سيد جمال الدين افغانى

سيد جمال الدين افغانى
  • AP 1400/8/1
  • محمد عارف منصورى
  • 16:29:53
شریکول:

سيد جمال الدين افغانى


 سيد جمال الدين افغانى در سال ١٢١٧ هجرى شمسى در اسدآباد كنر متولد گرديد و در ١٩ حوت ١٢٧٥ در تركيه وفات نمود. احياگر دين، اندیشمند سیاسی و مبلغ انديشه اتحاد مسلمانان بود. وی همچنین از اولین نظریه پردازان نهضت هاى آزادى بخش و نوانديشى دينى گفته می‌شود، که او در جد سی ام به حسین، امام سوم شیعیان می‌رسد. سید جمال‌الدین اسدآبادی اولین متفکر مدرن و فعال اجتماعی بود که نسبت به بیماری‌های اجتماعی جوامع مسلمان و ضعف‌های موجود در آن هشدار داد؛ و در مقابل قدرت‌های استعمارگر غربی، اسلام گرائی را تبلیغ نمود. تأثیر او بر کشورهای اسلامی، مخصوصاً افغانستان، ايران و مصر و ساير كشور ها با جماعت هاى از مسلمانان، نظير شبه قاره هند شایان توجه است.
سید جمال را بنیان‌گذار و آغازگر روشنفكرى دينى یا نوگرایی دینی در جهان اسلام می‌دانند. نوگرایان دینی معتقد به دینی عقلانی و سازگار با مدرنیته و علم جدید هستند؛ بنابراین این پندار غلط که برخی سید جمال را در حوزه بنیادگرایان دینی معرفی می‌کنند، ناشی از ضعف دانش و فقدان تحلیل درست آنهاست.

سید جمال الدین، آموزش هاى ابتدايى را از پنج سالگى نزد پدرش سيد صفدر آغاز نمود. در سن ۱۸ سالگی در اکثر علوم رایج در آن زمان به مقام عالی رسید. بعد به هندوستان و حجاز و مکه سفرهایی کرد و سرانجام به افغانستان مراجعت نمود؛ و در آنجا شریک اسرار دوست محمد خان امیر افغانستان شد. در جنگ هرات نیز همراه او بود. سپس به مصر رفت و با دانشمندان آنجا همنشین شد. او در مصر به خاطر دانش و کمالاتش بسیار معروف شد و در جامعه الازهر منطق و فلسفه درس می‌داد. شيخ محمد عبده و گروهی از فضلای مصر در کلاس او حضور داشتند.

نظریات سازنده او در زمان امیر شیر علی خان، پادشاه افغانستان باعث پیشرفت‌های شگرفی در زمینه‌های مختلف از جمله بلند بردن آگاهی عامه می‌شود.

در مصر با استقبال برخی مقامات دولتی روبرو شد و شروع به تدریس و تبلیغ کرد. بسیاری از نویسندگان و روشنفکران مصر از او بهره بردند و شیخ محمد عبده مفتی بزرگ مصر او را همچون استاد خود می‌دانست. در تحولات سیاسی مصر نقش مؤثر داشت و به همین دلیل پس از مدتی به کوشش نمایندگان خارجی که منافع خود در مصر را در خطر می‌دیدند او را از مصر بیرون کردند. سید جمال در ۱۲۵۴ هجری قمری، عازم هندوستان شد و ضمن آشنایی با علوم جدید، سعی کرد تا مردم و خصوصاً مسلمانان را علیه استعمار انگلستان بسیج کند. مدتی او را در كلكته زیر نظر حکومت انگلیسی هند نگاه داشتند و بعد که اجازه یافت از راه درياى سرخ به اروپا رفت.

در لندن و پاريس مورد توجه مقامات سیاسی اروپا بود. در پاریس با همکاری شیخ محمد عبده به انتشار روزنامه عروه الوثقىٰ مبادرت نمود، که فقط ۱۸ شماره از آن منتشر شد. با نشر مقالات اندیشه‌های خود در مورد اتحاد اسلام را می‌پراکند. بالاخره به حجاز سفر کرد و از بوشهر به ایران وارد شده، ساكن تهران شد.

چند بار با ناصرالدين شاه ملاقات کرد و از ضرورت قانون گفت، ولی شاه سخنان او را نپسندید و پس از مدتی امر به اخراج او از ایران کرد. از راه مازندران به قفقاز و بعد به مسكو و پترزبورگ رفت. در سفری که به ميونيخ رفت با ناصرالدین‌شاه ملاقات داشت و به دعوت او دوباره به ایران بازگشت. مدتی در شاه عبدالعظيم بود که باز به دستور شاه او را از ایران بیرون کردند. به بغداد و بصره سپس به اروپا رفت.

سلطان عبدالحميد او را به استانبول دعوت کرد و امیدوار بود از نفوذ او برای اداره كشور هاى اسلامى امپراطورى عثمانى بهره گیرد.

در استانبول ميرزا آقا خان كرمانىو شيخ احمد روحى و خبير الملك به تشویق او به نشر مطالب علیه  شاه ايران پرداختند. پس از کشته شدن ناصرالدین‌شاه به دست ميرزا رضاى كرمانى که از مریدان او بود، دولت ایران خواستار تحویل او شد ولی مقامات عثمانی نپذیرفتند.

برخى بدين باورند كه شیخ ابوالقاسم روحی و ميرزا رضاى كرمانى، با دستور سید جمال الدین و حوزه اتحاد اسلام استامبول، به قصد کشتن ناصر الدين شاه حرکت کرده بودند. او پس از مدتی از چشم سلطان افتاد و مواجب او را قطع کردند و با فقر زندگی می‌کرد تا این‌که به سرطان مبتلا شد و او را جراحی کردند و در ۱۲۷۵ هحرى شمسى (۹ مارچ ۱۸۹۷ میلادی) در استانبول وفات نمود و در گورستان شیوخ دفن گردید. علاوه بر دیدگاه شماری از پژوهشگران، برخی از یاران سید هم عقیده دارند که سید توسط اعوان سلطنت قاجاری (در تلافی ضدیت با نظام قاجار و قتل ناصرالدين شاه قاجار)مسموم شده و به قتل رسیده‌ است.

سرانجام بنا به درخواست دولت افغانستان، مبنی بر انتقال کالبد او، این درخواست از سوی دولت عثمانى مورد قبول واقع شد و در سال ۱۲۸۴ پیکر سید جمال‌الدین از استانبول به كابل بايتخت افغانستان منتقل شد و در دانشگاه كابل دفن گردید که با دفن تابوت او در این محل، نام دارالفنون به آنجا گذاشته شد و در زمان سلطنت محمد ظاهر شاه، در سال ۱۳۱۱، منار بلندی از سنگ آبنوس سیاه بالای آن ایجاد گردید. 

په اړه خبری کول'سيد جمال الدين افغانى'

خپل فکرونه ولیکئ

د دې مقالې په اړه خپل نظرونه موږ سره شریک کړئ

نظر شما قابل قدر است