بخشی از آيت (44) سوره نحل خداوند خطاب به پيامبر (ص) مى فرمايد: وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ. يعنى: وما قرآن را بر تو نازل كرديم تا برای مردم آنچه را که برایشان فرستاده شده، بیان داری. طبق مدلول اين آيه، رسول الله (ص) ماموريت داشت تا قرآن را به مردم بيان كند، اما چنان که قرآن مشتمل بر شماری از مسائل کلی و مجمل است كه بدون توضيح وبيان آن از جانب پيامبر (ص) قابل فهم نیست، تفسیر قرآن از طرف پیامبر با اقوال و افعال او صورت می گیرد، اگر بيان و توضیحات رسول الله (ص) در باره اين احکام مجمل حفظ نگردد، يقينا همان احکام در قرآن كريم بدون استفاده باقى مانده و بالاثر آن اكثريت احكام شرعى ضایع ومعطل می گردد. ازین می توان نتیجه گرفت که حفظ قرآن كريم بدون حفظ سنت نبوی ممكن نيست وخداوند همانگونه که قرآن را حفظ نموده، سنت نبوى را كه – شارح ومبين قرآن است- نيز حفظ كرده است.
ب: شبهه بی اعتنایی علمای حدیث در مورد متن: یکی از مسایلی که خاورشناسان ظاهرا در مقام تحسین کارکرد علمای حدیث، اما در واقع شبهه وارد کرده اند، این است که می گویند: درست است که علماى حديث، احادیث پیامبر را به صورت مُتقَن و دقیق مورد تحقیق وبررسى قرار داده اند، اما اين کار ایشان صرفا در مورد سند حديث خلاصه شده و تحقیق راجع به شناخت راويان، ديدار روات وشنيدن حديث از يكديگر، که احاديث پیامبر (ص) را طور شفاهى نقل كرده اند و بعدا علماى حديث به تدوين آن پرداخته اند، بدون اينكه متن حديث را مورد نقد وبررسی قرار دهند، لذا ما مطمئن نيستيم که متن این احاديث به صورت صحیح وسالم و دست ناخورده از رسول الله به ما رسيده باشد، چون امكان دارد راويان حدیث از روی حسن نيت در هنگام روايت، چيزى را از خود بر احاديث اضافه كرده باشند.
در پاسخ به این شبهه بايد گفت: هر انسان منصف وقتی با حوصله مندی و دقت خدمات علمى ائمه حديث را در زمینه توثیق سند ومتن احادیث مطالعه کند، بى ترديد پی خواهد برد كه تحقیقات و موشگافى هاى علمای حدیث در تاريخ بشريت تا هنوز بی سابقه اند. اتفاقا خاورشناسان با ما هم نظر هستند كه علماى حديث در مطالعه وبررسى دقيق سند حديث از همگان سبقت گرفته اند، شروطى را که برای صحیح انگاری حدیث از قبیل عدالت، ضبط وحفظ راوی و اتصال سند تا رسيدن به صحابى وغيره علمای حدیث وضع كرده اند، بی نظیر بوده وهیچ کاستی وکوتاهی در نقد احوال روات نداشته اند. اما راجع به متن حدیث بايد گفت: دقت وتلاش علمى ائمه حديث در اين راستا نیز كمتر از اهتمام و خدمات ايشان در مورد سند حديث نبوده است، ما درینجا فقط به ذكر شروطی اکتفا می کنیم که علمای حدیث برای قبولی متن وضع کرده اند: سلامت متن از الفاظ رکیک و سخیف، عدم تعارض با بدیهیات عقلی، عدم مخالفت با قواعد کلی حکمت و اخلاق، عدم تعارض با امور حسی و مشاهدات عینی، سلامت حدیث از فراخواندن انسان به رذایل و اموری که ادیان آسمانی آنرا نمی پذیرند، عدم تعارض با اصول عقیده اسلامی، عدم مخالفت با سنن وقوانین الهی در مورد انسان و جهان هستی، عدم تعارض با واقعیت ها وحقایق تاریخی شناخته شده در عصر پیامبر (ص)، عدم روایت حدیث توسط یک نفر از حادثه ای که گروه بزرگی شاهد وقوع آن بوده اند، سلامتی متن از مبالغه و گزافه گویی در وعد و وعید، مانند: وعده ثواب بسیار بزرگ در مقابل عمل کوچک و یا وعیدِ عذاب بسیار کلان در مقابل ارتکاب گناه خورد … وغیره امور قادحه.
علاوه برآن علمای حدیث شروط ديگرى چون عدم شذوذ، اضطراب، ادراج، تصحيف وعلت قادحه برآن افزوده اند که در کتب علوم حدیث به تفصیل روی آن بحث شده است. (مکانة السنة فی الإسلام، محمد اعظم سلفی ص ۲۷۴ 276 و السنة ومكانتها، دکتور مصطفی سباعی ص271 – 272)
راجع به نظریات وشبهات مستشرقین ودنباله روان شان در کشورهای اسلامی در مورد سنت نبوی، دکتور سید حسین اشرفی تحت عنوان «جایگاه سنت در تشریع اسلامی» کتاب ارزشمندی نوشته که امیدوارم زودتر زیور طبع پوشیده و در دسترس علاقه مندان قرار گیرد.
9 ـ منع کتابت احادیث:
یکی از دلایل منکران حجیت حدیث، نهی پیامبر (ص) از نوشتن حدیث است تا به این ترتیب قرآن به حیث یگانه متن مقدس اسلام و مصدر تشریع باقی بماند. اگر حدیث و سنت پیامبر در تشریع احکام مهم و ضروری می بود، قطعا پیامبر (ص) و خلفای راشدین در نوشتن آن فرو گذاشت نمی کردند و صحابه را از نوشتن آن منع نمی نمودند. جالب اینکه، منکران حجیت حدیث، برای اثبات دعوای خود از چیزی استعانت می گیرند که قبلا آنرا رد کرده اند! در باب ممنوعیت کتابت حدیث حد اقل حدیث از سه صحابی مشهور داریم که ظاهرا ادعای آنان را تقویت می کند:
الف: حدیث ابوسعید خدری (رض) که از دو طریق روایت شده: (1) طریق همام از زيد بن اسلم از عطاء بن يسار از ابو سعيد خدرى (رض) از رسول الله (ص) که فرموده: «لا تَكتُبُوا عَنِّي، و مَن كَتَبَ عَنَّي غَيرَ القرآنِ فَليُمحِهُ، وَحَدِّثُوا عَنِّي وَلا حَرَجَ وَمَن كَذَبَ عَلَيَّ» قال همام: أحسبه قال: «مُتَعَمِّداً فَليَتَبَوَّأ مَقعَدَه مِنَ النّارِ». يعنى: از من چيزى ننويسيد، هركه از من چيزى غير از قرآن نوشته باشد، باید آنرا محو کند، از من شفاهى روايت كنيد، اشكالى ندارد، كسيكه بر من دروغ ببندد»، همام راوى حديث مى گوید: گمان مى كنم که گفت: «عمدا دروغ ببندد، پس باید نشيمنگاه خود را از آتش دوزخ برگزیند» ؛ (2) طریق عبد الرحمن بن زيد بن اسلم از پدرش از عطاء بن يسار از ابو سعيد خدرى: «اِستَأذَنَّا النَبِيَّ (ص) في الكِتابَةِ، فَلَم يَأذَن لَنا.» يعنى: از پيامبر (ص) اجازه كتابت احاديث را خواستم که به ما اجازه نداد.
امام بخاری وغیره روایت همام را موقوف به ابوسعید خدری می دانند، و حدیث موقوف پذیرفتنی نیست. اما طریق دوم که عبد الرحمن روایت کرده، نیز مورد طعن قرار گرفته وعلمای حدیث در ضعیف خواندن عبد الرحمن اتفاق نظر دارند. برخی از علما روایت عبد الرحمن را منکَر گفته اند (فتح البارى ۱/۲۰۸) ، بناء یگانه طریق ثبوت حدیث، همان روایت همام باقی می ماند که آنهم موقوف است.
2 ـ حديث ابو هريره (رض): «بلغ رسول الله (ص) أن ناسا قد کتبوا حدیثه، فصعد المنبر فحمد الله وأثنی علیه، ثم قال: «ما هذه الکُتُبِ الَّتی بَلَغَنِی أنَّکُم قَد کَتَبَتُم، إنَّما أنَا بَشَرٌ، مَن کانَ عِندَه مِنها شیءٌ فَلیأت بِه» ، فجمعناها فأخرجت، فقلنا یا رسول الله: نتحدث عنک؟ قال: «تَحَدَثُوا عَنِّی وَلا حَرَجَ، وَمَن کَذَبَ عَلَیَّ مُتَعَمِّداً فَلیَتَبَوَّأ مَقعَدَه مِنَ النّارِ» این حدیث نیز از طریق عبد الرحمن بن زید بن اسلم روایت شده، حافظ ذهبی این روایت را منکَر گفته و عبد الرحمن ـ چنانچه قبلا گفته شد ـ نزد محدثین بالاجماع ضعیف شناخته می شود.
در حدیث دیگر، عبد الرحمن از ابوهریره (رض) روایت می کند: «خَرَجَ رَسولُ اللِه (ص) وَنَحنُ نَكتُبُ الأحاديثَ، فقال: «ما هذا الّذي تَكتُبونَ؟» قلنا: احاديث نسمعها منك. قال: «كتابٌ غيرُ كتابِ اللِه؟ أتدرون؟ ما ضَلَّ الأمَمُ قَبلَكُم إلا بِما اكتَتَبُوا مِنَ الكُتُبِ مَعَ كِتابِ اللهِ تَعالى». يعنى: ما مشغول نوشتن احاديث بوديم که پیامبر (ص) وارد مجلس ما شد و پرسيد: اين چیست كه شما مى نويسيد؟ گفتیم: احاديثى كه از شما می شنویم، گفت: كتابی غير از كتاب خدا؟ آيا مي دانيد، گمراه نشدند امت هاىی که قبل از شما بودند، مگر به سبب اینكه با کتاب خدا كتابهاى ديگرى را نوشتند!
3 ـ حدیث زید بن ثابت (رض) که آن نیز از دو طریق روایت شده: (1) طریق مطلب بن عبد الله بن حنطب که می گوید: «دَخَلَ زیدُ بنِ ثابتٍ عَلَی مُعاوِیَةَ فَسَأَلَه عَن حدیثٍ، فأمَرَ إنساناً أن یَکتُبَه، فقال زید: إنَّ رسولَ اللِه (ص) أمَرَنا أن لا نَکتُبَ شیئاً مِن حدیثِه، فَمَحاه». علمای حدیث می گویند: مطلب از زید حدیث نشنیده، پس این حدیث منقطع، یعنی ضعیف است. همچنان کثیر بن زید که این حدیث را از مطلب روایت کرده، مورد طعن ناقدان قرار گرفته. (2) طریق شعبی که می گوید: «أن مروان أجلس لزید بن ثابت رجلا وراء الستر، ثم دعاه فجلس یسأله ویکتبون، فنظر إلیهم زید، فقال: یا مروان عذرا، إنما أقول برأیی». راجع به این حدیث این احتمال وجود دارد که کاتب آرای شخصی زید بن ثابت (رض) را می نوشته که زید (ص) آنرا نپسندید، چنانچه می گوید: «انما أقول برأیی» بنابرآن این روایت به عدم جواز کتابت حدیث دلالت نمی کند. روایاتی از یحیی بن جعده، عبد الله بن عباس و عبد الله بن عمر (رض) نیز در منع کتابت حدیث روایت شده که همه مورد نقد ناقدان قرار گرفته اند.
10 ـ جواز کتابت حدیث:
در کنار روایاتی که کتابت احادیث را ممنوع قرار می دهد، احادیث دیگری از پیامبر (ص) در جواز کتابت حدیث نیز آمده، از جمله:
(1) حدیث عبد الله بن عمرو بن عاص: « کُنتُ أکتُبُ کُلَّ شیءٍ أسمَعُه من رسولِ اللهِ (ص) أرِیدُ حِفظَه، فَنَهَتنی قُریشٌ وقالوا: أتکتُبُ کَلَّ شیءٍ تَسمَعُه ورسولُ اللهِ بَشَرٌ یَتَکَلَّمُ فی الغَضَبِ والرِّضی؟ فأمسَکتُ عن الکتابِ، فذَکَرتُ ذلک لرسولِ اللهِ، فأومَأ بإصبَعِه إلی فِیهِ فقال: « أُکتُب، فَوَ الّذی نفسی بِیَدِه ما یَخرُجُ منها إلا حَقٌ» (سنن ابوداود، دارمی، مستدرک حاکم و مسند احمد) عبد الله بن عمرو می گوید: من هر چیزی را که از پیامبر خدا می شنیدم، آنرا می نوشتم، و می خواستم آنرا حفظ کنم، قریش مرا ازین کار منع کردند و گفتند: آیا هر چیزی را که می شنوی می نویسی؟ پیامبر خدا بشر است، در حالت خشم و رضا سخن می گوید؟ پس از نوشتن اجتناب کردم و بعد این مطلب را به پیامبر خدا (ص) یاد آور شدم؛ پیامبر (ص) با انگشت به دهن خود اشاره کرده گفت: «بنویس، سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، ازین (دهن) غیر از حق خارج نشده است. به همین مضمون در مسند امام احمد و صحيح ابن حبان نیز آمده است. (2) حدیث ابوشاه، پیامبر (ص) در فتح مكه راجع به حقوق متقابل مسلمانان وغیره مسایل سخنان مهمی ايراد کرد، يكى از حاضرین به نام «ابوشاه» از پیامبر (ص) تقاضا کرد تا آن سخنان را برايش بنويسند، پیامبر (ص) خطاب به اصحاب خود گفت: «اكتبوا لأبى شاه». (صحيح بخارى وصحيح مسلم). این حدیث دلیل صریح برای جواز کتابت حدیث می باشد. (3) حدیث ابن عباس (رض) از داستان بیماری پیامبر (ص) که فرمود: «اِئتونی بِکَتفٍ أکتُبُ لکم کتاباً لا تَضِلّوا بعدَه ابداً» (صحیح بخاری) که درین روایت پیامبر (ص) به صحابه امر می کند تا صفحه ای بیاورند که دستورات خود را بر آن بنویسد تا امت گمراه نشود.
با تدقیق وتحقیق در روايات وارده در باره منع و جواز کتابت حدیث، واضح می گردد که اصل در كتابت حدیث، جواز بوده نه منع، به چند دلیل: (۱) احادیثی که در منع کتابت حدیث آمده، راویان آن مورد طعن ناقدان معتبر حدیث قرار گرفته اند. (2) از پيامبر (ص) احاديث صحيح روایت شده که كتابت حدیث را تجویز می کند. (3) پیامبر (ص) به بعضی از اصحاب خود دستور نوشتن حدیث را داده است. (4) كسانيكه در بعضی روايات كتابت احاديث را ممنوع می دانستند، همان اشخاص در روايات ديگر نوشتن حدیث را جائز دانسته اند. (5) حدیث ابوشاه که پیامبر (ص) به اصحاب دستور می دهد: «اكتبوا لأبى شاه» به جواز کتابت حدیث صراحت دارد. (6) دستور صریح پیامبر (ص) به عبد الله بن عمرو بن عاص: «اكتُب، فو الذى نفسى بيده، ما خرج مني إلا الحق». (7) على (رض) احادیث رسول الله (ص) را که نوشته بود، در غلاف شمشير خود نگهداری می کرد و هميشه آنرا با خود می داشت.
اسباب منع كتابت احاديث:
علاوه بر اینکه احادیث وارده در منع کتابت حدیث از نقد ناقدان سالم نمانده، علما برای رفع تعارض میان این دسته احادیث، تحلیلات و تعلیلاتی ارائه داده اند که تعارض ظاهری میان احادیث بر طرف گردد؛ امام نُوَوِي می گوید: نوشتن حديث در هيچ زمانى مطلقا منع نشده، بلكه عده ای از اصحاب رسول الله (ص) که عادت داشتند همراه با نوشتن آيات «قرآن كريم» تفسیر آنرا در کنار آيات يادداشت کنند، ازین کار منع شدند؛ زیرا خطر آميختگى «آيات قرآنى» با «احاديث نبوى» جدا وجود داشت، لذا نوشتن احاديث به شکل مذكور منع شد، اما نوشتن «احاديث» جدا از «قرآن كريم» هيچ وقت منع نبوده است. (انوار البارى، أنورشاه كشميرى1/18و تدريب الراوي، سيوطى 2/67)
11 ـ اسباب منع کتابت حدیث:
می توان اسباب و عوامل زیر را در ممنوع قرار گفتن کتابت حدیث در زمان رسول الله (ص) مؤثر دانست:
۱ – بیم از خلط شدن حدیث با قرآن: چون زمان، زمان نزول وحى بود و آيات قرآنى به تدريج نازل مى شدند و كاتبان وحى آنها را مى نوشتند، اگر در آن موقع نوشتن حديث نیز رواج مى يافت، به احتمال زیاد قرآن و حديث که هر دو وحی اند، با یکديگر می آمیختند. هرچند قرآن كريم دارای اعجاز علمى ولغوى است، ولى از اینکه به تازگى نازل مى شد، وآنهم بر قومى كه اکثریت مطلق شان اُمّى (بی سواد) بودند و هنوز وجوه اعجاز، دقايق و اسرار قرآنى به ایشان منکشف نشده بود، اگر حدیث نوشته می شد، احتمال آمیختگی قرآن با حدیث جدا وجود داشت، ازین لحاظ پيامبر (ص) در آغاز نزول قرآن، نوشتن احاديث را ممنوع قرار داد.
۲- بي سوادى: از عوامل عمده منع كتابت حديث، بی سوادی عموم مردم آن زمان بود. در دوره نزول قرآن، کمتر کسانی بودند كه مى توانستند با مهارت كامل بنويسند؛ همه می دانند اگر در نوشتن عربى دقت كامل صورت نگیرد، گاه با كوچكترين اشتباه و تغيير در نوشتن، مفهوم جمله به كلى دگرگون می شود، مثلا تفاوت میان «لا» که حرف نفى است، و «ل» که حرف تأکید است، فقط الف است که البته با ساقط شدن آن مضمون جمله کاملا معکوس می گردد و نفی به اثبات تبدیل می شود، از این رو پیامبر (ص) مانع رواج یافتن عمومي كتابت حديث در میان صحابه شد تا جلو غلطي های فاحش از این قبیل را بگیرد. به همین سبب شماری از ياران رسول الله (ص) كه در كتابت مهارت داشتند، به نوشتن قرآن توظیف شدند که متصل نزول قرآن آنرا مى نوشتند، ولى ساير صحابه كه مهارت نوشتن را نداشتند، با تكيه بر حافظه خود به حفظ قرآن واحاديث مى پرداختند.
۳ – نگرانی از اعتماد به نوشته و ترك حفظ حدیث: برخیها ممنوع بودن كتابت حدیث را مخصوص كسانى دانسته اند كه از فراموش شدن احاديث ايمن بودند، اگر آنها به نوشتن حديث روى می آوردند، اين احتمال وجود داشت که به نوشته های خود اکتفا و اعتماد كنند، و به تدریج از حفظ احاديث دست بردار شوند، از این رو برای این دسته از صحابه نوشتن احاديث منع شد و فقط اجازه داشتند سخنان پیامبر (ص) را در سینه حفظ کنند و شفاهی به ديگران برسانند. زمانيكه بیم اختلاط حدیث با قرآن از بین رفت، و قرآن كريم در مصاحف به طور کامل جمع آورى شد ومسلمانان شيوه هاى مختلف نوشتن را آموختند، نظر صحابه نسبت به این موضوع هم تغییر کرد، و حتی کسانی که مخالف نوشتن حدیث بودند، بعدا به آن موافقت کردند، چنانچه ابو سعيد خدری (رض) می گوید: «ما در گذشته تنها قرآن وتشهد را مى نوشتيم» یعنی صحابه علاوه بر قرآن، تشهد را هم مى نوشتند. ابن عباس (رض) هم در آغاز مخالف كتابت حدیث بود ولى بعدها دیدیم که فيصله های على (رض) را در اوراقی جمع آورى کرد و از خود چندین کتاب بر جاى گذاشت. همچنان از جمله ياران پيامبر (ص) کسانی که تا زمان حاكميت بنی امیه در قید حیات بودند و دگرگونی اوضاع را به چشم مشاهده كردند، نه تنها که با نوشتن حدیث مخالفت نکردند، که طرفدار كتابت احاديث شدند، از جمله زيد بن ثابت، واثلة بن اسقع، ابوهريره، معاويه وغيره.
بعضی به این باورند که ممنوعیت کتابت حدیث، مذهب اهل رأی بوده و جواز آن مذهب اهل حدیث؛ این درست نیست، زیرا در میان اهل رأى راجع به ممنوعیت کتابت حدیث اتفاق نظر وجود نداشت، عده اى آنها طرفدار کتابت بودند و عده ای هم مخالف. همچنان در ميان اهل حديث شماری مخالف كتابت احاديث بودند، پس این نظر که اهل رأی مخالف نوشتن حدیث بوده اند و اهل حدیث موافق آن، دقیق نیست.
12 ـ تدوین حدیث:
یکی از شبهه هایی که منکرین حجیت حدیث وارد کرده اند، تأخیر در تدوین حدیث است که به گفته آنها تقریبا یک قرن بعد از وفات پیامبر (ص) صورت گرفته، از این رو نمی توان به واقعی بودن، کامل بودن و درست بودن متن حدیث به عنوان سخن اصلی پیامبر اسلام باور کرد. ادعای اینها در مورد تدوین رسمی حدیث صدق می کند که جمع آوری حدیث در زمان خلافت عمر بن عبد العزیز در ابتدای قرن دوم هجری رسما آغاز شد، اما قبل از آن شمار زیادی از صحابه، چه در زمان حیات رسول الله (ص) و چه بعد از وفات ایشان چیزهایی را که از پیامبر (ص) دیده و شنیده بودند، می نوشتند. صحابه صحیفه های حدیثی بسیاری داشتند، از جمله: صحیفه سعد بن عباده انصاری، صحیفه ابن جندب، صحیفه جابر بن عبد الله، صحیفه عبد الله بن عمرو بن عاص و صحیفه ابوهریره رضی الله عنهم. «صحیفه صادقه» که عبد الله بن عمرو بن عاص آنرا نوشته، حاوی حدود هزار حدیث بود و «صحیفه صحیحه» ابوهریره که از وی همام بن منبه روایت کرده، حاوی ۱۳۸حدیث است. صحیفه صحیحه را دکتور محمد حمید الله، دانشمند و محقق معروف در دو نسخه مخطوط در دمشق و برلین از نزدیک مطالعه کرده که تماما با آنچه در مسند امام احمد از همام بن منبه از ابوهریره (رض) روایت شده، مطابقت دارد، کما اینکه بسیاری احادیث آن در صحیح بخاری در ابواب مختلف نیز آمده است.
علاوه بر صحایف مذکور، از میان صحابه تعداد زیادی بوده اند که حدیث رسول الله را شخصا نوشته و یا به نوشتن آن دستور داده اند و یا در حضور ایشان حدیث نوشته شده، اما اعتراض نکرده اند. برخی از مراجع از 55 صحابی نام می برند که از خود صحیفه حدیثی داشتند و یا احادیث را ضمن نامه ها به دیگران فرستاده اند و یا به هنگام تدریس به شاگردان خود املا کرده اند. خلفای راشدین نیز هرگاه به والیان و قاضیان خود دستور می دادند، در نامه های خود احادیث رسول الله (ص) را می نوشتند.
از جمله صحابه که نوشتن حدیث را جایز نمی دانستند، می توان از ابوسعید خدری، عبد الله بن مسعود، عبد الله بن عمر، ابو موسای اشعری، ابوهریره، عبد الله بن عباس، عمر بن خطاب، ابوبکر صدیق ـ رضی الله عنهم ـ یاد کرد، اما اگر صحت آثار وارده از این صحابه در مورد ممنوعیت کتابت حدیث را مسلم بدانیم، باز هم می بینیم در جواز کتابت حدیث نیز از ایشان روایت شده است، پس مشکل است که گفته شود اینها مطلقا مخالف نوشتن حدیث پیامبر (ص) بوده اند.
کتابت حدیث در عصر تابعین: عصر تابعین با وفات پیامبر (ص) در سال 11 هجری آغاز می شود و در سال ۱۱۰ با وفات واثله بن اسقع (رض)، آخرین صحابی پایان می یابد. تابعین که علم خود را از صحابه گرفته بودند، با تبعیت از استادان صحابی خود در مورد جواز و عدم جواز کتابت حدیث دچار اختلاف شدند؛ از جمله علمای بزرگی مانند ضحاک، لیث بن سعد، مجاهد، ابراهیم تیمی، جابر بن زید، سعید بن مسیب، ابراهیم نخعی، عبیده سلمانی، عبیده، طاووس و قاسم بن محمد که در اوایل عصر تابعین می زیستند، با توجه به دو سبب مذکور مخالف نوشتن حدیث در مصاحف بودند. اینها برعلاوه مخالفت با نوشتن حدیث، مخالف گردآوری آراء و اجتهادات خود نیز بودند، اما با گذشت زمان و بر طرف شدن خطر و اسبابی که قبلا یاد شد، روند کتابت حدیث در عصر تابعین عمومیت پیدا کرد و به صورت گسترده و روز افزون ادامه یافت که علمای بزرگی مانند عمر بن عبد العزیز، خلیفه وقت و ابن شهاب زهری از آن پشتیبانی می کردند. نخستین کسی که تدوین حدیث را دستور داد، عبد العزیز بن مروان (وفات: 85) والی مصر بود که در سال 70 به کثیر بن مره حضرمی دستور داد تا احادیث رسول الله (ص) را که از اصحاب می شنود، بنویسد. اما دستور تدوین رسمی حدیث با فرمان عمر بن عبد العزیز (رض)، خلیفه راشد اموی در اول قرن دوم هجری آغاز شد که به اهل مدینه نوشت: احادیث رسول الله پیدا کرده بنویسند. وی علت اصدار این فرمان را بیم از ضایع شدن علم و علما بیان می کند. نامه خلیفه به عمرو بن حزم، والی مدینه رسید، والی مدینه محمد بن مسلم بن شهاب زهری وغیره را مامور جمع آوری سنن رسول الله (ص) ساخت که این حادثه سر آغاز تدوین رسمی حدیث نبوی شناخته می شود. عمر بن عبد العزیز (رض) که مبتکر این مفکوره عالی بود و خود بدان می بالید، قبل از اکمال این کار مهم وفات کرد ـ رضی الله عنه.
نکته دیگری که درین مقام قابل ذکر است، عرب های آن زمان حافظه بسیار قوی داشتند، اشعار عرب عموما از طریق حفظ در سینه ها روایت شده، حُفّاظ حدیث هر کدام صدها هزار حدیث را از بر داشتند، طور مثال یحیی بن معین چهارصد هزار و ابوزرعه رازی هفتصد هزار حدیث حفظ داشتند. همچنان سفیان ثوری، عاصم بن ضمره، خالد حذاء، ابن شهاب زهری، ابن سیرین وغیرهم از حفاظ بزرگ حدیث بودند که محفوظات هر کدام شان به صدها هزار حدیث می رسید.
حافظان حدیث البته مردمان سطحی و بی اهتمام در حفظ و ثبت اقوال پیامبر (ص) نبودند، ایشان در روایتِ باللفظ نهایت دقت و تشدد بکار می بردند، حتی در به کار بردن حرف واو و فا به جای یکدیگر ـ که هر دو حرف عطف اند ـ تساهل نمی کردند. محدثین به این باور بودند که راوی حدیث باید همان لفظی را روایت کند که از شیخ خود شنیده است، بدون کوچکترین زیادت و نقصان. مستمسک ایشان این حدیث پیامبر (ص) بود: «نَضّر اللهُ امرءاً سَمِعَ حدیثاً فأدّاه کما سَمِعَه، فرُبَّ مُبلَّغ أوعی من سامعٍ» یعنی تازه ودرخشان داشته باشد خداوند {وجه} مردی را که حدیثی را {از من} بشنود، سپس آنرا چنان ادا کند که شنیده است، چه بسا کسی که بدو حدیث می رسد، حافظ تر و داناتر از شنونده باشد.
13 ـ روایت باللفظ و روایت بالمعنی:
در عصر تابعین و اتباع تابعین که روند نوشتن حدیث سرعت و رونق بیشتر یافت، اکثر راویان به روایت باللفظ حدیث پابند ماندند، برخی روایت بالمعنی را نیز تجویز کردند، اما برای آن شروطی وضع نمودند، مثلا راوی باید نحو و صرف وعلوم لغت عربی را بداند، به مدلولات الفاظ آگاه باشد، تفاوت در میان الفاظ را بشناسد و قادر به ادای حدیث بدون لحن باشد. در مورد حکم روایت بالمعنی علما اختلاف نظر دارند، برخی آنرا جایز دانسته و برخی ممنوع، قاضی ابوبکر ابن العربی می گوید: اختلاف علما راجع به روایت بالمعنی در مورد صحابه است، اما برای غیر صحابه، خصوصا بعد از اینکه احادیث رسول الله (ص) در کتب مدون شده، تبدیل الفاظ جایز نیست. کسی که حدیث را بالمعنی روایت می کند، احتیاطا باید در آخر متن حدیث این عبارت را اضافه کند « أو کما قال علیه الصلاه والسلام» و جملات مشابه آن، چنانکه عبد الله بن مسعود و انس بن مالک این کار را کرده اند.
14 ـ حكم انکار از حجیت سنت نبوى:
مطالعه در منابع اسلامی نشان می دهد كه در طول تاریخ هيچ انديشمند ويا عالم نامور مسلمان نبوده که حجيت سنت نبوى را از اساس وبه صورت كلى انكار کرده باشد. منکران حجيت سنت نبوى از دو حالت خالى نيستند، یا اینکه اقوال وافعال پیامبر (ص) را از اساس قابل پیروی نمی دانند، ولو صحیح و از طريق متواتر به ثبوت رسیده باشند. اینها با بلند کردن شعار «قرآن بسندگی» یگانه مرجع پیروی خود را قرآن معرفی می کنند؛ و یا اینکه سنت نبوى را در اصل بحیث مرجعِ قابل احتجاج و اطاعت می پذیرند، اما می گویند در ثبوت آن از پیامبر (ص) شك دارند، از اين رو نمي توانند بر احادیث اعتماد کرده دستور زندگى خویش قرار دهند. منکران حجیت حدیث هم مانند مخالفان کتابت حدیث به احادیثی استناد می کنند که از ابوسعید خدری، ابوهریره و زید بن ثابت وغیرهم (رض) در باب منع کتابت حدیث روایت شده و همچنان آثاری که از ابوبکر و عمر (رض) درین باره نقل شده است. به قول اینها حکمت دستور قاطع پیامبر وخلفای راشدین در منع کتابت حدیث، باورمندی ایشان به این امر بوده که قرآن را یگانه متن مقدس اسلام کافی وشافی می دانستند و در تلاش حفظ خصوصیت تک متنی اسلام بودند تا اسلام به سرنوشت ادیان ابراهیمی مانند یهودیت ومسیحیت دچار نشود، چنانچه یهود در کنار تورات که کلام خدا بود، تلمود را قرار دادند اینجا بود که آئین یهودیت با مشکل و انحراف مواجه گردید. مقایسه احادیث رسول الله (ص) با تلمود مغالطه و قیاس مع الفارق است، چون تلمود مجموعه ای از قواعد، سفارشها، شرایع دینی و ادبی و مدنی قوم یهود، شروح و تفاسیر و آموزه های احبار آنهاست که به صورت شفاهی از یک نسل به نسل دیگر آموزش داده می شود. (قصة الدیانات، سلیمان مظهر ص 340 و 341 ) در حالی که احادیث و سنن پیامبر (ص) اقوال و افعال شخص پیامبر (ص) است توسط یاران او چه در حیات ایشان و چه بعد از وفات روایت شده و جمع آوری گردیده که هم شارح قرآن است و هم شارع احکام.
دکتور عبد الغنی، مؤلف کتاب «حجیة السنة» می گوید: هستند كساني كه خود را اهل علم مى شمارند وحجيت سنت را انكار مى كنند، اگر شخصيت اين افراد درست مورد ارزيابى قرار گیرد، واضح می گردد كه آنان به يكى ازین سه گروه تعلق دارند، یا اصلا مسلمان نيستند و از جمله زنادقه هستند كه با تظاهر به اسلام و اخفای كفر خود، در تلاش اند تا اصول و مبادى دين اسلام وارونه نشان دهند و ايجاد شك وترديد در آن، اركان مهم اسلام را نابود سازند و به اهداف خويش نائل آيند؛ چنين افراد از اینکه نمي توانند قرآن كريم را مستقيما هدف قرار دهند، از راه ديگرى وارد می شوند، وبا وارد کردن طعن واعتراض و تشکیک در باره سنت پيامبر اسلام (ص) ، می خواهند مانع تمسك مسلمانان به سنت نبوى شريف گردند. یقینا با دور شدن مسلمانان از سنت پيامبر اسلام (ص)، قرآن كريم نيز نقش اساسى خود را در ميان امت اسلامى از دست خواهد داد، زيرا بدون رجوع به احاديث نبوى نمي توان مقصد بسيارى از احكام كلى ومجمل قرآن را درك کرد و آن را در زندگى عملی پياده نمود، در نتیجه هركس طبق برداشت شخصی وخواهشات خود به تفسير آيات قرآنى پرداخته وتأويلات باطل خود را بر ديگران تحميل کند، به ويژه کسانی که لباس اهل علم را پوشیده اند و با استدلال به بعضی آيات قرآن كريم و استفاده از جهل مردم در باره شریعت، می خواهند سنت پیامبر (ص) را کم ارزش نشان دهند، مثلا مي گويند: خداوند فرموده است: مافَرَّطنا في الكتابِ من شيءٍ يعنى: در كتاب (قرآن) هيچ چيزى را فرو گذار نكرده ايم و ونَزَّلنا عليكَ الكتابَ تِبياناً لِكلِّ شيءٍ. يعنى: ما اين كتاب (قرآن) را بر تو نازل كرديم كه بيانگر همه چيز است. یعنی که قرآن کریم را کافی و شافی دانسته و ضرورت به سنت را منتفی می دانند.
جمعبندی:
علمای اسلامی، کتاب الله، سنت رسول، اجماع امت و قیاس را چهار اصل متفق علیه در تشریع احکام می شناسند، و در مورد بقیه ادله اختلاف نظر دارند. جمهور علما بر این نظرند که حدیث و سنت مدلول واحدی دارند و آن عبارت از اقوال، افعال و تأییدات رسول الله (ص) می باشد که در میان ادله شرعی بعد از قرآن کریم در مرتبه دوم قرار دارد. احادیث رسول الله (ص) با توجه به کیفیت سند و کمیت راویانش به متواتر، مشهور و آحاد تقسیم می شود. احادیث متواتر که قطعی الثبوت و مفید علم یقینی اند، بسیار اندک هستند و بیشترینه احادیث موجوده، احادیث مشهور وآحاد می باشند. حدیث آحاد که ظنی الثبوت اند، هرگاه ظن غالب را افاده کند، موجب عمل دانسته می شود.
سنت نبوی در تشریع اسلامی اهمیت خاصی دارد، هرچند که جایگاه آن در سلسله مراتب ادله شرعی در درجه دوم قرار دارد، اما از ناحیه کثرت استدلال در اجتهادات فقها، بر قرآن مقدم است و نسبت به سایر ادله شرعی، مساحت بزرگتری را در آثار و تألیفات فقها احراز کرده. سنت نبوی رابطه تنگاتنگی با قرآن دارد: یا مؤید قرآن است و یا شارح آن، چنانکه احیانا شارع مستقل نیز می باشد. در طول تاریخ حجیت سنت مورد تأیید و تأکید علما بوده و دلایل زیادی در قرآن کریم، احادیث پیامبر (ص) ، اجماع امت وقیاس و همچنان دلایل عقلی برای اثبات آن وجود دارد که امت اسلامی در طول بیش از هزار و دو صد سال بر آن صحه گذاشته است، اختلافی که درین باره از برخی طوایف مانند خوارج، معتزله و شیعه روایت شده، معطوف بر اصل حجیت سنت نبوده، بلکه متوجه طریق روایت آن بوده است. هر چهار امام اهل سنت در مقام تأکید بر حجیت حدیث، صراحتا گفته اند: هرگاه رأی من در تعارض با حدیث صحیح قرار گیرد، رأی من را کنار بگذارید و مذهب من همان چیزیست که از حدیث صحیح دانسته می شود. فقهای مشهور مذاهب اربعه و اهل ظاهر نیز با عبارت درشت وصریح بر حجیت حدیث تأکید داشته و برخی از آنها انکار از حجیت حدیث را کفر گفته اند.
پیشگامان انکار حجیت حدیث و تشکیک در صحت آن، خاورشناسان بودند که افکار خود را در قالب تحقیقات علمی از قرن هجدهم به این سو در جوامع اسلامی پخش کردند و به تعقیب آن در برخی از سرزمینهای اسلامی که تحت استعمار انگلیس قرار داشتند، بحثهای گوناگونی پیرامون حجیت حدیث و حتی رد احادیث صحاح به راه افتاد که تا امروز ادامه دارد. در قرن نزدهم که شبه قاره هند تحت استعمار انگلیس قرار داشت، چند مرکز ایجاد شد که حجیت حدیث را انکار کردند و گروه «اهل قرآن» هند حدیث را بکلی از چرخه تشریع خارج کردند. در مصر نیز از دیر زمان حرکت انکار از حجیت حدیث مطرح بوده و بحثهای گسترده ای میان مخالفان و موافقان جریان داشته که آخرین گروه های منکر حجیت حدیث «قرآنیون» استند که شعار «قرآن بسندگی» را سر می دهند، و برای فهم و عمل به اسلام، قرآن را کافی و شافی دانسته و ضرورتی برای حدیث در دین نمی بینند. این گروه به این باورند که اطاعت از دستور پیامبر در زمان حیات ایشان اعتبار داشته، اما بعد از وفات هیچ الزامیتی بر امت اسلامی ندارد.
ممنوعیت کتابت حدیث از جانب پیامبر و خلفای راشدین و همچنان تأخیر بیش از یک قرن در نوشتن آن، از نظر منکرین حجیت حدیث دلیل واضح برای عدم حجیت حدیث شمرده شده و ازعان دارند که حکمت این دستور قاطع پیامبر وخلفای راشدین، باورمندی ایشان به این امر بوده که قرآن را یگانه متن مقدس اسلام کافی و شافی می دانسته اند، اما اسناد و شواهد دیگری هست که نشان می دهد کتابت حدیث به صورت مطلق ممنوع نبوده، بلکه کتابت آن به لحاظ عوامل و اسباب معین و برای اشخاص خاص ممنوع بوده که با بر طرف شدن آن، کتابت حدیث در میان امت اسلامی به شدت و وسعت رواج یافته است. هرچند کتابت حدیث به صورت رسمی در ابتدای قرن دوم هجری به دستور عمر بن عبد العزیز، خلیفه وقت آغاز شد، اما قبل از آن برخی از صحابه در زمان پیامبر (ص) و به دستور ایشان چیزهایی را که از پیامبر (ص) می شنیدند و می دیدند، می نوشتند و اصحاب رسول الله (ص) صحیفه های حدیثی خاص خود را داشتند. با این وجود نمی توان انکار کرد که از جمع صحابه و تابعین کسان زیادی بودند که مخالف نوشتن حدیث بوده اند، اما بسیاری ازین اشخاص بعدها با کتابت حدیث موافقت کرده اند.
انکار از حجیت حدیث تبعات مخربی در بدنه شریعت اسلامی دارد؛ زیرا چنانکه گفته شد، بیشترینه استدلال در شریعت اسلامی به احادیث پیامبر (ص) صورت گرفته و پیامبر (ص) با اقوال و افعال خود فرایض مهم و ارکان اساسی اسلام را تبیین کرده اند، مجملات قرآن را تفسیر، مبهمات آنرا توضیح، عام آنرا تخصیص، مطلق آنرا تقیید و کلی آنرا تفصیل داده است. اگر قول و فعل و تأیید پیامبر (ص) در شریعت مدار اعتبار قرار نگیرد، قطعا بسیاری از فرایض و ارکان اسلامی برای امت غیر مفهوم و معطل قرار می گیرد و در نتیجه آن بیش از نیم شریعت اسلامی ضایع خواهد گردید، با توجه به اهمیت سنت و حدیث در تشریع اسلامی است که علمای امت از زمان صحابه تا امروز همواره بر حجیت آن در تشریع احکام اصرار داشته و منکرین آنرا دشمنان اسلام و کافر خوانده اند. و الله اعلم
په اړه خبری کول'اندر باب حجيت حديث'
خپل فکرونه ولیکئ
د دې مقالې په اړه خپل نظرونه موږ سره شریک کړئ